ایماژه | سحر محمدقاسمی

Channel
Logo of the Telegram channel ایماژه | سحر محمدقاسمی
@sahar_mghasemiPromote
337
subscribers
گریزی برای مشاهده و نوشتن.
هزارتوی تِست و‌ کلمه

به دست و پای کلمات می‌پیچم. با حسابگری دو دو‌تا چهار‌تا می‌کنم برای انتخاب بهترین کلمه. یک پومودورو تست می‌زنم و بازمی‌گردم به جمله‌ها. این‌بار از سرو‌ته آنها می‌زنم. از دور براندازشان می‌کنم. یک پومودوروی دیگر فرصت باقیست تا برگردم و با عقلی سرد نگاهشان کنم. نه. هنوز نیازمند درنگ بیشتری است.

گاهی شاید نوشتن همین پرسه‌زنی لابه‌لای دقایق و دلایل باشد. دلیلی برای حفظ تعادل بین کارهایی که قلبمان عمیقن برایشان می‌تپد.

سحر محمد‌قاسمی

#یادداشت
@sahar_mghasemi
معنایی برای اکنون

داشت از دلخوشی‌هایش می‌گفت. همان کارهایی که به زندگی وصلش می‌کند.

دیگر از یک‌ جایی به بعد صدایش را نمی‌شنیدم. صدای درون سرم بلندتر شده بود: «چقدر سطحی»

پس از درنگی کوتاه شرم‌زده از پیش‌داوریِ نابجا خودگویی می‌آغازد: «این روزها همین که بتوانی کاری معنادار بیافرینی نجات یافته‌یی.»

اصلن مگر می‌شود برای کاری معنادار به بیان چیستی و چگونگی پرداخت؟

هرکس به فراخور روحیات و تفکرات خالق معنایی نجات‌بخش می‌شود و گاهی شاید دوام همین باشد.

سحر محمد‌قاسمی

#یادداشت
@sahar_mghasemi
حصارها فرایَم می‌خانند

گاهی در زندگی دلت حصار می‌خاهد. محدوده‌یی از جان‌پناه. حصاری از امن‌ترین‌ها که اجازه‌ی ورود به هیچ ناامنی‌یی را ندهد. انتخاب می‌کنی در آن چهارچوب زیستی متفاوت داشته باشی. بدون روابط اضافی، بدون گفت‌و‌گویی اضافی، بدون هیچ باید و نباید اضافی، و بدون تحمل هر اضافه‌یی که در شرایط عادی خارج از کنترل اتفاق می‌افتد.
از بعضی انتخاب‌ها راضی‌ام. از بعضی هم راضی اما ناامیدم.
این اندیشه است که می‌تواند حصارهای نو بسازد و بعضن حصارهای کهنه را ویران کند. به آنها خوشنودم حتا اگر جایی خسته شوم و کم بیاورم. این انتخاب‌ها به شناخت وا‌می‌داردم.

احتمالن: «تنها می‌خاهد صدای خودش را بیابد.»

سحر محمد‌قاسمی

#یادداشت
@sahar_mghasemi
هنر در رهایی، رهایی در هنر

حرکت در خلوت و رها شدن در جریان شیرین افکار.*

این جمله مجذوبانه پیوندم می‌دهد به جهان هنر و نوشتن.

اینکه:
قاعده‌مندی هنر را مخدوش می‌کند.
اینکه:
هنر در رهایی تجلی می‌یابد.
اینکه:
بی‌قاعدگی در نوشتن بیش از هر هنر دیگری پررنگ است.
اینکه:
جوهره‌ی نوشتن رهایی و آزادی‌ست و فضای ذهنی نویسنده در رهایی‌ست که شکوفا می‌شود.

و در آخر اینکه:
نوشتن در چهارچوب‌ها و قواعد در نهایت محصولی از باید و‌ نبایدها و دور شدن از هر آن چیزی ‌‌است که با حقیقت نویسندگی سازگار نیست.

