شَب است و خاطرهاے
میخَزد به بستر من
تو نیستی و خیال
تو را، به بَر دارم •••
#حسین_منزوے❣
🍁🟤☕️
و برف آب شد شکوفه رقصید آفتاب درآمد من به خوبیها نگاه کردم و عوض شدم من به خوبیها نگاه کردم چرا که تو خوبی و این همهی اقرارهاست بزرگترین اقرارهاست...
ڪَر برون آید غول چراغِ جادو ، از چراغش و ڪَویدم: تو را اجابت تو را ، دقیقهایست هر چه خواهانی برڪَزین از یاقوت وُ زمّرد ...بیشڪ برمیڪَزینم چشمهایت.....! .
سلام به رنگ عشق درچشمانت، عسلی نگاهم با طلوع چشمان مهربانت آغوشی است که نجوای دل پرخواسته ام را با دوستت دارمی عطر عشق میپاشی تا از عطرش عشق تو بر تمام جانم شور بودن برپا ڪند...