#نظریه_جذب!
غربال یا آهن ربا
🔴 نیمنگاهی به نظریه سکولاریستی “جذب” و جایگزین آرمانگرایانهاش
🔴 اسلام انقلابی که به تعبیر صریح حضرت امام(ره) مبنای انقلاب اسلامی و نظام برآمده از آن است؛ اسلام مطلوب مدیریت محافظهکار نمی تواند باشد. در گفتمان انقلاب اسلامی و اسلام انقلابی در افتادن با آمریکا و دیگر مستکبران عالم امتداد آرمانخواهی و ظلم ستیزی و عدالت گستری در فضای جهانی، منطقهای و ملی است و این گونه نیست که اگر امریکایی وجود نداشته باشد، انقلاب به بنبست برسد، بلکه آنقدر اهداف و آرمانهای ایجابی پیشرو هست که حتی لحظهای نیز آرمانگرایان از تلاش و دغدغه باز نایستند. امریکا مانعی در برابر آرمانخواهی است و به تبع آرمانخواهی استکبارستیزی واجب میشود. اما در نگاه وارونه محافظهکاران که چالش ایران و امریکا را صرفا یک نبرد قدرت می بینند؛عدالت خواهی و آرمانگرایی ارزشی تبعی و دست دوم دارد. یعنی چون امریکا می تواند از نارضایتی داخلی برای تهدید نظام سوءاستفاده کند، باید یک جریان رقیق عدالتخواهی نیز در فضای رسانه کشور وجود داشته باشد تا بتوان از آن برای کنترل افکار عمومی و امید بخشی موقتی استفاده کرد.
این عدالت خواهی البته کاملا تعریف شده و در چارچوب و بلکه چهل چوب است و خود اصالتی ندارد چراکه عدالت اصلی قرار است با ظهور منجی جهانی محقق شود و برافراشتن هر پرچمی تا پیش از ظهور باطل است. تا رسیدن به نقطه ظهور مهمترین وظیفه نگه داشتن پوسته دین و حفظ دین حداقلی است. در دین حداقلی نه فلسفه نبوت “لیقوم الناس بالقسط” است و نه فلسفه امامت “الا یقاروا علی کظه ظالم و لا سغب مظلوم.”
در این دین نه “من بات شبعان و اخوه جائع فلیس بمسلم” معنی دارد و نه “العدل حیا\ الاحکام” که اگر اینگونه بود، اطلاع رسانی دقیق و لحظه به لحظه از نتایج مسابقه آخن و شالکه ضریبی چند برابر ضرورتهای رسانه ای انقلاب پیدا نمی کرد. آنچه که امروز در رسانه ملی و بسیاری دیگر از رسانههای دولتی و غیردولتی می بینیم تحت عنوان نظریه
#جذب توجیه می شود.
مدیران رسانه می گویند “ابتدا باید جذب کرد و سپس پیام داد. رسانهای که مخاطب نداشته باشد، هر چقدر هم شعار و پیام بدهد، تأثیری در جامعه نخواهد داشت.” این نظریه که هماکنون محوری ترین اصل رسانهای صداوسیما محسوب میشود، خود مبتنی بر پیش فرض ناگفته ای است که هیچ گاه مفاد آن به چالش طلبیده نمی شود. دراین رویکرد، دین ذاتا جذابیتی ندارد و بلکه دافعه نیز دارد. آنچه جذابیت دارد، تقلید شوهای ترکیه، پمپاژ فیلمهای هالیوودی، اطلاع رسانی لحظه به لحظه از سری A ایتالیا و نمایش تجمل و رفاه طبقه متمکن و آگهی های تبلیغاتی شرکتهای چند ملیتی است. مدیران متدین رسانه باید تلاش کنند که به جایی از این شب تیره بیاویزند، قبای ژنده پیامهای دینی را تا مگر به تبع جذابیت آگهیهای سامسونگ و بازارهای کیش؛ دین نیز به خانه های هفتاد میلیون ایرانی راهی بیابد!
🔴 نظریه سکولاریستی “جذب” در قیافه ای حق به جانب و در پوشش حمایت از دین آنچنان ظریف و دقیق دین را از رسانه کنار می گذارد که بسیاری از منتقدان را نیز در هیاهوی نقدهای شبه فنی و شبه ایدئولوژیک گم می کند. این در حالی است که نقد آرمانخواهانه رسانه در عین ایدئولوژیک بودن فنی ترین و حرفه ای ترین نقدها نیز هست. در این رویکرد تا رادیو و تلوزیون که قرار است صداوسیمای جمهوری اسلامی باشد، دین انقلاب اسلامی را به رسمیت نشناسد و مخالفان و معاندان انجمن حجتیه ای، تود ه ای، لیبرال و فرصت طلب آن را از خود دور نکند، به جذابیت رسانه ای بالایی نیز دست پیدا نخواهد کرد.
🔴 نظریه جذب در حقیقت نظریه “انجذاب” و استحاله است.
علمداران و پیشقراولان نظریه جذب، بهترین و جذاب ترین بخش دین را “مباحات” میدانند. رسانه در این رویکرد، باید در مباح ها و منطقهالفراغ تعریف شود. آنها اگر چه دم از این میزنند که برای نجات دین از دست نگاه های سلبی و نفی و نهی و رد به میدان آمده اند اما خود مهم ترین چیزی که از دین میشناسند “نباید”هاست و نه “باید”ها.
آنها پیشنهاد میکنند که برای فاصله گرفتن از محرمات بهترین
راه غرق کردن مخاطب در مباحات است.
📚 گزیده ای از سرمقاله
#راه 47 -
#وحید_جلیلی 📎متن کامل این سرمقاله را بخوانید:
http://jalili-vahid.ir/?p=377