سحر محمد‌قاسمی

*از کتاب اگر به خودم برگردم | والریا لوئیزلی

#حاشیه‌نگاری
@sahar_mghasemi
تا چه اندازه به اطلاعات دریافتی‌مان متعهدیم؟

دوستی را می‌شناسم که روزانه کتاب‌های توسعه‌فردی متنوعی می‌خاند و از ویدیوها و پادکست‌های آموزشی غافل نمی‌ماند. اما سال‌هاست که در انبوهی از اطلاعات فرو رفته و کاری از پیش نمی‌برد. می‌خاند، می‌بیند، می‌شنود ولی دریغ از کاری سودمند حتا در جزئی‌ترین جنبه‌های زندگی.

‌شاید تنها یک دستورالعمل مشخص برای پایبندی به اطلاعات دریافتی تعیین‌کننده باشد. دستورالعملی شخصی‌سازی شده که می‌تواند به شکلی روش‌مند اجرا شود و طی جریانی پیوسته برآیندی موثر داشته باشد.

سحر محمد‌قاسمی

#یادداشت
@sahar_mghasemi
خودِ واقعی

گاهی از خود‌‌بودن واهمه داریم و تصورات دیگران از ما تا حد یک ارزش برایمان مهم و اساسی جلوه می‌کند.
این نقطه، آغازگر رنجی بی‌پایان است.

سحر محمد‌قاسمی

#جمله
@sahar_mghasemi
قربانگاه خاسته‌ها

الان که فکر می‌کنم می‌بینم علاقه‌های زیادی هست که برایشان کاری انجام ندادم. این اولین جمله‌یی‌ست که می‌نویسم و رها می‌کنم. تداعی‌ها در سرم می‌چرخند. چه بسا برایشان برنامه‌یی بریزم. برای شیفتگی‌هایی که خاموش‌شان کردم. مثل رفتن به مکانی خاص که روزها یا حتا ماه‌ها در ذهن دارم و هر بار به دلایلی به تعویق انداختم. یا یادگیری مهارتی جدید که هر زمان برایش تدارک دیدم در نهایت با هزار و یک کار دیگر تداخل پیدا کرد و به فراموشی گرایید. چه بسیارند اشتیاق‌های فرونشانده. این لحظه سرزنش‌گر درونم مجالی می‌یابد برای زخم زدن.

اما حالا که دقیق‌تر می‌شوم می‌فهمم: «من قربانی کردم».
خیلی از خاسته‌ها و علایقم را به نفع یک یا دو خاسته‌ی مهم‌تر قربانی کردم. امروز اگر پیرامون برخی مسائل شخصی در شرایط مطلوبی هستم «نه» های زیادی گفتم. برای مثال اگر روابط دوستانه‌ی عمیقی را تجربه می‌کنم محصول انتخاب‌های درست و «نه‌» های درست‌تر است که منجر به دوستی‌های پایدار شده. یا برخی موقعیت‌‌های کاری رها شده برای نپذیرفتن شرایط غیرمطلوبی بوده که با نظام ارزشی‌ام سازگار نبودند.

(به گمانم نه گفتن همیشه به منظور رد خاسته‌های دیگران نیست. زمانی هم قربانگاهی می‌شود برای خاسته‌های خودمان.)

بنابراین شاید بتوان گفت قربانی کردن مسئله‌یی بنیادین برای رسیدن‌های ماست. در مسیر نیل به خاسته‌ها گاهی باید علاقه‌، شوق یا لذتی را به نفع آرمانی دیگر قربانی کرد.
هر بار که اشتیاقی را خاموش می‌کنیم شوقی دیگر می‌جوشد. احتمالن آن علاقه و میلی که روشن می‌ماند همان نیت و هدفی‌ست که با خاسته‌ی درونی ما همساز و هم‌پیمان است.

سحر محمد‌قاسمی

#یادداشت
@sahar_mghasemi
گزاره‌یی حقیقی

«هرزمان در رنجم عمیق‌تر می‌خوانم.»

