داستان دختری است با رویا های فراوان و یک دنیا امید و انگیزه این دختر با این همه امید و انگیزه بعد از ازدست دادن عزیزانش میشکند و مجبور به ترک کاشانه اش به مقصد خانه کاکایش میشود و از آنجا هم به دلیل سر خم نکردن به ازدواج اجباری مجبور به ترک شهر اش میشود و بلاخره مجبور به ازدواج سوری میگردد و حتی مجبور به ترک وطن اش میشود اما در میان همه غصه ها عاشق میشود عشقی که برایش انگیزه زندگی کردن میدهد عشقی از جنس ممنوعه عاشقی مردی از تبار غرور و درد آیا دخترک داستان مان بعد غصه های فراوان طعم شیرین وصال عشق را میچشد؟
نشر این رمان جذاب برای اولین بار از طرق این کانال 👇👇