#برگی_از_خاطرات #شهیدان#خط_عاشقی🌹 #شهید_محمدرضا_شفیعی💠 بعد از شانزده سال، جنازه اش
⚰ را آوردند. خودم دفنش کردم. بدنش هنوز سالم بود. سر
👮♀، صورت و محاسن از همه جا سالم تر.
🌸 عملیات کربلای ۴ با بدن مجروح، اسیرشد. برده بودندش بیمارستانی
🏨توی بغداد. بعد هم چند روزی توی یک اردوگاه
⛺️. همان جا
شهید شده بود، با لب تشنه.
🌸 با دیدن جنازه اش یاد شب های
🌑 جبهه و گردان تخریب افتادم. شب هایی که بانی روضه امام حسین(ع) می شد.
لامپ
💡سنگر را شل می کرد و توی تاریکی
🌌 دم می گرفت"حسینم وا حسینا".
آخر مجلس هم که همه اشک های شان
😭 را با چفیه پاک می کردند
محمد رضا اشک هایش را می مالید به صورتش.
🙂🌸 دلیل تازگی صورت و محاسنش بعد از شانزده سال، همین بود؛
😊اثر اشک برای امام حسین(علیه السلام).
✅راوی:
#حاج_حسین_کاجی📚منبع: اسناد موجود در موسسه فرهنگی حماسه ۱۷
#دوست_شهید_من@shahidan_zeynaby