♨️ مخالفت قاطع فرماندهان با عملیات کربلای۵؛ ولی رفسنجانی و رضایی گفتند باید بشود و شد./ اگر میخواستیم بر اساس منطق عمل کنیم، خیلی از عملیاتها را نباید اصلاً انجام میدادیم.- با مرور گفتگوی صادقانهی آقای
#احمد_غلامپور فرمانده
#قرارگاه_کربلا با مهر که بزرگترین عملیات را فرماندهی کرده، به تزویر رفسنجانی پی خواهید برد، که نخست به وعده یک عملیات بزرگ رهبر انقلاب را به ادامه جنگ پس از
#فتح_خرمشهر مجاب کرد، و سپس برای چانهزنی در سازمان ملل شش سال به قمار با جان بهترین فرزندان ملت و فشار بر فرماندهان پرداخت، توجه بفرمایید:
🔹 - غلامپور درباره تصمیم عملیات کربلایی۵ پس از شکست کربلای۴ میگوید:« آقا محسن(رضایی) فردای خاتمه کربلای۴ من را صدا کرد و گفت: شما برو شلمچه و مستقر شو و این هم یگانهای شما. لشکر ۴۱ ثارالله بود به فرماندهی حاج قاسم سلیمانی، لشکر ۲۵
کربلا آقای مرتضی قربانی، لشکر ۳۱ عاشورا آقای شریعتی و حدود هفت هشت لشکر را به من داد و گفت شما به شلمچه برو و کار شناسایی را شروع کنید.
آقا محسن میدانست که این فرماندههان لشکر جزو کسانی هستند خیلی اهل جدل و اینکه میتوانیم و نمیتوانیم نیستند ... ولی باور به تحقق این عملیات ( کربلای۵ ) در اکثر فرماندهان ما نبود. »
[- البته طبیعی بوده که مطلوب فرماندهی عالی حذف فرماندهان غیر همراه و جایگزینی گوش به فرمانان بوده باشد.]
- غلامپور :
« حدود ۱۰ شب بود. آقای هاشمی صحبت کردند و از همه فرماندهان خواستند تا نظر بدهند.
به جرأت میتوانم بگویم که نود درصد فرماندهان با انجام این عملیات مخالفت کردند. فرماندهان نگران بودند. چون در کربلای ۴ ما آسیب دیده بودیم و اگر این بار هم شکست میخوردیم، همه چیز بهم میریخت.
- مهر: نظر آقای هاشمی چه بود؟
« ایده کلی آقای هاشمی هم در مورد جنگ این بود که باید در جنگ به دنبال پیروزی بزرگ باشیم و با دستیابی به آن برویم و از طریق مذاکره جنگ را تمام کنیم. »- غلامپور درباره دموکراسی رفسنجانی و
#رضایی میگوید:
« اکثریت قاطع [فرماندهان با انجام عملیات کربلای۵] مخالفت کردند. نوبت به من رسید. من هم
قرارگاه عمل کننده بودم. آقای هاشمی به من گفت: شما آمادهاید؟ من یک وضعیت دوگانه داشتم اگر محکم جواب بله میدادم، ممکن بود عملیات شکست بخورد و اگر هم میگفتم نه! همه چیز به هم میریخت!
من گفتم: آقای هاشمی من موافقم ولی… آقای هاشمی گفت: ولی نداریم! یا موافق هستی یا نه! این صحبتها در کتاب آقای هاشمی آمده است! خب جایگاه من مثل آقا محسن نبود که بگویم آره! و قبول مسئولیت کنم! و جواب نه هم نمیتوانستم بدهم چون واقعاً یگانها کار کرده بودند. من واقعاً گیر کرده بودم و نمیدانستم چکار کنم!
دیدم آقای رضایی وارد شد و گفت آقای هاشمی این طور نمیشود و این فرمانده ما فردا میخواهد وارد خط بشود و این سوالات ایشان را متزلزل میکند. آقا محسن گفت: برویم و خودمان صحبت کنیم.
آقای هاشمی و آقای رضایی به یک اتاق دیگر رفتند و بعد از چند دقیقه که با هم بحث کردند، آقای هاشمی آمد و گفت: بسم الله الرحمن الرحیم عملیات انجام بشود.»- غلامپور در حکایت قمار
#رفسنجانی با جان هزاران رزمنده اضافه کرد:
« تحلیل من این است که آقای هاشمی به واسطه آن نگاهی که به جنگ داشت، احساس میکرد که تصمیم به انجام عملیات برایش بهتر است، چرا؟ چون یا ما پیروز میشدیم و یا شکست میخوردیم. اگر پیروز میشدیم، آن عملیات بزرگی که آقای هاشمی دنبال آن بود که میگفت اگر محقق بشود، من از نظر سیاسی میتوانم جنگ را تمام بکنم، اتفاق میافتاد و اگر هم شکست میخوردیم، میرفت و به امام میگفت این همان سپاهی است که شما میگفتید. کربلای ۴ شکست خوردند، کربلای ۵ هم شکست خوردند. چه شکست و چه پیروزی ما برای آقای هاشمی برد بود.»
- غلامی با اذعان به تکلیف مدارانه بودن فرماندهان ادامه داد:
« مثلاً در عملیات خیبر وقتی به شهید همت دستور دادند که در طلاییه وارد عمل بشود گفت: سخت است و نمیشود و حتی آقای رضایی نتوانست ایشان را متقاعد کند. شهید همت گفت که من میروم پیش آقای هاشمی و اگر ایشان به عنوان نماینده امام دستور بدهد، من وارد عملیات میشوم...
بنابراین غیر از بحث اقناعی ما یک بحث تکلیف هم داشتیم.
اگر میخواستیم بر اساس منطق عمل کنیم، خیلی از عملیاتها را نباید اصلاً انجام میدادیم. این هم نکته مهمی است.»| Mehr News Agency
https://www.mehrnews.com/news/5118498/@shafieikia