🔸در فضای داستان خسرو و شيرين ارزش ها بكلی متفاوت است. شاه قدرتمندی چون پرويز نه تنها از بيم حسادت مريم جرات ملاقات با شيرين ندارد، كه در برابر زن عشرتكده داری چون شكر اصفهانی نيز شكوه شاهانه و قدرت مردانهاش بیاثر است. مردان اين ديار برای رسيدن به زن دلبندشان هرگز به زور شمشير و انبوه لشكر متوسل نمیشوند، چه، يقين دارند اين حربه بیاثر است. صحنة بديعی كه در برابر در بسته اقامتگاه شيرين با قدرت طبع نظامی توصيف شده است قابل تامل است. شاهی مست از غرور سلطنت و آشفته از هوای دل به بهانه شكار از لشكرگاه خود جدا شده و رو به منزلگاه معشوق آورده است، بدين اميد كه يار رنجيده خاطر دست از قهر و ناز بردارد و پذيرايش گردد. اما شيرين در قلعه را می بندد و با همه جلوه های جمال و جوانی بر پشت بام عمارت ظاهر می شود و عجز و التماسهای عاشق قدرتمند را ناشنيده می گيرد و پس از مناظرهای خواندنی، سرخورده و دمغ مجبور به بازگشتش می كند، بیآنكه لحظهای تصور توسل به زور در ذهن مرد بگذرد. زبان زنان اين سرزمين از دست جور مردان عرب درازتر است و گزندهتر. در اينجا زن بودن و زيبا بودن لازمهاش بدبختی و محكوميت نيست. زن زيبای مغرور اين ديار چيزی از شاه شاهانش كم ندارد كه قصب بر سر و موی فروهشته را كم از تاج مرصع شاهی نمی داند و با اعتماد به همين غرور زنانه بدان شدت و صراحت در پاسخ پيغام شاهانه خشم در سينه انباشته را بر فرق شاپور می ريزد كه سر اينجا به بود سركش نه آنجا، بیآنكه از غضب شهرياری پروايی داشته باشد. و شاه قدرتمند ملامت ها را می شنود و به عبارتی رساتر تحويل میگيرد بی آنكه شمشير بر كشد و مير غضب بطلبد، گويی بدو آموختهاند كه كس عاشقی به قوت بازو نكرده است؟...
🔸اما در حرمسرای پدر «ليلی» اساس كارها بر پوشيده كاری است، نه زن و شوهر مجالی دارند كه سفره دلی پيش هم بگشايند و نه حريم پدر و فرزندی رخصت چونين جسارتی میدهد، حق مادری كه به حكم طبيعت بايد محرم راز دخترش باشد، داستان دلدادگی ليلی را از زبان همسالان بلفضول كنجكاوش می شنود آن هم دو سه سالی بعد از زندانی شدن دخترك در حرمسرای مرد فلك زدهای چون الن سلام؛ و عجب اينكه زن هم پس از پی بردن به راز در قبيله پيچيده جرات ندارد آن را با شوهر در ميان گذارد. و از آن عجب تر زندگی سراسر تسليم ليلی است خالی از هر تلاشی. از مكتب خانهاش باز میگيرند و در خانهای بام و در بسته زندانيش می كنند بیآنكه اعتراضی كند و فريادی به شكوه و شكايت بردارد. به شوهر ناديده نامطبوعی میدهندش بیآنكه از او نظری خواسته باشند، و او همچنان تسليم است و فرمان پذير و در حرمسرای شوهر ناخواسته كارش گريه و زاری نتيجة ناگزير چنان محيط و چنان رفتاری سايه سوء ظنی است كه بر فضای خانه سنگينی میكند و زندگی زناشويی را از هر زهری جانگدازتر. و نظامی چه استادانه بدين نكته توجه داشته است كه: شويش همه روزه داشتی پاس.
✔️سيمای دو زن، تحليل و مقايسهی داستان «خسرو و شيرين» و «ليلی و مجنون» نظامی گنجوی
✍️علی اکبر سعیدی سیرجانی
پژوهشگر، نویسنده و فعال سیاسی (۲۰ آذر ۱۳۱۰ سیرجان - ۴ آذر ۱۳۷۳ تهران)
@sahandiranmehr