تکلیف مطالعه در ثبات و وضعیت آرام که مشخص است؛ با پرسه‌زنی‌های ذهن دلخوشیم به خواندن. در اضطراب و آشفتگی اما کیفیت متفا‌وت می‌شود. در این موقعیت‌ها با خواندن از شدت احساسات غلیظ می‌کاهم.
اما در رنج‌، به وقت خواندن، عمیقن غرقگی را تجربه می‌کنم. گویا چیزی در اعماق است که پادزهر رنج می‌شود. این عمیق شدن هنگام مطالعه چه بسا رفتن به عمق وجود خویشتن است. واکاوی درونیات. آن‌جا که انباشتی از لایه‌های عمیق احساسی‌اند. رنج این عمیق شدن را می‌طلبد. شاید فلسفه‌ی رنج جدای از هستی و‌ چگونگی آن، تلنگری برای عمیق شدن در زندگی باشد.

سحر محمد‌قاسمی

#یادداشت
@sahar_mghasemi
خلاقیت بیدار

«در مسیر نویسندگی تجاری باید سوار خلاقیت شد.»
بعد از نوشتن این جمله باید بررسی می‌کردم که چطور می‌توان بستر این خلاقیت را ایجاد کرد. «خلاقیت بیدار» ا‌ولین ترکیبی بود که در ذهنم نقش بست. ترکیبی دو کلمه‌یی که می‌توانست ذهن را همزمان بر روی خلاق بودن و هشیار بودن متمرکز نگه دارد.

برای کار خلاقانه باید هر لحظه هشیار بود، نگاهی همه‌جانبه داشت، مهارت خوب دیدن و‌ خوب شنیدن را تقویت کرد و در تعقیب هر آن چیزی بود که در این مسیر به خلاقیت سازنده و کارآمد منجر می‌شود.

این روزها بیشتر از هر زمان دیگری توجهم در سطح شهر و شبکه‌های آنلاین به بیلبوردهای خیابانی و عنوان‌های تبلیغاتی معطوف شده. گاهی این نمونه‌ها می‌توانند جرقه‌یی باشند برای شکوفایی خلاقیتی که باید در این مسیر به کار گرفت.

یکی از بهترین تمرین‌های خلاقیت در کپی‌رایتینگ دیدن همین نمونه عنوان‌ها با نگاهی نقادانه است.

تمرینی دیگر خواندن پشت جلد کتاب‌هاست. چرا که اصول کپی‌رایتینگ تا حد زیادی در آنها رعایت شده. این تمرین برای ساده نوشتنی که از کلیشه‌ها فاصله دارد نیز مفید است.

و در آخر به چالش کشیدن ذهن با تمرین و‌ تکرار در نوشتن قالب‌های مختلف از عنوان‌های تجاری.

این چالش‌ها به نوآوری و در نهایت به خلق ایده‌های تازه در نوشتن متون تبلیغاتی و عنوان‌ها منتج می‌شود.

بی‌شمار تمرین و الگوی توصیه شده و همینطور شخصی‌سازی شده وجود دارد. این‌ سه نمونه‌هایی هستند که در تمرین‌های کپی‌رایتینگ و همینطور عنوان‌نویسی برای یادداشت‌ها می‌توانند کمک‌کننده باشند.

سحر محمد‌قاسمی‌

#یادداشت
#کپی_رایتینگ
@sahar_mghasemi
Channel name was changed to «ایماژه | سحر محمدقاسمی»
از بهترین‌های در جهان‌مان چه خبر؟

امروز فهرستی از بهترین‌ها را تهیه می‌کردم.

بهترین کتاب در جهان فکری‌ام
بهترین معلم در جهانی که می‌شناسم
بهترین دستاوردها در جهانی از خواسته‌ها و ارزش‌ها
بهترین روابط‌ در جهانی از همسویی‌ها
و...

تمام موارد بالا به طور خاص به بهترین‌هایی اشاره دارد که تنها به دنیای ذهنی ما محدود می‌شود. همان بهترین‌هایی که جهان منحصر‌به‌فرد ما را تعریف و بازنمایی می‌کند.

به گمانم ضروری‌ست گاهی به ارزیابی این بهترین‌ها‌ بپردازیم. در این سنجش‌گری‌ها شاید به این نتیجه‌ رسیدیم که باید مورد بهتری را انتخاب و جایگزین کنیم و‌ این‌گونه جهانمان را وسعت دهیم و کیفیتی متفاوت بیافرینیم.

