پردهی اول
خاقانی شروانی شاعر بزرگ ایرانی پس از آنکه دربارهی دختر خود میگوید «خداش مرگ دهاد» چنین میسراید:
اگر نخواندی نعم الختن برو برخوان
وگر ندیدی دفن البنات شو بنگر
اشارهی او به دو حدیث جعلی «نعم الختن القبر» و «دفن البنات من المکرمات» است که بر اساس آن دو بهترین داماد برای دختران گور است و در خاک کردن دختران کاری نیک و ارزشمند است. این شاعر بزرگ که در زمینههای گوناگونی چون ادبیات، دین، پزشکی، نجوم، موسیقی و... اطلاعات و آگاهی داشت، همچنین گرفتار جهلی بود که او را، دستکم در لحظاتی از عمر، از طبیعیترین احساسات انسانی، یعنی احترام به زندگی و عشق به فرزند، دور میکرد. اما آیا میشود گفت خاقانی آدم نبود؟ آیا اگر
#خاقانی را مییافتیم میبایست او را مجازات میکردیم؟
◼️پردهی دوم
گاه فکر میکنم کاش میشد هیچ خبری از هیچ جای عالم به گوشم نمیرسید. این روزها اخبار روزگار سیاه ما را سیاهتر میکنند. دیدن واکنشها هم داغ بر داغ میافزاید. در ماجرای دلخراش قتل
#رومینا_اشرفی دختر چهاردهساله به دست پدرش، بسیاری با انتقاد از این قانون که پدر اگر قاتل باشد قصاص نمیشود، خواستار مجازات پدر شدهاند. شکی نیست که این پدر مجرم است؛ و تنبیه او میتواند عامل بازدارندهای برای پدران دیگر باشد. اما از زاویهای دیگر اگر به این ماجرا نگاه کنیم مردی را میبینیم که از پیش بدترین مجازات را آن هم به دست خویش برای خود رقم زده است.
مردی که زنی را به همسری برمیگزیند، فرزندی میآورد و او را سالها با کدّ یمین و عرق جبین میپرورد و هر روز بالیدنش را میبیند، به دست خود جگرگوشهاش را میکشد. چه مجازاتی بالاتر از این میتواند جزای جهل آدمی باشد؟ گمان میکنید حال آن مرد الان چگونه است؟ گمان میکنید او داغدار نیست؟ گمان میکنید او از هرگونه احساس انسانی بیبهره است؟ این برداشتها درست نیست. میتوان او را به مجازاتی دیگر نیز رساند ولی نابود کردن او، مشکل را از بین نمیبرد (راستش نابود کردن هیچکس مشکلی را از بین نمیبرد. نابودگری، پاک کردن صورتمسئله است و خود نشان جهل).
◼️پردهی سوم
آنچه باید با آن مبارزه کرد و در ریشهکن کردنش بهجان کوشید «جهل» است.
جهلی عمیق که ازقضا بسیار تبلیغش میکنند و زیبا نشانش میدهند این جهل است که جان آدمی را کمارزشتر از اعتبار و آبرو تعریف میکند. جهلی که میگوید اگر در راه اعتبار و آبرو بمیری، شریف هستی!
این جهل که واژهی ناموسپرستی را بهجای معنای راستین آن، که حفاظت از ناموس و خدمت به آن است، در انهدام و نابودگری میشناسد. این جهل که زن را متاع میداند و لاجرم چون هر متاع دیگر قیمت آن را در دستنخوردگیاش میبیند. پیش از تمام اینها این جهل که داشتن حداقل دانش ضروری برای پروردن یک انسان را پیشنیاز والد شدن و فرزندآوری نمیداند.
جهلی که منجر میشود دختری چنان پرورش یابد که در چهاردهسالگی از خانه فراری شود.
جهلی که جوانی را بدین راضی میکند تا دختری چهاردهساله را از خانه فراری بدهد و نزد خود ببرد.
جهلی که از هر سو ما را فراگرفته و یک روز در قالب دختر فراری بروز پیدا میکند و یک روز در قالب کودکهمسری و روز دیگر در قالب آدمربایی و اغفال و روز دیگر در قالب قتل و جنایت.
کاش دنبال ریشهکن کردن این جهل باشیم. پدر
رومینا مانند خود
رومینا قربانی این جهل است. برحال هر دو باید دریغ خورد و اندوه برد؛ و بر حال بسیاران دیگر باید گریست. افسوس که در جهل غوطهوریم و بهجای حل مسئله، میخواهیم صورتمسئله را پاک کنیم.
👇شب نشینی هالو
@sh_n_hallooکانال اشعار
#هالو @mrhallo