داشتم مقالت وزین دانش پژوه و صایب شناس ارجمند جناب آقای دکتر شیوا را در باب تعبیر "موزون شدن" که به بهانه ی بیتی از سلیم تهرانی تقریر فرمودند میخواندم از باب تدوام فرمایشات ایشان چند نکته نیز به ذهنم رسید که شاید خالی از لطف نباشد اما ما قبلش به مقدمتی اشاره میکنم و همین مقدمه را به اصل مطلب پیوست خواهم گرفت اگر چه شاید اندکی برخلاف آمد عادت باشد اما در فهم تعبیر "موزون شدن" شاید رهگشا باشد!
در فرهنگ قدیمی و ارباب رعیتی ژاپنی افرادی بودند که به عنوان "سامورایی" شناخته میشدند سامورایی ها افرادی بودند که در خدمت به ارباب خود قسم یاد میکردند و تا پای جان در خدمت او بودند تا جایی زندگی برخی از آنها بسته به حیات اربابانشان بود و اگر اربابشان کشته یا فوت میکرد آنها نیزبه زندگی خود پایانمیدادند و بقول خودشان به زندگی خفت بار تننمیدادند! تا جایی که زین میان به سامورایی هایی که اربابانشان را از دست داده بودند دیگر سامورایی گفته نمیشد بلکه در فرهنگ قدیمی ژاپن به آنها "رونین" میگفتند!(فیلمی زیبایی با بازی رابرت دنیرو به همیننام هست!) در واقع سامورایی ها هر چه ارج و اعتبار داشتند به واسطه ی اربابانشان یافته بودند آری آنها "موزون شده" به دست اربابشان بودند و الا از اعتبار و وزن و ارج و قرب افتاده و رونین میشدند!( رونین ها حادثه ی معروف آکو را در ژاپن بوجود آوردند که معروف هست) عین همین داستان نیز بصورتی در مورد "قزلباش" ها در زمان صفویه نیز مصداق داشت قزلباش ها در واقع وزن پیدا کنندگان درگاه شاه صفوی بودند اعتبارشان با اعتبار شاه در هم آمیخته بود و فی الواقع توسط شاه موزون شده بودند و وزن و اعتبار و ثقل مرتبت یافته بودند اینجا در واقع موزون شدن به معنای وزن پیدا کردن و اعتبار یافتن هست چنانکه غلام بودن و اعتبار یافته به دست شاه با غلام بودن برای فلان تاجر یا حتی فرد معمولی فرق داشت اگر چه هر دو غلام محسوب میشدند اما زین میان اعتبار ایاز کجا و اعتبار فلان غلام فرد بازاری کجا!!؟؟ این موزون شده ی شاه است و آنموزون شده ی فرد معمولی!
حال با اینمقدمه به بیت سلیم نظر می افکنیم
دلم ز سینه ز ننگ سخنوری خون شد نیم غلام کسی، نامم از چه موزون شد!
عنایت میفرمایید که سلیم در مصرع اول از تعبیر "ننگ" نیز بهره میبرد که در واقع اشارت به ننگ غلام کسی بودن نیز تلویحا اشاره میکند