گاهی هم تغییر اولویت‌ها ناخواسته جهان ما را تغییر می‌دهند. امری که تا دیروز بهترین بود به ناگاه از درجه‌ی اهمیت و اعتبارش کاسته می‌شود.

پس به بهترین‌های دنیای فکری‌مان محدود نشویم و به خودمان فرصت زیستن در جهان‌های مطلوب دیگر را نیز بدهیم. بهترین‌ها همیشه در جهان‌های متفاوت قابل دسترس‌‌اند؛ فقط باید از محدوده‌ی جهان‌مان فراتر رویم و بازیابنده‌ی موقعیت‌های نو باشیم.

سحر محمد‌قاسمی

#یادداشت
@sahar_mghasemi
چند ویژگی | در اهمیت تیترنویسی

کانالی با موضوع فرهنگی را بالا و پایین می‌کنم. عنوانی توجهم را جلب می‌کند. تنها چند سطر اول را می‌خوانم. مطلب با عنوان هیچ سنخیتی ندارد. متنی ناهمگون که تنها به واسطه‌ی عنوانی جذاب می‌توانست در حد یک کلیک درگیری ایجاد کند. بار دیگر اهمیت عنوان‌نویسی برایم مبرهن می‌شود. اینکه نوشتن یک تیتر جذاب با متنی دقیق می‌تواند مخاطب را تا پایان با خود همراه کند. و در نقطه‌ی مقابل تنها یک‌ تیتر جذاب اما متنی غیر دقیق تا چه اندازه می‌تواند از اعتبار آن‌ نوشته و صد‌البته نویسنده بکاهد.

در فضاهای آنلاین با عنوان‌های به اصطلاح زرد و بازاری به فراوانی روبه‌رو هستیم. البته کم نیستند عنوان‌هایی که با متن‌هایی پرمایه خواننده را درگیر می‌کنند.
می‌دانیم که عنوان‌ها در یادداشت‌نویسی از اهمیت ویژه‌یی برخوردارند. گاهی نویسنده از عنوان‌هایی با عبارت‌های کوتاه در قالب استعاره، ایهام و‌ تشبیه استفاده می‌کند. این قبیل تیترها در ردیف عنوان‌های هنری می‌تواند مورد توجه مخاطب هدف قرار بگیرد.

گاهی هم عنوان‌ها دغدغه‌ی نویسنده را که در متن آمده بازگو می‌کنند. در این نمونه‌ها نویسنده قصد دارد از همان آغاز موضوع یادداشت را ساده و روشن در اختیار خواننده بگذارد. پس این‌گونه تصمیم‌گیری درباره‌‌ی خواندن بدنه‌ی اصلی متن را به خواننده می‌سپارد.

تیترنویسی از جمله مهارت‌هایی‌ست که در بحث نوشتن اهمیت آن آشکار است. و در تمام کتاب‌های حوزه‌ی نویسندگی، تبلیغات و کپی‌رایتینگ به تفصیل یا اختصار به آن پرداخته‌اند.

در اهمیت تیتر‌نویسی کتاب «مثلث طلایی نوشتن برای مطبوعات» به نقل از "بتسی پی‌گراهام" از حداقل چهار ویژگی نام می‌برد:
▪️خواننده را اسیر و‌ توجه او را تسخیر کند.
▪️موضوع را نشان بدهد و مقاله را تعریف کند.
▪️خواننده را به ادامه و پیگیری مقاله وسوسه کند.
▪️به صورت هنرمندانه یک تصویر یا ایده‌یی از مقاله را بازتاب دهد.

در ادامه‌ی مطلب از همین کتاب آمده که علاوه بر آن یک تیتر خوب باید:
دقیق و صحیح باشد
روشن و قابل فهم باشد
به لحاظ دستور زبان و‌ نگارش صحیح باشد
قوی و تاثیرگذار باشد
تازه باشد
دست اول باشد
ضرب‌آهنگ داشته باشد.

