امنیتِ موهوم
«این فرضْ توّهمی بیش نیست که انسانها میتوانند با سازماندهیِ زندگیِ شخصی و اجتماعی خود، امنیتِ راستین را به دست آورند. مواجهات و مُقَدَّراتی هست که از یدِ اختیارِ آدمی خارج است. او قادر نیست به کارهای خود تداوم بخشد. زندگیِ انسانْ ناپایدار است و مرگْ دفتر آن را میبندد. تاریخْ همچنان پیش میرود و یکایکِ برجهای بابل را، بارها و بارها، فرومیریزد. هیچگونه امنیت و خاطرجمعیِ راستین و بیچونوچرایی در کار نیست، و دقیقاً همین توهّم است که آدمیان در اشتیاقشان به امنیت، در معرض آناند که در برابر آن به زانو درآیند...
کلام خداست که انسان را به دوری از خودخواهی و امنیتِ موهومی که او برای خودش ایجاد کرده است فرامیخواند. این کلام او را به جانب خداوند دعوت میکند، خدایی که ورای جهان و فراسوی تفکر علمی است. در عینِ حال، کلام خدا انسان را به خویشتن راستینش فرامیخواند، چرا که خویشتن انسان، حیاط باطنیانش و اگزیستانس شخصی او نیز ورای جهانِ مشهود و تفکر عقلانی است. کلام خداوند انسان را در اگزیستانس شخصیاش مخاطب قرار میدهد و از این رهگذر، او را از جهان و اندوه و اضطرابی که به هنگام فراموشیِ ماورا آدمی را در خود فرومیبرد رهایی میبخشد. آدمیان به یاریِ علم سعی دارند جهان را تصرّف کنند، اما واقعیّت این است که جهان آنها را تصرّف میکند. در روزگار خویش میتوانیم مشاهده کنیم که آدمیان تا چه اندازه به فنّاوری وابستهاند و فنّاوری تا چه حد نتایجِ وحشتناک به بار میآورد. ایمان به کلام خدا یعنی دست کشیدن از هرگونه امنیتِ صرفاً انسانی و، در نتیجه، چیرگی بر یأسی که از تلاش برای یافتنِ امنیتْ ناشی میشود، تلاشی که همواره بیثمر است.
ایمان اجابتِ این پیام است: دست کشیدن انسان از امنیتی که از آنِ خود اوست و آمادگیاش برای آنکه تنها در عالَمِ ماورای شهود، در خداوند، امنیت پیدا کند. این بدان معناست که ایمانْ امنیت است در جایی که هیچ امنیتی به دید نمیآید... برای کسانی که امنیت را در جهان میجویند اثری از خداوند و فعلِ او در جهان مشهود نیست و ممکن نیست مشهود باشد. میتوانیم بگوییم که کلام خداوند آدمی را در ناامنی و بیقراریاش مخاطب قرار میدهد و او را به آزادی فرامیخواند؛ زیرا آدمی درست در همین اشتیاقش به امنیتْ آزادیاش را از کف میدهد. این بیان ممکن است متناقضنما به نظر آید، ولی وقتی معنای آزادی را بررسی کنیم روشن خواهد شد.»
(عیسی مسیح و اسطورهشناسی، رودُلف بولتمان، ترجمه مسعود علیا، نشر مرکز، ص ۵۴_۵۶)
@sedigh_63