«چشم به راهم. همهٔ زندگیام چشم به راه بودهام. همهٔ زندگیام چشم به راه خواهم ماند. ناتوانم از گفتن این که چهقدر انتظار میکشم، نمیدانم چه کسی میتواند به این انتظار دراز پایان دهد. من که برای دستیابی به این پایان بیتابی نمیکنم. زمان حال واقعی است، واقعیتی لبریز از روزن، همچون هوا. آنچه چشم به راهش هستم، به راستی وجود ندارد تا بتواند از روزنهای در این زمان سر بیرون آورد. توضیحی در اینباره ندارم. چرا باید همیشه توضیح داد؟»
(تصویری از من کنار رادیاتور، کریستین بوبن، ترجمه منوچهر بشیری راد، ص۹)
.