سحر محمد‌قاسمی

#یادداشت
#کپی_رایتینگ
@sahar_mghasemi
📌یکی از تمرین‌های تیتر‌نویسی | نوشتن و تمرین در این قالب‌ها

عنوانهای ترغیبی
مثال: چگونه فروشت رو دو برابر کنی

عنوان‌های پندگونه
مثال: باورهایتان را دور بریزید

عنوانهای نامنتظره (آشنایی‌زدایی)
مثال: چرا نباید کتاب‌های توسعه‌ی فردی بخوانیم؟

عنوان‌های پرسشی
مثال: آیا هنوز به آفریقا سفر نکرده‌اید؟

عنوان‌های عدد‌دار
مثال: ۲۱ روش برای شروع یک سخنرانی تجاری

عنوان‌های توصیه‌یی
مثال: تا وقتی این کتاب‌ها را نخوانده‌اید کپی‌‌رایتر نشوید

عنوان‌های فهرستی
مثال: ۳ گروه از آدم‌ها هرگز کتاب‌خوان نمی‌شوند

عنوان سوالی با فعل منفی
مثال: روزی چقدر کتاب نمی‌خونی؟

عنوان‌های دو تیتری
مثال: ده راه برای سالم‌اندیشی
چگونه نظام ارزشی سالمی بسازیم؟

نوشتن عنوان در قالب‌های زیر:
.... در .... | مثال: حرکت در بیمه پیشرو
.... با .... | مثال: خاموش شوید با JBL
.... برای .... | مثال: دعوی برای بقا
.... از .... | مثال: فراتر از گرما
از .... به .... دیگر | مثال: از یک آژانس به آژانس دیگر

#کپی_رایتینگ
@sahar_mghasemi
sahar-ghasemi.ir
جمله‌ی همنشین

به اتفاقات دیروز فکر می‌کنم. دو خبر. هر دو ناخوشایند. هر دو تکان‌دهنده. از آدم‌هایی که روزی نقش پررنگی در زندگی‌ام داشتند. آدم‌هایی که حالا فرسنگ‌ها از نگاه همدیگر پنهانیم. اما خبرها می‌رسند. سرعت انتقال و گستردگی اخبار حتا در جهان روابط از دست رفته نیز حتمی و اجتناب‌ناپذیر است. لحظه‌یی روی کار متمرکزم و لحظه‌یی در عالمی دیگر دسته‌‌دسته فکر پهلوی هم ردیف می‌شوند و حس‌ها جان می‌گیرند. این حجم از افکار برای سلامت مغز ما تا چه اندازه می‌تواند آسیب‌زا باشد؟ احتمالن خیلی.

سراغ کتاب «این است بازاریابی!» از ست گادین می‌روم. یک فصل از کتاب‌ را یک نفس می‌خوانم. در مواقع اضطراب همین اندازه بی‌ربط با محیط اطرافم ارتباط برقرار می‌کنم.
به این جمله از کتاب می‌چسبم:
«زمانی که ایده‌های خود را منتشر می‌نماییم، در واقع فرهنگ را تغییر می‌دهیم.»
یک بار، دو بار، سه بار، پنج بار از روی آن می‌خوانم و می‌نویسم. این جمله دیگر در نظرم عمق دیگری دارد.
گاهی برای رهایی از افکار جمله‌یی‌ را برداریم و به آن‌ بچسبیم. آن جمله شاید بی‌ربط‌ترین باشد. خوب باشد، ایرادش کجاست؟ مهم مراقبت از افکار و ذهنمان است هر چند بی‌تناسب با موضوع و دغدغه‌ی حال حاضرمان.

سحر محمد‌قاسمی

#یادداشت
@sahar_mghasemi
اعتبار بخشیدن به نقص‌ها

این روزها بند کرده‌ام به نقص‌هایم، کاستی‌هایم و هر آن چیزی که از کمال دور است و به نقصان نزدیک.
درون هرکدام که می‌روم سرو‌کله‌ی داستانی پیدا می‌شود که نتیجه‌اش شده من امروز. از داستان‌ها و‌ کلنجارهای ذهنی در خلوتم می‌نویسم. گاهی به قصد درمان گاهی هم اندیشه‌ورزی.
این لحظه اما برای بررسی همه جانبه‌ی خویش ذهن مقایسه‌گر را برمی‌گزینم. مقایسه در این خودکاوی‌ها برایم راه‌گشا بوده و احتمالن خواهد بود. مقایسه‌ی عملکرد دیروزم در زندگی، روابط و فعالیت‌هایی که پشت سر گذاشتم با عملکرد امروزم. در جایی خروجی فرسایشی می‌شود و جایی دیگر صعودی.

