•|غُلامِحُسَـــــین|•

#رمضان
Channel
Logo of the Telegram channel •|غُلامِحُسَـــــین|•
@shahid_saberiPromote
136
subscribers
6.39K
photos
1.16K
videos
1.81K
links
کـانال رسمی شهید مدافع حریم ولایت میـــــرزا مــهدی صابــری "غلامحسین" فرمانده گروهان حضرت علی اکبر(ع) لشکـــــــــر ســـــــــــرافراز فــاطمیـون با مدیریت خانواده شــهید | ارتبـــاط با خادمین @Seyed_meisam76 | @karbala19427
#انالله‌واناعلیه‌راجعون

▪️متاسفانه امروز عصر بر اثر انفجار بمب در مقابل مدرسه دخترانه حضرت سیدالشهدا "علیه السلام" در ناحیه ۱۳ در منطقه شیعه نشین غرب کابل، ۳۵ دانش آموز #شهید و ۶۰ نفر #زخمی شدند.

▪️چه بسیار #دردناک است که در این ماه مبارک #رمضان، گــروهک تروریستی کور دل و جاهل #طالبان، اینگونه به کودکان شیعیان حمله ور میشوند و سربازان علم و دانش را مظلومانه به خاک و خون می کشند.

▪️لعن و نفرین ابدی مظلومان تاریخ بر این گروه سفاک و وحشی و تمام کسانی که از این جلادان حمایت میکنند.

▪️•|@shahid_saberi
#رمضان_شهدایی | #شهیدمیرزامهدی‌صابری

🍃ماه رمضــان ها با #مهدی معمولا تا سحــر بیدار بودیم و مشغول. از بازی کامپیوتری گرفته تا #کتاب خواندن و تماشای #فیلم. نزدیک سحر که میشد چای را دم میکرد و استکان ها را آماده و اگر غذایی که #مادر پخته بود، نیازی به گرم کردن داشت گرم میکرد و بعد #مـــادر را بیدار.

🍃لحظات پایانی که مومنین روزه دار برای یک قطــــره آب هم جایی ندارند، #مهدی جمله ای به مزاح میگفت: کمی بشین پاشو کنید جا باز میشود؛ تا لحظه آخر امیدتان را برای جاسازی #آب از دست ندید.

🎙راوی: #خواهر‌شهید

🍃•|@Shahid_Saberi
Forwarded from اتچ بات
#رمضان_شهدایی

ماه رمضان‌ها با #مهدی معمولا تا سحر بیدار بودیم و مشغول - از بازی کامپیوتری گرفته تا #کتاب خواندن و تماشای #فیلم

نزدیک سحر که میشد چای را دم میکرد و استکان‌‌ها را آماده و اگر غذایی که #مادر پخته بود، نیازی به گرم کردن داشت گرم میکرد و بعد #مادر را بیدار

لحظات پایانی که مومنین روزه دار برای یک قطره آب هم جایی ندارند، #مهدی جمله ای به مزاح میگفت:
[کمی بشین پاشو کنید جا باز میشود؛ تا لحظه‌ی آخر امیدتان را برای جاسازی #آب از دست ندید...‌‌‌]

راوی:
«خواهر بزرگ شهید‌‌»

#ماه_رمضان
#والدین
#سحر
#خواهر_شهید
#مادر_شهید
#روزه_داری

کانال رسمی شهید مدافع حرم «مهدی‌صابری»

@shahid_saberi
شبہاے نزدیڪ ماه #رمضان اڪثرا دیر میومد منزل!!!

ازش ڪه میپرسیدم چرا دیر میایے؟

میگفٺ:#مستضعفان شہرم ھم باید حس کنند ماه رمضان نزدیڪہ برا همین #کمکشون میکنم.

همیشہ نزدیڪ هاے #ماه_رمضان ڪه میشد یه شور عجیبے تو وجودش داشت.

بہم میگفٺ: باید از این ماه #پرفضیلت به نحو احسنت استفاده ڪرد.

#شهید_مدافع_حرم_پویا_ایزدی

@shahid_saberi
‍ ماه رمضان را آمده بود خانه...

به علی میگفت :

«امسال ماه رمضون از خدا احدی الحسنیین راخواستم؛یاشهادت یا زیارت.»

هر شب با موتور علی می رفتند دعای ابوحمزه، هر سی شب ! وقتی دعا را می خواندنـد، توی حال خودش نبود، ناله میزد، داد می کشید ، استغفار می کرد ، از حال می رفت.

