روایت حماسه
حوالی ساعت دو بامداد بود که با صدای یک انفجار از خواب پریدم، دومی تا پنجمی را هم به همراه صدای رگبار های ممتد شنیدم.
نیم ساعتی در کانال های خبری گشتم و دوباره آرام خوابیدم.
اخبار را صبح پس از نماز پیگیری کردم. بیشترشان به آرام و کم رمق بودن حملات اشاره داشت و مثل همیشه جوک های موقعیتی فضای گروه ها را پر کرده بود.
تحلیل رایج این بود که دشمن صهیونیستی تهاجمی ملایم داشته تا شاهد واکنش ادامه دار ایران نباشد.
ناخودآگاه به یاد حدود سی سال پیش افتادم. مرحله پایانی المپیاد ادبی کشور بود. استاد بزرگوار، آقای دکتر موسوی گرمارودی از شاهنامه و جناب فردوسی سخن می گفتند. یک جمله شان در تمام این سال به خاطرم مانده است. زمانی که فردوسی از نبرد رستم با دشمنانش سخن می گوید، آنان را چنان وصف می کند که گویی دشمنانش دهها برابر قوی تر از رستم بوده اند و البته هربار این رستم است که پست دشمنان را به خاک می نشاند. استاد گرمارودی این گونه حماسه سرایی را راز ماندگاری شاهنامه و حماسه رستم می دانست که حتی در وصف دشمنان، آنان را خوار و زبون و به تعبیر ایشان ریقو معرفی نمی کند بلکه آنان را دیو و پهلوان خطاب کرده و رزم با آنان را مردانه و شجاعانه و نه از پیش برنده می داند.
یاد نبرد ایران و دشمن صهیونیستی افتادم. گاه آنقدر دشمن را کوچک می کنیم که گویی رزمندگان مان هیچ شجاعتی نداشته اند و هنری نکرده اند.
اما درست ماجرا این است که دشمن اسراییلی یک سال است دهها هزار نفر را قتل عام کرده و کمترین ساختمان سالمی در غزه و لبنان و سوریه برجا نگذاشته است. دشمنی که با حمایت دهها کشور، هرچه خواسته انجام داده است اما تا به ایران رسیده ناگهان ملایم شده است!!
راز ماندگاری حماسه، روایت درست رویداد است و در جنگ آخرالزمانی رژیم صهیونیستی با انسانها، او یک دیو سیاه پرقدرت است نه یک موجود ریقوی از پیش بازنده و ایران، رستم این روایت است که با دیو سیاه می جنگد و انشاالله پیروز است.
حماسه را درست روایت کنیم وگرنه هم فرزندان امروز هم آیندگان، تصویر درستی از تاریخ و واقعیت امروز نخواهند داشت.