بریدهای از کتاب احمد سمیعی (گیلانی)، زندگانی و خاطرات سیاسی در گفتگو با سایه اقتصادینیا، نشر نی، ص ۲۱۸ ـ ۲۲۰.
▪️ابتهاج عضو سازمان جوانان بود آقای سمیعی؟
▫️پیشتر هم پرسیده بودی! سایه عضو رسمی حزب تودۀ ایران بود، منتها خودش را نمیشناساند. او را در جامعه به عنوان عضو حزب نمیشناختند.
▪️آخر هیچوقت نگفته رسماً عضو حزب توده بوده.
▫️خب معلوم است نمیگوید!
▪️چرا؟
▫️کار درستی میکند!
▪️خودِ شما علناً به خانواده و به دوستانتان میگفتید عضو سازمان جوانانید یا پنهان میکردید؟
▫️تا وقتی سازمان جوانان قانونی بود علناً میگفتم. البته در محیط کار نه. در محیط کار فقط میدانستند چپی هستم، ولی نمیدانستند عضو سازمان جوانانم.
▪️اما ابتهاج تا الان هم نمیگوید.
▫️بله الان هم نمیگوید و تصمیم درستی است. این ما بودیم که به غلط چپروی میکردیم. به سفر اروپا که برسیم خواهم گفت حتی آنجا هم به من تذکر میدادند بابت چپروی.
▪️همینجا بگویید. حرف چپروی است.
▫️سازمان جهانی دانشجویان در پراگ کنفرانسی برگزار کرد با شرکت نمایندههای بسیاری از کشورها، حتی نمایندۀ آپارتاید از آفریقای جنوبی. فدراسیون جهانی جوانان دموکرات چند نمایندۀ خود را در مقام میهمان فرستاد به این کنفرانس، از جمله من. ژاک دنی، دبیرکل فدراسیون، گفت متنی بنویسم که در کنفرانس بخواند. من نوشتم و به وسیلۀ یک جوان کانادایی برایش فرستادم. خواند و درجا پاره کرد.
▪️عجب!
▫️بله و انداخت دور. در نوشتۀ من چپروی موج میزد. اعتراض میکردم به نمایندگان نژادپرست سازمان جهانی دانشجویان، حال آنکه ما میهمان کنفرانس بودیم. طبق قاعدۀ «هر سخن جایی و هر نکته مکانی دارد» انتظار میرفت به سازماندهندگان کنفرانس مرحبا بگوییم؛ ولی من بهکل زده بودم به صحرای کربلا. ژاک دنی نوشتهام را پاره کرد! آنجا بود که دریافتم چه اشتباههای سرنوشتسازی از ما سر زده.
▪️آقای سمیعی، شما مطمئنید ابتهاج عضو رسمی حزب بود؟
▫️بله بله. عضو رسمی حزب بود. چند بار میپرسی؟!
▪️آخر عجیب است که تا الان هرگز هیچ سندی از عضویتش رو نشده. خودش هم مخفی میکند.
[پانوشت: امیرهوشنگ ابتهاج، روزهایی که این گفتوگو انجام میشد، نودوسهساله و در قید حیات بود.]
▫️به چشم میدیدم. من البته زیاد با ابتهاج نمیجوشیدم. گاهی میآمد خانۀ دولتآبادیِ شاعر و من هم حضور داشتم. ابتهاج هم میدانست ما خبر داریم. ابتهاج سمپاتیزان نبود، عضو رسمی حزب تودۀ ایران بود.
https://t.center/Sayehsaar