خیال روی تو در هر طریق همره ماست
امشب که از خانم دکتر امیرخانلو احوال استاد شفیعی کدکنی را پرسیدم، لطف کردند و چند عکس از استاد را که در تاریخ ۱۴۰۳٫۱٫۲ انداخته بودند، فرستادند. از بین آن تصاویر، این عکس برایم خیلی دلنشین افتاد.
من در این تصویر استاد شفیعی کدکنی را میبینم که در آنسوی هشتاد سالگی نگران آینده ایران است و در عین حال امیدوار به آن.
وجه دیگر دلنشینی این عکس برایم آن است که کتاب البیاض والسواد را در مجموعه کتابهای دم دستی استاد میبینم. راستش گاهی اوقات از اینکه عمر بیحاصلی داشتهام، احساس ناخوشایندی دارم. حالا هروقت که آن احساس به سراغم آمد، میتوانم به این عکس نگاه کنم و به خودم بگویم: عمرت گرچه حاصل چندانی نداشته باری پُربیحاصل هم نبوده. ناشکر مباش و زیادتی مطلب!
وجه دیگر جذابیت این عکس برایم این است که در روز تولد خودم انداخته شده: دوم فروردین.
یک حرف صوفیانه دیگر هم بگویم؟
پس از اینکه البیاض والسواد چاپ شد، از دوستم دکتر علی توسلی که آن وقت دانشجوی کارشناسی ارشد ادبیات دانشگاه تهران بود خواستم، هر وقت فرصت کرد یک نسخه از کتاب را بخرد و به دانشگاه ببرد و از طرف من تقدیم استاد کند. توسلی وقتی کتاب را میبَرَد، میبیند که بچهها جشن کوچکی در کلاس برگزار کردهاند، آخر آن روز، تولد استاد شفیعی بوده: ۱۳۹۰٫۷٫۱۹
کرامت ازین بالاتر و سعادت ازین بیشتر!
فحمداً ثمّ حمداً ثمّ حمداً.
https://www.instagram.com/p/C64dbMxMtru/?igsh=MW1hdHBsanhsYnRyNg==