بیاییم فهرستی از عملکرد دیروز و امروز تهیه کنیم. اگر در این سنجش‌‌گری‌های امروزمان با دیروز کمتر پویشی نبود، بدانیم که در آن بخش مشخص نیازمند سامان‌‌دهی و بازنگری هستیم. این بررسی و مقایسه‌ی عملکرد را در تمام زمینه‌ها از جمله روابط و سلامت جدی بگیریم.
برمی‌گردم به جمله‌ی اول این یادداشت و آن را اصلاح می‌کنم. با فهرستی که تهیه کردم از نقص‌ها نام می‌برم در جهت رفع یا گاهی ویرایش آنها (اعتبار‌بخشی به نقص‌ها) و تلاش برای رسیدن به حتا ذره‌یی پویایی و کمال.
و در آخر تمرین می‌کنم که به فرآیند اعتماد کنم.

سحر محمد‌قاسمی

#یادداشت
@sahar_mghasemi
تفکرِ تمایز‌آفرین

موفقیت شرکت اپل به این سیستم عقیدتی باز می‌گردد: «اگر می‌خواهید موفق شوید، نیازی نیست سخت‌تر یا هوشمندانه‌تر فکر کنید؛ فقط باید متفاوت فکر کنید.»*

اما پرسش اینجاست: چطور می‌توان متفاوت فکر کرد؟
شاید یکی از مولفه‌های متفاوت اندیشیدن، تفاوت در نوع نگاه‌مان باشد که منجر به جهان‌بینی منحصر‌به‌فردمان می‌شود.
این تفاوت در نگاه و تفکر (اینجا منحصرن در بحث تبلیغات) از آنجایی ناشی می‌شود که:

از جریان‌های فکری رایج پیروی نکنیم
در داستان‌گویی برای برند‌ کلیشه‌ها را کنار بزنیم
برای مخاطب ارزش‌های ماندگار ایجاد کنیم
با طرح این سوال که: «چطور می‌توانم به شما کمک‌ کنم؟» همدلی و پیوند با مخاطب را تقویت کنیم
از مدل‌های ذهنی خود فاصله بگیریم و‌ هنجارها را بشکنیم

با اعلام و اثبات این دیدگاه که «چه کسی هستیم» هویتی متمایز را نشان خواهیم داد.
و در نهایت این اعلام در شکل‌گیری و ایجاد هویت، به تقویت برند شخصی می‌انجامد.

*از کتاب «تله‌های تبلیغاتی»، برندن کین

#کپی_رایتینگ
@sahar_mghasemi
sahar-ghasemi.ir
پرسش روز

به این پرسش بیندیشیم:
وقتی بیشترین زمانمان صرف فعالیت‌هایی می‌شود که در بلند‌مدت برایندی ندارد چه احساسی را تجربه می‌کنیم؟

فهرستی از دریافت‌ها را در پاسخ به پرسش بالا تهیه کنیم و چند سطری درباره‌ی هرکدام بنویسیم.

دریافت‌هایی مانند:
هیجان سطحی از انجام این قبیل فعالیت‌ها
سردرگمی بعد از فروکش کردن میل اولیه به انجامشان
احساس ناکافی بودن در راستای دنبال کردن اشتیاق‌هایمان
احساس ناکارآمدی
عدم پویایی موثر
و...

اولویت برای ایجاد تغییرات آگاهی و شناخت این رفتارهاست. با دیدن و دانستن، به احتمال زیاد مدیریت روزمان را با هوشمندی بیشتری تحت کنترل خواهیم گرفت.

