بعد از این حملات، امام(ع) #دستور تک تک به میدان رفتن را به یاران داد. اصحاب با هم قرار گذاشتند تا زندهاند نگذارند کسی از #بنیهاشم به میدان برود. انگار برای شهادت با هم مسابقه داشتند. بعضی «در مقابل نگاه امام(ع)» شهید شدند. یکی از اولین کسانی که کشته شد، پیرمرد زاهد، جناب #بریر بود. #مسلم بن عوسجه بعد از او کشته شد. حبیب بر سر بالین او رفت و گفت کاش میتوانستم وصیتهای تو را اجرا کنم. مسلم با دست امام حسین(ع) را نشان داد و گفت: «#وصیت من این مرد است».
یک بار هفت نفر از اصحاب امام(ع) در محاصره واقع شدند، #حضرت عباس(ع) محاصره آنها را شکست و نجاتشان داد.
بعد از سخنرانی امام (ع) چند نفر از اصحاب آن حضرت به روایتی #بُرَیر که «سید القرآء» (آقای قرآن خوانهای) کوفه بود (الفتوح) و به روایتی زهیر (تاریخ یعقوبی و طبری) خطاب به کوفیان سخنان مشابهی گفتند. بعد از سخنان زهیر و بریر، امام فریاد معروف «#هل من ناصر ینصرنی» را سر داد. چند نفری دچار تردید شدند؛ از جمله #حُر. فرد دیگری به نام #ابوالشعثا و دو برادر که در گذشته عضو خوارج بودند. بعید نیست که کسانی دیگری هم با دیدن شدت گرفتن احتمال جنگ، از سپاه کوفه فرار کرده باشند.