هوالحقفصلنامهٔ بابِل را ما از نو مینویسیم و دلمان میخواهد خوانندگانش نیز آن را از نو بخوانند. نه یکبار بلکه همواره. زیرا خواستهایم چیزی بنویسیم که تا قرنی دیگر خواندنی باشد و شاید موفق شده باشیم. ریشههای علم و سیاست اشراق در فصلنامهٔ بابِل با تاریکی زمین میآمیزد؛ پس هرکس میخواهد از ریشههای ما سراغ بگیرد باید به آن تاریکیها رو کند.
این شماره معنون به «تأسیس سیاست» است، اما برخلاف انتظار منحصر در فلسفهٔ سیاسی نیست.
◇◇◇
در نخستین فصل با خوانش نیرومندی از نوشتار «آموزهٔ اساس» اشمیت دیگرگونه به مسالهٔ قانون پرداختهایم اما پس از آن نقیضهگونیِ بنیاد را از خلال رسالهٔ «دربارهٔ حدسها» از نیکولاس کوزانوس مد نظر داشتیم تا پیدا شود که اساس امری مسألهبرانگیز است و نه زمینی مستحکم. در امتداد آن ترجمهٔ مقالهٔ مهم ریاضیدان سترگ ریچارد ددکیند را به انجام رساندیم تا پیدا شود چگونه انسان پس از هزاران سال باز ناچار بود سادهترین و آشناترین عناصر محاسبات عادی یعنی اعداد را از نو پیریزی کند. نام این مقاله «پیوستگی و اعداد گنگ» است. این تحقیق با ترجمهٔ رسالهٔ «تربیع دایره» کوزانوس -بهعنوان تمنای محال ریاضیات در وحدتبخشی به جهان- ادامه یافته است. آنگاه با خطابهای نابهنگام از ماکس وبر فصل یکم به پایان میرسد. خطابهای که میکوشد نشان دهد همین زندگی عادی و همین محاسبات عادی تا چه اندازه نیازمند تصمیمهایی است دربارهٔ همه چیز؛ دربارهٔ معنای انسان و جهان. نام خطابه «دولت ملی و سیاست اقتصادی» است و با سیاقی که از وبر میشناسیم همخوان نیست. خوانش آن متن بدانجا میانجامد که «تنها آنکه تصمیم میگیرد فرصت زندگی مییابد و اقتصاد تنها در این توجه میتواند مدعی زندگی شود». این آخرین پردهٔ فصل نخست این شماره از فصلنامه است.
◇◇◇
اما فصل دوم اینگونه آغاز میشود: با پرسش از داستان و آنچه داستان را شکل داده است. ما عموماً آغاز داستان را آنگونه که ارسطو در گسستی شناسایی کرده بود به یاد نمیآوریم و خصوصاً این روزها که همه دم از داستانمندی میزنند و حد داستان را برداشتهاند، کمتر از برآمدگاه ضروری و انضمامی آن سخن میگوییم. اما اشمیت در متن کمتر خواندهشدهٔ «هملت و هکوبا» نشان داد که داستان نه از سر خلاقیت ذهنی بازیگوش که از واقعیتی سخت که بهسادگی تن به داستان ما نمیدهد، متولد شده است. داستان، همچون آنچه شکسپیر در آثارش تجربه کرده است، بیگمان از ارتباطی اساسی و موثر با واقعیت و سیاست متولد میشود و امکان عمومیت پیدا مییابد.
◇◇◇
در مرکز فصل سوم، رسالهٔ «الانسان قبل الدنیا» است از علامه طباطبایی که جای جای آن را استاد محمدتقی فیاضبخش با بیاناتی مرصع کردهاند. این رساله از نسبت میان امر و خلق، سرآغاز و ادامه گفتوگو میکند:
در ذات آغاز بحرانی هست که بهسادگی امتداد را برنمیتابد؛ یعنی چیزها اگرچه امتداد آغاز هستند، در فاصله و غیریتی از آن ممکن شدهاند. پس چیزها چگونه هماناند که بودهاند بیآنکه همان باشند...؟
این پرسش قبل از آنکه دربارهٔ چیزها باشد، دربارهٔ انسان است. انسان است که در میانهٔ امتداد و آغاز ایستاده و سرنوشت چیزها را میجوید.
◇◇◇
پس از اینهمه بنا بر سنت فصلنامهٔ بابِل نامهای درج شده است:
نامهٔ تشکلهای علمی و سیاسی به دولت جمهوری اسلامی ایران
نامهای که اینجا بازنشر شده است در تاریخ ۲۶ بهمن ۱۴۰۱ منتشر شد. در آن روزها نه هنوز تشکل انسجام شکل گرفته و انتخابات مجلس اسفند (۱۴۰۲) برگزار شده بود و نه حادثه شهادت رئیس جمهور و انتخابات زودهنگام تیر ۱۴۰۳ رخ داده بود. با این حال پیگیری وضع دولت جمهوری اسلامی از یک دهه قبل برای مؤسسه اشراق روشن نمود که فشارهای توأمان داخلی و خارجی هدفی ندارند جز قرار دادن ایران در تعادلهای امنیتی و اقتصادیِ از پیش معلوم و بهای آن نیست جز دستکشیدن از گفتار سیاسی استقلال و ایستادگی. اما حفظ این گفتار سیاسی که در پی نگهداشتن معنی مردم در سیاست بود جز با ائتلاف نیروهای مولد کشور و اتحاد ارادههای آنان ممکن نمیشد.