طی یک عملیات شهر الحاضر توسط رزمندگان گردان خط شکن حیدرکرار فتح شد و مدافعان مشغول تثبیت مواضع و گشت زنی داخل شهر بودند که خبر رسید باید به شهر العیس بروند.
وقتی به شهر العیس رسیدند نزدیک غروب آفتاب بود، بعد از هماهنگی و طبق دستورات ابلاغ شده وارد شهر العیس شدند. در ورودی شهر وقتی ستون وارد شهر شد در یک درگیری نزدیک و نابرابر چهار نفر از آنها به ترتیب :
سید مصطفی به #سیادت خودش خیلی افتخار می کرد اما هیچ وقت، از سید بودنش سو استفاده نمی کرد. این طور نبود که هر جا بره بگه من سید هستم؛ کم حرف بود و همیشه میخندید. بعد از شهادتش، به خاطر خنده هایی که توی عکس هاش بود، به #سید_خندان معروف شد. #سید_مصطفی تنها پسر من بود و وابستگی زیادی به پسرم داشتم.