از «
نیویورک» تا «
نیویورک»!
@Sha_af💠 در اوایل سال ۱۹۸۴ «William Bratton» به سمت فرماندهی پلیس
نیویورک منصوب شد. فرماندهی پلیس شهر بزرگی همچون
#نیویورک با بودجهای ۲ میلیارد دلاری و نیروی پلیس ۳۵ هزار نفری کاری بسیار دشوار بود، چون:
▫️ افسران پلیس حقوق کمی دریافت میکردند و کمانگیزه بودند.
▪️سه دهه افزایش مکرر نرخ بزهکاری افکار عمومی را به این جمعبندی رسانده بود که وضعیت جرم و جنایت در این شهر چنان مستحکم و ریشهدار شده است که دیگر کاری از دست نیروهای پلیس ساخته نیست.
🔸 علاوه بر اینها مشکلات دیگری نیز وجود داشت که «ویلیام براتون» باید با آنها دست و پنجه نرم میکرد:
▫️ در سه سال نرخ جرم و جنایت بهطور متوسط، سالانه ۲۵ درصد افزایش و تکدیگری، خرابکاری و آزار شهروندان در شهر به امری روزمره تبدیل شده بود.
▪️استفاده مردم از مترو بهشدت کاهش یافتهبود. اهالی شهر، مترو را خطرناکترین مکان میدانستند.
▫️ روزانه ۱۷۰ هزار استفادهی غیرقانونی از مترو بدون پرداخت هزینهی آن صورت میگرفت و سالانه ۸۰ میلیون دلار هزینه برای شهر ایجاد میکرد.
💠 علیرغم همهی این مشکلات «ویلیام براتون» توانست با مدل
#رهبری خود
نیویورک را به امنترین شهر کشور تبدیل و به محبوبیت بالایی دست پیدا کند.
⚠️ تنها ۲ سال بعد، یعنی در سال ۱۹۸۶
#نیویورک تبدیل به شهری شده بود که آمارهای مرتبط با جرم و جنایت به وضوح در آن کاهش یافته بود:
🔻 ۳۹ درصد کاهش در نرخ تبهکاری
🔻 ۵۰ درصد کاهش در نرخ قتل
🔻 ۳۵ درصد کاهش در نرخ سرقت
✔️ در نتیجه، اعتماد عمومی به پلیس
نیویورک از ۳۷ درصد به ۷۳ درصد افزایش یافت.
❓ اما «ویلیام براتون» چهطور این «تغییر» بزرگ را ایجاد و
#رهبری کرد؟
💠 «ویلیام براتون» ۵ تجربهی دگرگونسازی را در پلیس شهرهای بزرگ
#آمریکا به نتیجه رساند و آخرین آن، تبدیل بزهکارترین شهر
#آمریکا یعنی
نیویورک به یکی از امنترین شهرهای آمریکا بود. تحلیلگران با بررسی مدل رهبری وی در ایجاد تغییر در این ۵ شهر، به مدلی رسیدند که نام آن را «رهبری نقطهی عطف» یا «Tipping Point Leadership» گذاشتند.
🔰 در هر سازمانی، زمانی که باورها و انرژی تعدادی کافی از افراد گرد هم جمع شود، صحبت پیرامون
#ایده های جدید و تغییر، مانند بیماری واگیرداری در کل آن جامعه منتشر میگردد و تغییر اساسی را به سرعت ممکن میسازد.
💠 تحلیلگران، این ۴ مورد را، عوامل اصلی میدانند که «رهبری تغییر» را با مشکل مواجه میکند:
▪️خو گرفتن
#سازمان به وضعیت بد خود
▫️منابع محدود
▪️#کارکنان بیانگیزه
▫️مقاومت در برابر تغییر به علت منافع شخصی
💠 «ویلیام براتون»، این تغییرات را از طریق «رهبری نقطه عطف» به انجام رساند:
▪️با
#موفقیت های کوچک، نشان داد که رهایی از وضعیت بد فعلی امکانپذیر است.
▫️منابع را فقط بر آنچه اهمیت داشت، متمرکز کرد.
▪️نقش بازیگران اثرگذار را تقویت کرد.
▫️اجازه نداد صدای ناامیدان و منفیبافان در
#سازمان گسترش یابد.
💠 و از چهار گام اصلی برای فائق آمدن به این موانع استفاده کرد:
🔹از «موانع شناختی» عبور کرد: دستور داد تا تمامی
#مدیران مترو برای حملونقل از مترو استفاده کنند تا با وضعیت اسفناک مترو از نزدیک مواجه شوند و ضرورت تغییر را درک کنند.
🔸از «موانع مالی» عبور کرد: دستور داد تا برای صرفهجویی در منابع، به جای گماردن پلیس در تمام ایستگاهها، پلیسها تنها در ایستگاههایی که بزهکاری در آن رایج است، مستقر شوند.
🔹از «موانع انگیزشی» عبور کرد: در جلسات گزارشدهی، فرماندهان باانگیزه و عملگرا را در کانون توجه قرار داد تا اثر مثبت روی انگیزه سایرین داشته باشد.
🔸از «موانع سیاستگذاری» عبور کرد: فردی که با افراد دخیل در سیاستگذاری شهر آشنا بود را
#استخدام کرد تا افرادی که در این روند مانعتراشی میکنند را پیدا و اثر آنها را کمرنگ کند یا آنها را به مشارکتطلبی دعوت کند.
🔰 مطلب فوق، که برگرفته از شمارهی آوریل سال ۲۰۰۳ مجله
#کسبوکار هاروارد است، تنها یکی از مثالهایی است که ما را با اهمیت آموختن مهارتهای مرتبط با «ایجاد و رهبری تغییر» آشنا میکند (منبع). مهارتی که به ما کمک میکند برای تغییر مثبت در محیط،
#سازمان و جامعه خود تلاش موثر انجام دهیم و نتیجه آن تلاش را پایدار کنیم.
@Sha_afبا
#شعف مشعوف شوید.