از دعا که برمی گشتند،گوشی ی حیاط، می ایستاد نماز شب می خواند. زیر انداز هم نمی انداخت، هنوز دستش خوب نشده بود؛نمی توانست خوب قنوت بگیرد،باهمان حال، العفو میگفت، گریه می کرد، میگفت « ماه رمضون که تموم بشه، من هم تموم میشم.»


#شهید_مصطفی_ردانی‌پور

#رمضان
یادگاران جلد هشت
کتاب شهید ردانی پور، ص ۷۵


@shahid_saberi
#رمضان_شهدایی

خيلي عصباني بود ...
سرباز بود و مسئول آش‌پزخانه كرده بودندش.

ماه رمضان آمده بود و او گفته بود هركس بخواهد روزه بگيرد، سحري به‌ش مي‌رساند.

ولي يك هفته نشده، خبر سحري دادن‌ها به گوش سرلشكر ناجي رسيده بود.

او هم سرضرب خودش را رسانده بود و دستور داده بود همه‌ي سربازها به خط شوند و بعد،

يكي يك ليوان آب به خوردشان داده بود كه «سربازها را چه به #روزه گرفتن

و حالا ابراهيم بعد از بيست و چهار ساعت بازداشت، برگشته بود آشپزخانه

#ابراهيم با چند نفر ديگر، كف آشپزخانه را تميز شستند و با روغن موزاييك‌ها را برق انداختند و منتظر شدند ،

براي اولين بار خدا خدا مي‌كردند سرلشكر ناجي سر برسد

ناجي در درگاهِ آش‌پزخانه ايستاد. نگاه مشكوكي به اطراف كرد و وارد شد. ولي اولين قدم را كه گذاشته بود،

تا ته آشپزخانه چنان كشيده شده بود كه كارش به بيمارستان كشيد ...!

پاي سرلشكر شكسته بود و مي‌بايست چند صباحي توي بيمارستان بماند ؛

تا آخر ماه رمضان، بچه‌ها با خيال راحت روزه گرفتند....

#ماه_رمضان

@shahid_saberi
#رمضان_شهدایی


🌷 ماه رمضان‌ها با #مهدی معمولا تا سحر بیدار بودیم و مشغول - از بازی کامپیوتری گرفته تا #کتاب خواندن و تماشای #فیلم

🌷 نزدیک سحر که میشد چای را دم میکرد و استکان‌‌ها را آماده و اگر غذایی که #مادر پخته بود، نیازی به گرم کردن داشت گرم میکرد و بعد #مادر را بیدار میکرد ..

🌷 لحظات پایانی که مومنین روزه دار برای یک قطره آب هم جایی ندارند، #مهدی جمله ای به مزاح میگفت:

🌷 [کمی بشین پاشو کنید جا باز میشود؛ تا لحظه‌ی آخر امیدتان را برای جاسازی #آب از دست ندید...‌‌‌]

🌷 راوی:
«خواهر بزرگ شهید‌‌»

#ماه_رمضان

@shahid_saberi
#رمضان_شهدایی

goo.gl/LnYZEq

ماه رمضان‌ها با #مهدی معمولا تا سحر بیدار بودیم و مشغول - از بازی کامپیوتری گرفته تا #کتاب خواندن و تماشای #فیلم

نزدیک سحر که میشد چای را دم میکرد و استکان‌‌ها را آماده و اگر غذایی که #مادر پخته بود، نیازی به گرم کردن داشت گرم میکرد و بعد #مادر را بیدار

لحظات پایانی که مومنین روزه دار برای یک قطره آب هم جایی ندارند، #مهدی جمله ای به مزاح میگفت:
[کمی بشین پاشو کنید جا باز میشود؛ تا لحظه‌ی آخر امیدتان را برای جاسازی #آب از دست ندید...‌‌‌]

راوی:
«خواهر بزرگ شهید‌‌»

#ماه_رمضان
#والدین
#سحر
#خواهر_شهید
#مادر_شهید
#روزه_داری

کانال رسمی شهید مدافع حرم «مهدی‌صابری»
t.me/joinchat/BsmY8DzPRVKd4da7nNHsGw
#دعای روز اول ماه مبارک #رمضان
#التماس_دعا
#ترتیل_کل قرآن به صورت جزء به جزء با نوای استاد #عبدالباسط

جزء اول 1
http://www.sibtayn.com/sound/ar/quran/3abdolbasi6/01.mp3

غلامحسین
@shahid_saberi