محبان مهدی(عج)

#بفرمایید_روضه
Канал
Логотип телеграм канала محبان مهدی(عج)
@seshanbemahdavibruПродвигать
81
подписчик
1,32 тыс.
фото
429
видео
68
ссылок
‌ ‌ ‌ ‌ ‌ #سه_شنبه_های_مهدوی #نذر_سلامتی_امام_زمان_عج قرار هفتگی:سه شنبه ها میدان شهدا دوستان و عزیزان میتوانند نذورات و کمک های خود را به شماره حساب (6037-9973-6383-9771 بانک ملی بنام محمدرحیمی) 09332577987شماره تماس برای اهدای نذورات کالایی
📌 منتقم حسین نمی‌آیی؟

▪️ پرسید: «امسال راهپیمایی اربعین میای؟»
گفتم: «دلم می‌خواد، اما نمی‌تونم. مشکل مالی دارم و البته کلی کار عقب‌مانده…»
گفت: «الان توی این اوضاع اگه بتونی بیای هنر کردی. اگه عاشق باشی برای خشنودی عشقت، قرض هم می‌کنی.»
گفتم: «شاید سال بعد…»
گفت: «مطمئنی سال بعد هستی؟ اربعین رژه لشکر امام زمان هست. جا نمونی رفیق!»
راست می‌گفت. اربعین پول نمی‌خواد، عشق امام زمانی می‌خواد!

▫️ #بفرمایید_روضه ۲۲ ؛ #محرم

@seshanbemahdavibru
📌 منتقم حسین نمی‌آیی؟

▪️ - بابام کجا رفته؟
- رفته سفر…
- بدون عمه؟!

▫️ #بفرمایید_روضه ۲۱ ؛ #محرم

@seshanbemahdavibru
📌 منتقم حسین نمی‌آیی؟

▪️ با موتور زمین خورد. سرش کمی شکست.
خانه که رفت، دختر سه‌ساله‌اش با دستمال، خون سر بابا را پاک کرد. دختر دائماً از بابا می‌پرسید: «بابا خوب شدی؟»
شب بود. هنوز روضه شروع نشده، مرد بلند‌بلند گریه می‌کرد.

▫️ #بفرمایید_روضه ۲۰ ؛ #محرم

@seshanbemahdavibru
📌 منتقم حسین نمی‌آیی؟

▪️ فرمانده با تعجب پرسید: «علمدار این علم کیست که جای‌جای آن پر از جای تیر است، جز جای دست علمدار؟»
گفتند: «این علم دست ابوالفضل عباس بوده است.»

▫️ #بفرمایید_روضه ۱۹ ؛ #محرم

@seshanbemahdavibru
📌 منتقم حسین نمی‌آیی؟

▪️ از دور بابا را دیده بود که سرِ علی‌اکبر را روی دامن قرار داده و صورت به صورتش گذاشته است. توی خرابه، پاهای کوچکش را دراز کرد. با دستان کوچکش سرِ بابا را به دامن گرفت. خم شد و سر را به صورت بابا گذاشت.
چقدر زود بابا بغلش کرد!

▫️ #بفرمایید_روضه ۱۸ ؛ #محرم

@seshanbemahdavibru
📌 منتقم حسین نمی‌آیی؟

▪️ پدر هر کاری کند، پسر یاد می‌گیرد.
مثلاً اگر در رکوع، انگشتر ببخشد. و «او» هم در گودال قتلگاه، انگشتر را با انگشت بخشید. نخواست او دستِ خالی از گودال برگردد.

▫️ #بفرمایید_روضه ۱۷ ؛ #محرم

@seshanbemahdavibru
📌 منتقم حسین نمی‌آیی؟

▪️ چند روزی بود که در کانال کمیل در محاصرهٔ عراقی‌ها بودند. خبری از آب نبود.
آب جیره‌بندی شده هم، تمام شده بود.
همه‌جا را دود گرفته بود. اشک از چشمانش جاری شد. حالا معنی روضه را می‌فهمید.
عطش باعث شده بود همه‌جا را پر از دود ببیند.

▫️ #بفرمایید_روضه ۱۶ ؛ #محرم

@seshanbemahdavibru
📌 منتقم حسین نمی‌آیی؟

▪️ نازدانه در خرابه دلتنگ بابا بود و گریه می‌کرد. جعبه را آوردند. با بی‌تابی گفت: «من غذا نمی‌خواهم!» یکی داد زد: «پارچه را کنار بزن! مقصود تو همان‌جاست...»

▫️ #بفرمایید_روضه ۱۵ ؛ #محرم

@seshanbemahdavibru
📌 منتقم حسین نمی‌آیی؟

▪️ روبه‌روی لشکر دشمن ایستاد.
چیزی برای گفتن از نسب خود نداشت.
برای همین خودش را این‌گونه معرفی کرد: «امیری حسین و نعم الامیر». سه روز بعد وقتی بنی‌اسد شهدای کربلا را دفن می‌کردند، «جون»، خوشبوترین و روسفیدترین یار امام بود.

