•|غُلامِحُسَـــــین|•

#خدای
Channel
Logo of the Telegram channel •|غُلامِحُسَـــــین|•
@shahid_saberiPromote
136
subscribers
6.39K
photos
1.16K
videos
1.81K
links
کـانال رسمی شهید مدافع حریم ولایت میـــــرزا مــهدی صابــری "غلامحسین" فرمانده گروهان حضرت علی اکبر(ع) لشکـــــــــر ســـــــــــرافراز فــاطمیـون با مدیریت خانواده شــهید | ارتبـــاط با خادمین @Seyed_meisam76 | @karbala19427
Forwarded from اتچ بات
بسم رب الحسین ع🌷

#دعوتید

هم نوا با عزاداران
#بانو_حضرت_ام_البنین_س

هیات حضرت علی اکبر ع در حضور روشن

#شهید
#خادم_هیأت
#لبیک _یا_زینب_س

سر خواهد داد .

سومین سالروز #شهادت خادم و #غلامحسین حریم اهل بیت علیهم السلام #مبارک

#فردا_شب
بعد از نماز مغرب وعشا

(مراسم #مردانه می باشد )

منزل #شهید_مهدی_صابری

#قم
#یزدانشهر

پی نوشت:عکس طراحی شده توسط یکی از کاربران کانال برای سالروز #شهادت

اجرتون با #خدای_شهدا


غلامحسین

@shahid_saberi
مختصری از #زندگینامــہ و #دل_نوشته
#مدافع_حرم
#شهید_مصطفی_مقدم

 
#مصطفی هم آسمانی شد...

ارسالی توسط #همسر محترم #شهید

#اولین بارکه "آقا مصطفی "زنگ زدبا #ذوق حرف میزد خیلی خوشحال بود میگفت #حرم #حضرت زینب(س) رفتم چنان خوشحال بودکه من بعدتماس،با #خودم گفتم یعنی این "آقا مصطفی" من بود؟!!!

اصلا #دلتنگ نبود خیلی #خوشحال بود چرا؟!!

بعدچند روزدوباره زنگ زد بازهم #خوشحالیش خیلی برام عجیب بود اونجا #متوجه شدم "آقامصطفی" #عاشق شده....

وقتی ازمنو عدنا میپرسید #خیالش راحت میشدکه خوبیم سریع #شروع میکرد از #اونجا گفتن که من دوبار رفتم #زیارت #حضرت #زینب(س) وتوحرم کلی با #خدای خودش #عشق بازی کرده بود

"اقا مصطفی" انگار تویه دنیای دیگه #سیر میکرد، یه بارکه زنگ زد وطبق معمول با #خوشحالی حرف میزد خیلی سروصدامیومد

گفتم چقد #شلوغه اطرافت اینا
صدای چیه؟

گفت مثل بارون #خمپارست ،همونجا توخیابون #افتادم وبعد یکی دوساعت به هوش اومدم تو درمانگاه، دیگه ازصفحه گوشی چشم نکندم تاساعت3شب بلاخره زنگ زد و " اقا مصطفی"سالمه

خداروشکرگوشی روجواب دادم برای #اولین بار خوشحال نبود دعوام کرد

گفت چرا الکی جوش میزنی من جام خوبه #جنگه دیگه عزیزم خونه خاله که نیست حالافک کن یه #خمپاره ام به من بخوره مگه بده #شهید میشم!

خلاصه یه عالم شوخی های #بهشتی و #حوری ومنوخندوند و گفت:

آهااااحالاشدبخندکه من بتونم روپام وایستم تو #پشتموخالی کنی باغش کردنت #دشمن شاد میشم

انگار #اون روز آخرین #خنده هامون بود....

