View in Telegram
... به آفرینش یک حس تازه فکر کن و به عشق، «عشق بدون اجازه» فکر کن و به غلت خوردن مهتاب ومه میان چمن! به دست‌های تو و گیسوان سرکش من! خیال کن! من و تو در سکوت صبح الست... لبان تشنه و گنجشک‌های بوسهٔ مست... طلوع اول خلقت!... حضور هیچ‌کس و صدای خش‌خش برگ سرخس و سیب گس و تنیدن تن پروانه‌های نوزاد و شمیم پیرهن پرتقال در باد و نسیم بر بدن غنچه‌های تازهٔ یاس و چشم‌های تو!... آن یشم‌های درالماس! فریب!... (افعی افسونگری که مادر ماست) وعشق!... عشق که قابیل* ما، برادر ماست وما، که ساقهٔ ریواس اولین هستیم! شروع عشق و جنون در تن زمین هستیم! زمین نه مِلک خدایان، که ُملک ناهید است! وکمترین گل این باغ تازه، خورشید است! به آفرینش آن صبح تازه فکر کن و به آن رها شدن بی‌اجازه فکر کن و مرا ببوس!... که فرصت عجیب کوتاه است! ومرگ، آن اتوبوس سفید در راه است! رارا-۱۳۹۷ *عشق قابیل است- نجمه زارع ... ... کانال شعرهای پانته‌آ صفائی @safaeip ...
Telegram Center
Telegram Center
Channel