سحر محمد‌قاسمی

#یادداشت
@sahar_mghasemi
م: تو یکی از مشهورترین روشنفکران مردمی هستی. کلمه‌ی روشنفکر را چطور تعریف می‌کنی؟ این کلمه هنوز هم معنای ویژه‌ای دارد؟

ا: اگر منظورت از روشنفکر کسی است که فقط با سرش کار می‌کند و نه با دست‌هایش، در آن صورت کارمند بانک روشنفکر است و میکل آنژ نیست. این روزها با وجود کامپیوتر، دیگر همه روشنفکر هستند. بنابراین فکر نمی‌کنم هیچ ارتباطی با حرفه‌ی فرد یا طبقه‌ی اجتماعی‌اش داشته باشد. به نظر من هرکسی که با استفاده از خلاقیت‌اش دانش نوینی خلق کند، روشنفکر است. کشاورزی که متوجه می‌شود از طریق پیوند جدیدی می‌تواند به گونه‌ی نوینی از سیب دست پیدا کند در آن لحظه یک فعالیت روشنفکرانه انجام داده. در حالی‌که استاد فلسفه‌ای که‌ تمام عمرش به تکرار سخنرانی درباره‌ی هایدگر می‌پردازد، روشنفکر محسوب نمی‌شود. خلاقیت نقادانه_ نقد آنچه انجام می‌دهیم، یا یافتن راه بهتری برای انجام آن_ تنها نشانه‌ی عملکرد روشنفکرانه است.

| بخشی از مصاحبه‌ی مک‌آدم با امبرتو اکو | از کتاب «پنج مصاحبه‌ی پاریس ریویو»

@sahar_mghasemi
قدر و ارزش مهر آنان مشخص شد*

گاهی برخی علاقه‌ها به ناگاه در قلب و ذهن تمام می‌شود. حادثه‌یی که در قلب‌ رسوب کند انگار که هیچ زمان وجود نداشته و به سختی می‌توان از آن یاد کرد.
باری به تازگی یکی از این تمام شدن‌ها را درک و دریافت کردم.

گوشه‌یی از قلبم همواره خاطراتی از مکان و آدم‌های دوست‌داشتنی‌ام زنده بود. جایی که لحظه‌های خوش کودکی را تداعی می‌کرد. اما چندی قبل که بعد از مدت‌ها به واسطه‌ی رویدادی در آنجا حاضر شدم همه چیز غریب، تلخ و عریان شد. کسی را همدل و یکرنگ نیافتم. چیزی در پس رفتارها بود به دور از فضای قلبم. دو‌‌رنگی در کلام، رفتار و نگاه‌ها موج می‌زد. کسانی در نظرم آمدند که تا آن روز هم زیادی در من مانده‌ بودند.
دورنگی این شانس را دارد تا آدم‌ها را در ذهن و واقعیت زندگی‌ام به قعر و تاریکی بکشاند. جایی که دیگر آنها را نمی‌بینم.

شاید بعضی اوقات باید خاطره‌ی آ‌دم‌ها را آنجایی که در نهایت سادگی ملاقات‌شان کرده‌ایم زنده نگه داریم.

*سطری از کتاب «واپسین شطحیات»، فریدریش نیچه

سحر محمد‌قاسمی

#یادداشت
@sahar_mghasemi
روان پالایی

روایت‌گری‌ از خود برایم آسان نیست. از آن جنس نوشته‌هایی‌ست که با انجامش به گمانم شایسته‌ی پاداش باشم. این بار اما به قصد بازگویی‌ خود پشت لپ‌تاپ می‌نشینم و شروع به نوشتن می‌کنم. می‌آغازم و پیش می‌روم. در شروع نوشته‌ها درهم و پراکنده‌اند. در این حین چیزی از درون مرا می‌پاید. عهد کردم ناامید نشوم. ادامه می‌دهم. ربع ساعتی گذشته و همچنان مشغول نگارشم. کم‌کم دارد سر از جاهای خوب در‌می‌آورد. مصرانه در تلاش برای روایتی از خویشم بی‌هیچ منشور و سانسوری. این تلاش برای خودافشاگری را ‌می‌پسندم هرچند در خلوت و پیشگاه خودم. تصور می‌کنم رهایی و گاهی بخشش خود، رویارویی با این حجم از ندانسته‌های عامدانه‌‌یی‌ست که همواره سعی کرده‌ایم در لایه‌های عمیق و تاریک درونمان پنهانش کنیم.

سحر محمد‌قاسمی

#یادداشت
@sahar_mghasemi
Telegram Center
Telegram Center
Channel