▫️ #بفرمایید_روضه ۱۴ ؛ #محرم

@seshanbemahdavibru
📌 منتقم حسین نمی‌آیی؟

▪️ شام را آمادهٔ مهمان‌نوازی کرده بودند.
با ورود کاروان اسیران، مردم برای استقبال، سنگ تمام گذاشتند. امروز سنگ‌های کوچه‌های شام، به جای زمین، در مشت مردم بود...

▫️ #بفرمایید_روضه ۱۳ ؛ #محرم

@seshanbemahdavibru
📌 منتقم حسین نمی‌آیی؟

▪️ مرد با تعجب گفت: «این سکه‌ها چیست که به من می‌دهی؟» شمر خندید و گفت: «بگیر پاداش خنجری‌ست که ساخته بودی. الحق که خوب صیقل خورده بود.»

▫️ #بفرمایید_روضه ۱۲ ؛ #محرم

@seshanbemahdavibru
📌 منتقم حسین نمی‌آیی؟

▪️ عمه همه را سوار کرد. آخرین نفر خودش بود. نگاهی به سرِ بریدهٔ عباس کرد.
خبری از زانوهای عباس نبود تا عمه سوار مرکب شود...

▫️ #بفرمایید_روضه ۱۱ ؛ #محرم

@seshanbemahdavibru
📌 منتقم حسین نمی‌آیی؟

▪️ روی سینه نشست. خنجر را محکم گرفت.
در هیاهوی صدای لشکر، سمّ اسبان و جیغ دخترکان، صدای مادری تنش را لرزاند.
- ولدی... ولدی...

▫️ #بفرمایید_روضه ۱۰ ؛ #محرم

@seshanbemahdavibru
📌 منتقم حسین نمی‌آیی؟

▪️ دست راست را زدند، سوار از پا نیفتاد.
دست چپ را زدند، سوار از پا نیفتاد.
مشک را که زدند، سوار ناامید شد.
نیازی به عمود آهنی نبود...

▫️ #بفرمایید_روضه ۹ ؛ #محرم

@seshanbemahdavibru
📌 منتقم حسین نمی‌آیی؟

▪️- ببینید! رسول خدا به میدان آمده است؟!
- خاموش باش! او علی اکبر است…

▫️ #بفرمایید_روضه ۸ ؛ #محرم

@seshanbemahdavibru
📌 منتقم حسین نمی‌آیی؟

▪️ تیر را در چلهٔ کمان گذاشت.
- پدر را بزنم یا نوزاد را؟
- مگر سفیدی زیر گلو را نمی‌بینی؟!

▫️ #بفرمایید_روضه ۷ ؛ #محرم

@seshanbemahdavibru
📌 منتقم حسین نمی‌آیی؟

▫️ قاسم سوار اسب شد. پایش به سختی به رکاب می‌رسید. امّا مردانه جنگید. ناغافل محاصره‌اش کردند. زمین که خورد، اسب‌ها بر پیکرش تاختند. حالا قدّش آن‌قدر بلند شده بود که وقتی عمویش پیکر او را بر روی اسب به خیمه می‌آورد، پاهایش روی زمین کشیده می‌شد.

▫️ #بفرمایید_روضه ۶ ؛ #محرم

@seshanbemahdavibru
📌 منتقم حسین نمی‌آیی؟

▪️ لشکر دشمن عمو را محاصره کرده بود.
عمو تنهای‌تنها بود. عبدالله دست عمه را رها کرد و به سمت عمو دوید. شمشیر حرامی بالا رفت. عبدالله دستان کوچکش را حائل کرد.
هیچ‌کس فکر نمی‌کرد دستان کوچک معجزه کند. عمو را که سالم دید، لبخند زد و آرام در آغوشش جان داد.

▫️ #بفرمایید_روضه ۶ ؛ #محرم

@seshanbemahdavibru
📌 منتقم حسین نمی‌آیی؟

- باورم نمی‌شه شجاع‌ترین مرد کوفه دچار رعشه شده باشه!
حُر گفت: بین بهشت و جهنم مانده‌ام!
- کدام سو را انتخاب خواهی کرد؟
حُر اسب را تاخت زد. گویی آغوش بهشت او را فرا می‌خواند…

▫️ #بفرمایید_روضه ۵ ؛ #محرم

@seshanbemahdavibru
📌 منتقم حسین نمی‌آیی؟

_ بهای گندم ری چند است؟
_ به نرخ روز متغیر است.
_ الان نرخ روز چند است؟
_ خون حسین بن علی...!

▫️ #بفرمایید_روضه ۳ ؛ #محرم

@seshanbemahdavibru
Ещё