🌸#قصه_زندگی_مدافعان_حرم شهید_دوازدهم
#مصطفی_عارفی 🌸🌺 گفتگوی اختصاصی کانال خواهران مدافع حرم با
#همسر شهید
مصطفی عارفی✅قسمت شانزدهم وهفدهم
🔹حماسه بانو: این اصرار و جدیت شهید
عارفی در خدمات رسانی به مردم ، خیلی جالبه! دلیلش چی بود؟
🔸همسر شهید: وقتی ما چند سال بعد از ازدواجمون، تونستیم ماشین بخریم، آقا
مصطفی گفتند:"همیشه باید به همدیگه متذکر بشیم که این نعمتی از جانب خداست که ما در جوانی وسیله نقلیه خوب داشته باشیم و یادمون باشه .که بعنوان شکرگزاری....، از این نعمت برای کمک رسانی به بقیه بنده های خدا هم استفاده کنیم."
و همیشه یک جمله میگفتند که "سواره خبر از پیاده ندارد..."
به همین دلیل تا اونجایی که می تونستند با وسیله شون به مردم کمک میکردند ،و همیشه به افرادی که کنارخیابون، منتظر ماشین بودند توجه داشتن و تا مسیری اون ها رو می رسوندند، ولی اگر آخرشب یا در گرمای ظهر بود و اون شخص مادر و بچه یا پیرزن و پیرمرد بودند، حتما اون ها رو به مقصدشون می رسوندند حتی اگرمسیرشون نبود...
🍃هروقت توفیق داشتیم حرم بریم، حتما تعدادی رو همراه خودمون میبردیم و ماشین پر از سرنشین می شد و برای زیارت هیچ وقت تنها نمی رفتیم،البته اولویت با پدر و مادر ومادربزرگ شون بود و این برای رفتن به بهشت رضا هم صدق می کرد. مادر بزرگ ایشون میگفتند من فقط با
مصطفی حرم وبهشت رضا میرم اگر آقا
مصطفی به دلیلی گرفتار بودن و نمیتونستند ایشون و ببرند، صبر میکردند تا آقامصطفی وقتشون آزاد بشه ،
و اینها همه بخاطر اخلاق خوب و محبت بسیار آقا
مصطفی بود که خالصانه نسبت به همه عشق می ورزید...
❤️❤️🔹حماسه بانو: نگاه شهید
عارفی به مشکلات زندگی چطور بود؟
🔸همسر شهید: همیشه آیه شریفه "لقد خلقنا الانسان فی کبد" را می خواندند که خداوندمی فرماید همانا ما انسان را در رنج وسختی آفریدیم....
ضمن اینکه کلا آقا
مصطفی گرفتاریهای دنیا رو # مشکل نمی دونستند. البته ، طبیعت دنیا و حکمت خلقت هم همینه و قرار براینه که انسان درسختیها، رشد کندوبه تعالی برسد ...
ایشون میگفتند نمیدونم چطور باید خداوند رو بخاطر هدیه های زندگیم که همسری سازگار و مهربان و فرزندان سالم و مومنی ست شکر گذاری کنم....
میگفتند؛نگرانم نکنه خدا فراموشم کرده باشه که انقد زندگی بروفق مرادم هست...
هر از گاهی با بردن به بیمارستان خصوصا بیمارستان امداد شکرگزاری از خداوند بابت نعمت بزرگ سلامتی رو به من یادآوری می کردند.
همچنین یک بار با بردن به دادگاه خانواده شکرگزاری بخاطر نعمت زندگی آرام و بی دغدغه وسراسر محبت بین ما را یاد آوری کردند...
اگر بیمار می شدند، به هیچ عنوان جایی مطرح نمی کردند و از من نیز می خواستند که ؛اگر کسالت ویا بیماری جزئی داشتم به کسی نگم تا هم موجبات ناراحتی دیگران رو فراهم نکرده باشیم و هم از خداوند نزد بنده اش شکایت نکرده باشیم..."
در مورد مسائل مالی هم همین بود. به هیچ عنوان راضی نمی شدند مشکلات مالی رو به کسی حتی والدینشان بگویند، مگر اینکه دیگر هیچ راهی نداشتند.
#ادامه_دارد #سبک_زندگی_خانوادگی_شهدا💝@shahid_mostafaarefi