" شهدا "

#کربلای۴
Channel
Logo of the Telegram channel " شهدا "
@shahid_irrPromote
201
subscribers
850
photos
318
videos
76
links
وقتی پسرکی را به جرم فروختن نوار غیر مجاز به کمیته می‌آورند و نوارهایش را از بین می برند، ابراهیم دلش برای این جوان می‌سوزد و به مقدار قیمت نوارها به پسرک پول می‌دهد تا کاسبی جدیدی برای خود راه اندازد، او این گونه مال حلال به دست می‌آورد هم مبتذل نمیفروخت
#روایت_عشق^'💜'^

🌿شھیدۍ ڪھ
#امام_زمان(؏ـج) بࢪایش سـࢪبند بسـت!

⚘چند ساعتی مانده به عمليات «والفجر۴»،
هوا به شدت سرد،
ابرهای سياه،
نم نم بارون،
هواي دل بچه ها را #غمگين و #لطيف کرده و هر کسی در فکر کاری بود.

⚘يکی اسلحه اش را روغن کاری می کرد،
يکی نماز می خوند.
ذکر بود و زمزمه و يک جور ميقات.
همه گرد هم مي چرخیدند تا از همديگر #حلاليت بطلبند.
هر کسي به توانش و به قدر #معرفتش

⚘از هر کسی #حالی می پرسیدم و رد می شدم. داشتم با یکی از رزمنده ها بر سر این که چگونه آدم ها اراده خودشون را وقت مقتضی از دست می‌دهند بحث می کردم که #صدائی توجه ام را جلب کرد

#سید_میرحسین_شبستانی بود
بچه گنبد کاووس، از لشکر ۲۵ کربلا داشت در به در دنبال سربند يا زهرا(س) ميیگشت،
اومد پيش ما دو نفر و من بهش گوشزد کردم که همه #سربندها براي ما #مقدس هستند.

⚘ميرحسين گفت: درست مي گويی، آفرين، اما بدان که هر کسي به فراخور حال و دلش.
ما سادات، #عاشق مادرمان #حضرت_فاطمه الزهرا(س) هستيم.

⚘من ديشب #خواب عجيبي ديدم،
آقا #امام_زمان (عج) باشال سبز رنگی به گردن، سربند يا زهرا(س) را بسته به پيشانی ام و بهم گفت: #سلام من را به #همرزمانت برسان، بگو قدر خودشان را بدانند.

⚘من حالی غريب پيدا کردم و اشک نم نم می‌چکید.
بعد از هم جدا شدیم
طولی نکشید که وقت رفتن رسید.

⚘توی کانال نشسته بودیم، زمزمه بچه ها بلند بود و باران نم نم می بارید.
سيد ميرحسين، #سربند يا فاطمه زهرا(س) به #پيشاني بسته بود و جلوی ستون به سمت منطقه موعود عملياتی پيش می رفتیم.
ساعاتی بعد، رمز عمليات خوانده شد و ديگر همه از هم جدا شدیم.

⚘جنگ سنگين میشود...
سید میرحسین شبستانی «متولد ۱۳۸۴» بعدها در عملیات #کربلای۴ در منطقه عملیاتی جنوب جزیره ام الرصاص، بر اثر #ترکش خمپاره به #پیشانی، به فیض #شهادت می رسد.

#شهید_سیدمیرحسین_شبستانی♥️🕊

🌹در ثواب نشر سهیم باشیم🌹

▫️ڪانال شــــــــهدا

Join 🔜 @shahid_irr