تبرائیان یه سری گشت تو زمان شاه اسماعیل بودن میوفتادن تو خیابون عمر و ابوبکر و عثمان لعن و نفرین میکردن و فحششون میدادن هرکیم همراهی نمیکرد به باد کتک میگرفتن و دستگیر میکردن
بعد از مرگ شاه عباس ، سلطان مراد چهارم عثمانی که زمان شاه عباس حسابی بگا رفته بود ، برای انتقام شکست های قبلی به ایران یک حمله خیلی بزرگ کرد. فرمانده این حمله خسرو پاشا بود و گفته میشه قشون عثمانی ۳۰۰ هزار نفر بودن و حتی در برخی منابع قدیمی گفته شده ۱ میلیون صفویان در عراق عثمانی هارو شکست دادن ولی در مریوان ، سپاه ایران به فرماندهی زینل خان شکست سختی خورد بعد از این شکست شاه صفی حسابی زد به سیم اخر و زینل خان رو کشت و رستم خان گرجی رو به جای اون به مقام سپهسالاری منسوب کرد
پس از جنگ مرو ، شاه اسماعیل و بابر گورکانی باهم متحد شدن و لشکرکشی کردن به فرارود و در مسیر بخارا ، غجدوان رو محاصره کردن به دلایل مختلف از جمله کمبود مایحتاج و شرایط محیطی ، سرداران سپاه ایران از جمله نجم ثانی و قزلباشان ، به بابر اصرار کردن که بیخیال شیم اما بابر ول کن ماجرا نبود. شرایط روز به روز برای سپاه سخت تر شد ، برخی از سرداران قزلباش هم فرار کردن از جنگ ، در نهایت ازبکا حمله همه جانبه ای کردن و سپاه ایران و گورکانی شکست سختی خورد و نجم ثانی هم کشته شد
گویا شاه اسماعیل و قزلباشان برای تقویت روحیه جنگاوری و سلحشوری حین جنگ اشعار حماسی شاهنامه میخوندن روز جنگ چالدران هم شاه اسماعیل شعری از شاهنامه مربوط به جنگ ایران و توران انتخاب میکنه و با صدای بلند همراه با برخی سردارانش مثل محمدخان استاجلو میخونده
اخرین جنگ نادرشاه با عثمانی در حوالی قارص رخ داد که با هجوم سپاه ۱۴۰ هزار نفری عثمانی اغاز شد. در این جنگ برخلاف جنگ های دیگه نادر وارد میدان جنگ نشد و از دور فرماندهی میکرد. هر دو طرف مشغول نبرد بودن تا اینکه نادرشاه ناگهان بلند شد و با ۴۰ هزار سوار افغان به سپاه عثمانی هجوم برد و لشکریان نادر هم تحت تاثیر قرار گرفتن و قوای عثمانی تار و مار و پراکنده شد
در ایران قرن ۱۹ و به طور کلی بعد صفویه ، دو فرقه بودن نعمتی و حیدری و همیشه به هربهانه ای باهم دعوا میکردن خصوصا در مراسمات مذهبی و اخر هفته ها و بسیاری از شهر ها بر این اساس نقسیم بندی میشدن ریشه لقب حیدری به شیخ قطب الدین حیدر و نعمتی به شیخ امیرنوالدین نعمت الله برمیگشته اما جالب اینجاست که به گفته انگلیسی ها خود این نعمتی ها و حیدری ها دقیقا نمیدونستن سر چی باهم اینقدر ستیز دارن شما اگر اطلاعاتی دارید راجبشون به ماهم بگید استفاده کنیم
وقتی اومدن تو چادر این بیدار شد شمشیر برداشت همون لحظه لیز خورد و اونا هم از فرصت استفاده کردن و صالح خان یه ضربه به بین کتف و گردنش وارد کرد و بعدم محمدخان قاجار ایروانی گردنش رو زد همونطور که میدونید اواخر سلطنت رسما زده بود به سیم آخر و هرروز از دوستان و یارانش کمتر میشد و به دشمنانش اضافه میشد و سر همینم حنی اگر این توطئه هم خنثی میشد باز هم احتمال زیاد سرنوشت نادرشاه اینطوری رقم میخورد
یه بار شاه صفی مست بود یکی از زنانش صدا زد. زنش اما به هوای اینکه مسته و حالیش نیست جوابی نداد. یکم بعد دوباره صداش زد شاه صفی ایندفعه زنش جوابش رو داد ولی وقتی رفت پیشش خوابش برده بود. دفع بعدی که شاه صفی بلند شد از خواب دیدش زنش پیشش نیست عصبی شد رفت با شمشیر کشتش و برگشت و به ادامه خواب پرداخت☺️
آمیانوس مارسلیانوس، تاریخنگار رومی، گفته: «ساسانیان چنان غافلگیرانه و سریع از رود اورنتوس عبور و خود را وارد انطاکیه کردند که زن هنرمندی در هنگام اجرای نمایش تئاتر درحالیکه روی سکو فریاد زد: خواب میبینم یا پارسیان واقعاً اینجا هستند؟؟ #کابوس_روم @meme_of_history| میم آف هیستوری
حالا نمیگم هیچی بارشون نبوده بدون توپ ولی تو نبرد های تن به تن و قدرت مانور و چابکی همیچوقت نتونستن از سواره نظام ایرانی و قزلباش بهتر باشن تو اکثر جنگ هاشون هم وقتی حریفشون سلاح گرم نداشت برنامه اشون این بود که دشمن رو به خودشون نزدیک کنن و پشت سر هم شلیک کنن و با همین کار هم تونستن جلوی ممالیک و تو چالدران پیروز شن