@ruzegaran
پس از سقوط رضاشاه بزرگ
👑 به مدت ۱۲ سال (از شهریور ۱۳۲۰ تا ۲۸ مرداد ۳۲) به قول دوست و دشمن، آزادی و دموکراسی سیاسی (آزادی قلم، بیان و مطبوعات) در ایران وجود داشت. با نگاهی به نشریات رنگارنگ حزب توده و مقالات روزنامه نگاران معروفی مانند محمد مسعود، کریم پورشیرازی و دکتر حسین فاطمی نشان میدهد که رهبران سیاسی و روزنامه نگاران آن حزب، آزادی قلم و بیان را در پرونده سازی، توهین، تهدید و حذف مخالفان سیاسیشان را با اخلاق و مدارای سیاسی عوضی گرفته بودند. رحیم زهتابفر، روزنامهنگارِ معروف، از
عفّتِ قلم در آن عصر چنین یاد میکند: «شهریور ۱۳۲۰، روزنامهها یکی پس از دیگری راه افتادند، البته و صد البتّه، خط همه،
آزادی بود؛ بیچاره آزادی! قلم، جای چاقو و نیزه و چُماق را گرفت؛ هرکس قادر به انتشار روزنامهای در چهار صفحه، دو صفحه، حتّی به صورت اعلامیه به اندازۀ یک کف دست میبود، خود را مجاز دانست به حیثیّت و شرف و ناموس افراد تاخته و هر که قلم را تیزتر و فحش را رکیکتر و افراد موردِ حمله را از شخصیّتهای سرشناستر انتخاب میکرد، از معروفیّت بیشتری برخوردار میشد. تا جایی که محمد مسعود، برای سرِ قوامالسلطنه یک میلیون [تومان] جایزه گذاشت! و روزنامۀ دیگری سلسله مقالاتی با سند! و مدرک! و عکس! دربارۀ آلودگی به فحشا خانوادههای مهم مملکتی با ذکر اسمِ طرفین منتشر ساخت. بَلبَشوی عجیبی بهنام
آزادی، فضای ایران را پُر و مسموم ساخت. روزنامهای به نام
ادیب با یک خورجین فحش در سرمقالۀ خود نوشت: «متأسفانه،
عفّت قلم اجازه نمیدهد که به این مادر... و زن... بگویم که...». طبیعی است که در جامعهای که احساسات و عواطف، عقل و اندیشۀ سالم را مضروب میکرد، آنگونه روزنامهها و جنجالهای به اصطلاح سیاسی میتوانست برای اکثریّتِ ناآگاه مردم ،جذّاب باشد.
@ruzegaran