چند وقتی زنگ نزد منم زنگ میزدم وصل نمیشد(راستشو بخواید همیشه به #زبان میاورد اسیرنشم #شهیدبشم)

اما من حتی سرسوزن تواین مدت به #شهادت فکرنکرده بودم این زنگ زدنام وصل نشدنا ازمن یه #افسرده منزوی ساخته بود که فقط خیره با کنج اتاق
تا #طلوع خورشید بیدار و #اشک
می ریختم

امایک شب که بیداربودم باگوشه #چشمم احساس کردم دارم #مردی رو روی مبل میبینم #کنجکاو شدم نگاهمو از #کنج دیوارکندم وبه مبل خیره شدم یک مردبود هرچی سعی میکردم #صورتشو واضح نمیدیدم

اماازحالت #نشستن وبدنش فهمیدم مرد، زاویه #صورتش به سمت من بود(باخودم گفتم دیوونه شدم )خواهرم رو آروم صدازدم گفتم دارم چی میبینم! بلند شد #لامپ رو روشن کرد گفت دیدی چیزی نیست!

به شوخی گفت دیدی #خیالاتی شدی! رفت خوابید منم بیخیال شدم دوباره خیره کنج اتاق بعد دوسه ساعت که چرخیدم به سمت دیوار تو #سنگ دیوار یهو دیدم همون مرد رو دیدم که به سمت #عدنا خم شد تو همون حالت خواهرم رو صدازدم

وبازگفتم چی دیدم وقتی #صبح بیدارشدم خواهرم گفت بعدازاین همه وقت که تاصبح بیداربودی یهوچطور بعد از دیدن اون چیزا تا #صدات کردم خوابت برده بود

(بعداز #شهادت "آقا مصطفی" اون چیزی رو که دیده بودم بایه #مرجع درمیون گذاشتم گفتن #شهیدبرای آروم کردن شما ودخترتون به #دیدنتون اومده بوده)من ازاونشب به بعد #راحت خوابم میبرد.


راوی:همسرشهید



─═हई╬«ڪاناڸ رسمے شــ‌هید مہدے صابرے»╬ईह═─
https://telegram.me/joinchat/BsmY8DzPRVKd4da7nNHsGw
امروز 3 #شنبه 5 اسفند 1393 مصادف با سالروز ولادت #بانوی_دمشق؛ #عقیله_بنی_هاشم_زینب_کبری (س) دست به قلم شدم تا #سیاه_مشقی به نام " #وصیت_نامه" بنویسم

#خدایا!

#خدای_من ؛ خدای خوب و مهربانم

خیلی خیلی #قشنگ تر و زیباتر از اون چیزی هستی که من با این سطح پائین #معرفت و شناخت که اصلاً نداشته محسوب می شه ، فکر می کنم

#روسیاهم

روسیاهم که با 25 سال سن نتونستم تو رابطه ی #عبد و #معبودی اونجوری که باید و شاید وظیفه ی عبد رو به نحو شایسته و بایسته انجام بدم

ازت ممنونم ؛ ممنونم که من رو #انسان آفریدی ؛ انسانی مثلاً #مسلمان و لایق شکر، فراوانتر #محب_امیرالمؤمنین_علی_بن_ابی_طالب_علیه_وآله_السلام...

ممنونم که #دوران حیاتم رو تو این بازه ی زمانی قرار دادی و هم توفیقات و #افتخارات خیلی خیلی زیادی ؛ نمونه اش #حب_شهزاده_علی‌اکبر (علیه السلام) عنایت کردی

#الهی ؛ أنت رب الجلیل و أنا عبدک الذلیل... " #خدایا ؛ من رو بپذیر"
برهمگان واضح و #مبرهن است که وقتی شما مادر، پدر و #خواهران عزیزم این دست نوشته را می خوانید من دیگر در بین شما نیستم!


فرازی از #وصیت_نامه شــ‌هید«مــ‌هدی صابری»

http://l1l.ir/51r



─═हई╬«ڪاناڸ رسمے شــ‌هید مہدے صابرے»╬ईह═─
telegram.me/joinchat/BsmY8DzPRVJlISmZRYZ3ZA