View in Telegram
... عشقت به توفان‌های بی‌هنگام می‌ماند مغرور و بی‌پروا به سويم پيش می‌راند از هر چه دارم چشم می‌پوشم اگر دنيا يک شب مرا زانو به زانوی تو بنشاند زانو به زانوی تو، ای دريای دور از دست! و هيچ‌كس جز جنگل حَرّا* نمی‌داند- كه گاه دريا می‌تواند با نوازشهاش تا آخرين رگبرگهايت را بلرزاند كه گاه دريا می‌تواند گرم باشد گرم آنقدر كه آوندهايت را بسوزاند! آنقدر كه آتش بگيرد شاخ و برگت تا عريانیِ تو موجها را هم برقصاند... من ريشه‌ام در آب و موهايم به دست باد دلفين پيری در دلم آواز می‌خواند دريا نمک بر زخمهايم می‌زند امّا... امّا كسي جز جنگل حَرّا نمی‌داند...     * درختی كه در سواحل جنوبی ايران می‌رويد روزهای آخر آبان-۱۳۸۸ ... کانال شعرهای پانته‌آ صفائی @safaeip . . .
Telegram Center
Telegram Center
Channel