سرانجام و فرجام
دیشب پس از شنیدن حدود ۱۵۰ دقیقه افشاگری عباس پالیز دار، تا ۵ بیدار ماندم و خدا گواهست گریه امانم را بریده بود. آخر برای پیر زهوار در رفته ای چون من که عمری با و بر همین خاک، خورده و خفته ام، چگونه می شود از این عزیز دل کند و به قول جوانان بی خیالش بود و خوشباشی وار ادامه داد؟!!
از درماندگی به فکر تفال افتادم. ولی نه به لسان الغیب، که به شاهنامه و سراینده حکیمش. باز کردم و تکان خوردم:
ندانم سرانجام و فرجام چیست؟
بدین رفتن اکنون بباید گریست
ته مانده کثافت درونم می گفت: آخر در این پیرانه سری چرا آرام نمی نشینی و دمساز روزگار نمی شوی؟ در این اندیشه غوطه ور بودم که حکیم طوس باز هم طی همین داستان، پاسخم را داد:
سر آزاد کن، دور شو زین میان
ببند این در بیم و راه زیان
آخر ما را چه شده؟ سرداران و پهلوانان و دلسوزان این دیار کجا شده اند؟!! پالیزدار از چنان حجمی از فساد پرده بر میدارد، که اگر در هر دولت و حکومت دیگری بود ۱۰۰ بار فروپاشیده بود. پس چه شده که با افشای این حجم از فساد درونی، آب از آب تکان نمی خورد؟! تنها دلها به این انگاره بسته که: بابا ولشون کن، می خوان راه آقا مجتبی را باز کنند.
پالیزدار بر آن است که این افشاگری تنها گوشه ای از ۱۲۴ پرونده و ۵۰ هزار برگ از گستره فسادی است که چونان تومور سرطانی در همه جای این آب و خاک ریشه دوانده است. گویی دیگر کسی و جایی نیست که سالم مانده باشد. بی گزاف گویی، ابعاد این افشاگری آن چنان دهشتناک و باورنکردنی است که گویی افسانه های تخیلی پادشاهان دوران تاریکی را گوش می دهی. زنده و مرده نه تنها در جریان این سیل فراگیر فساد بوده اند و به آن گوش داده اند، که خود نیز کاراکتری از این فیلم تخیلی محسوب می شوند.
هر چه درنگکردم، بلکه موریانه نزده ی پاک مانده ای را در این فیلمطولانی بیابم، نشد که نشد.
راستش دیگر به سرانجام این قافله و ملت و کشور کهن نمی اندیشم، ترسم از راهی است که همچنان در آن گام بر می داریم. با این اوصاف زبانم بند آمده و دشوار است که نظامی وار بگویم:
خدایا چنان کن سرانجام کار
تو خشنود باشی و ما رستگار
#یدالله_کریمی_پور
@karimipour_k