📝📝📝بازگشت به نقطه صفر
🔻🔻🔻یادداشتی از سعید حجاریان منتشر شده در وبسایت
#مشق_نو📌بریدهای از متن:
🖊خوانندگان این نوشتار، چه در متون تاریخی و چه در اخبار جاری بعضاً با چهرههایی چند وجهی مواجه میشوند و تعجبشان برانگیخته میشود. پرسشی در ذهنشان بهوجود میآید که چگونه ممکن است فردی همزمان به علوم و مهارتهایی مانند ریاضیات، طب، نجوم، فلسفه، تفسیر و… تسلط داشته باشد؟! آیا ما با علم –بهمعنای دقیق کلمه- مواجه هستیم یا اسیر شبهعلم شدهایم؟ من، در این نوشتار بیآنکه از فرد یا افرادی، چه در قرون پیشین و چه در دوران کنونی نام ببرم، این مسئله را بهمثابه نوعی آسیب واکاوی خواهم کرد.
🖊جامعهشناسان در تمایز میان جوامع عقبمانده و توسعهیافته از اصطلاح تقسیم کار اجتماعی استفاده کرده و به این منظور از دو فرآیند «تخصیص نقشها» و «افتراق ساختارها» نام بردهاند. آنها معتقدند هر چه جوامع پیچیده و پیشرفته باشند، این دو فاکتور در آن بیشتر نمایان میشود. در این زمینه امیل دورکیم تأکید میکند که تقسیم کار سرچشمه تمدن است و میافزاید این عامل به تقویت حس همبستگی میان دو یا چند نفر میانجامد. همچنین درباره افتراق ساختاری میخوانیم که این امر به تخصصی شدن امور و حداقلیشدن تداخلها میانجامد.
🖊برای فهم بهتر این تفکیک میتوان جوامع عشایری را بهعنوان مطالعه موردی بررسی کرد. عشایر بهدلیل کوچ، گریزی از جابجایی مستمر و مآلاً خودکفایی ندارند. بنابراین، میبینیم همه فنون و علوم و مهارتها را در درون خود جمع کردهاند. از نعلبندی و آهنگری تا طبابت و خوراک و پوشاک. از این رو، ارتباط عشیره با بیرون از خود قطع است، مگر آنکه بخواهند مازاد محصولاتشان را به شهر بفروشند و یا تبادل پول/کالا کنند.
🖊اما، در جوامع شهری پیشرفته با تخصصی شدن امور و حداقلی شدن اختلالها مواجه هستیم و هر شغلی به فردی سپرده شده است و دیگر کسی علامه دهر نیست که جامع معقول و منقول باشد. البته، بهزعم دورکیم این تفکیک نمیتواند مبنای داوری و تمایز اخلاقی باشد و ما نیز نمیتوانیم فاکتور اخلاق را بر تحلیلمان تحمیل کنیم.
🔸متن کامل این نوشتار را در لینک زیر بخوانید
mashghenow.com/?p=5117#سعید_حجاریان #دولت #جامعه #ساختار🔸نشانی تلگرام «مشق نو»:
t.center/mashghenowofficial🔸نشانی تلگرام نویسنده:
t.center/SaeedHajarian