۵۶ سال پیش در چنین روزی صمد به ارس پیوست. فقط ۲۹ سال عمر کرد ولی نام و یادگارهایاش هنوز که هنوز است رعشه به جانِ ارتجاعِ شاه و شیخ میاندازد.
@samadbehrangگرامی باد یاد و راهِ سرخِ
#معلم_رهایی #صمد_بهرنگی" پدر رفت نشست پشت فرمان. شتر را گذاشتند پشت سر پدر و دختر. ماشين خواست حركت كند كه من خودم را خلاص كردم و دويدم به طرف ماشين. دو دستی ماشين را چسبيدم و فرياد زدم: شتر من را كجا مي بريد؟ من شترم را میخواهم.
فكر میكنم كسی صدايم را نشنيد. انگار لال شده بودم و صدايی از گلويم در نمیآمد و فقط خيال میكردم كه فرياد میزنم. ماشين حركت كرد و كسی من را از پشت گرفت. دستهايم از ماشين كنده شده و به رو افتادم روی آسفالت خيابان. سرم را بلند كردم و آخرين دفعه شترم را ديدم كه گريه میكرد و زنگ گردنش را با عصبانيت به صدا در میآورد.
صورتم افتاد روی خونی كه از بينیام بر زمين ريخته بود. پاهايم را بر زمين زدم و هقهق گريه كردم.
دلم میخواست مسلسل پشت شيشه مال من باشد."
۲۴ ساعت در خواب و بیداری (۱۳۴۷)
#صمد_بهرنگیاز تاریخ انتشار این داستانِ کوتاه در ۵۷ سال پیش تا امروز، کودکانِ تهیدست کماکان پشت ویترین فروشگاهها در پی کودکی از دسترفتهشان میگردند.
اگر انقلاب به تغییر بنیادین در تمامیِ مناسبات اجتماعی حاکم نینجامد، ۵۴ سال بعد از این هم داستان "بیست و چهار ساعت در خواب و بیداری" قصهی روز خواهد بود. انقلاب درهم شکستنِ ساز و کارهای بازتوليدکنندهی انباشت ثروت در دست یک اقلیت کوچک و انباشت فلاکت در دستهای خالی اکثریتِ جامعه یعنی طبقهی کارگر است. با "جابهجایی کنترلشده" و اپوزیسیونسازی از خارج مناسبات حاکم سانتیمتری جابهجا نخواهد شد، فقط ردایِ حاکمان تغییر میکند.
#ماهی_سیاه_کوچولو #بیست_و_چهار_ساعت_در_خواب_و_بیداری