@ruzegaran
عربان شامی متأثر از تبلیغات دستگاه اموی می پنداشتند کہ حسین از دین برگشته و کافر شده است و می توان با خاندان او همان رفتاری کرد که با کافران می کردند. یکی از سران شام در مجلس یزید چشمش بہ فاطمه دختر حسین افتاد کہ دخترکی زیبارو بود، و از يزيد خواست که این دخترک را بہ وی ببخشد. فاطمه بعدها می گفت که تا این جمله را شنیدم بر خودم لرزیدم و اعصابم متشنج شد و خودم را به دامن عمه ام زینب افكنده به جامه اش چسپیدم، و نمی دانستم کہ چہ خواهد شد. ۱
فاطمه دختركان سبی شده را در مدینه دیده بود، و می دانست که در خانه ها برسر چنین دخترکانی چہ مصیبتها می رود و چه اهانتها می بینند و چہ گونه ابزار هوس رانی مردان می شوند. حالت فاطمه ما را به یاد هزاران دخترک نازپرورده ایرانی می اندازد که در حمله های جهادگران اسلام به شهرها و روستاهای مسالمت آمیزی کہ هیج جنگی هم با عربها نداشتند از خانه ها بیرون کشیده شده بودند، و همچو او در لحظات درماندگی و بی کسی دامن و جامه خواهر و مادر را می چسپیدند، و نمی دانستند که خواهر و مادرشان نیز وضعیتی شبیه خودشان را دارند. چہ رقت آور است بہ یاد آوردن چنین لحظاتی و چنین رفتاری از مردم بیابان پرورده خشونت سرشت بی رحم و شفقتی کہ آزادگان را به فرمان خدایشان به بردگی خودشان می کشیدند، و ساخته های تمدن بشری را ویران می کردند تا فرهنگ و عادات خودشان را به جای آن بر مردم متمدن تحمیل کنند؟
عربها سالها با ایرانیان چنین رفتارهائی و هزاران بار بدتر از این رفتارها کرده بودند، و اینک شمه بسیار کوچکی از همان رفتارها در مقیاسی
۱. تاریخ طبری، ۳/ ۳۳۹.
@ruzegaran
بسیار ملایمتر دامن خاندان على را گرفته بود. ولی هیچ کس مرثیهای بر لابههای سوزناک و نالههای جگرگداز و دردهای سینه سوز و اشکهای پرخون و رنجهای کمرشکن نازپروردگان ایرانی که بسیار بدتر از اینها به دست جهادگران بر آنها رفته بود نسرود، و یادی از هراس هوش ربای نوباوگان ایرانی در چنین لحظاتی نکرد. اگر زنان و دختران خاندان على را حسین با خود برداشته آورده بود و در اینجا گرفتار این جنگگاه شده بودند، زنان و دختران ایرانی کہ عربها از دامن پدر و مادران بیرون میکشیدند در خانه های خودشان در مسالمت میزیستند، هیچ جنگی با عربها نداشتند، و در این حالت بود کہ عربها بر سرشان میریختند و آنها را از آغوش پر مهر مادران و پدرانی که آنها را با خون دل پرورده بودند، و از آغوش گرم شوهرانی کہ آنها را با جان دوست می داشتند، بیرون می کشیدند و میبردند. دخترکان ایرانی کہ جهادگران سبی میکردند رنج زدگانی بودند کہ همه حقوق انسانی را اسلام از آنها سلب کرده بود، و انگاری آفریده شده بودند تا ابزار هوس بندگان الله باشند.
طبیعت بیابانی و خشک و خشن و خشونت پرور عربستان از این جهادگران جانورانی انساننما ساخته بود که هیچ چیزی نمیتوانست آنها را عوض کند و با اصول تمدن و فرهنگ و اخلاق انسانی آشنا سازد.
ابوحامد غزالی بہ مناسبتی در سخن از عربهای مسلمان شده در زمان پیامبر، از بسیاری از آنها به عنوان موجوداتی یاد میکند که از شدت عقب ماندگی فرهنگی در وضعی بودند کہ اگر مرحلهها سپری می کردند نمی توانستند کہ بہ براهین عقلی دست یابند، و تنها وجه تمایزشان از چهارپایان آن بود که سخن میگفتند (لو قطعوا آرابا لم يدركوا شيئا من البراهين العقلية، بل لا يبني تمييزهم عن البهائم الا بالطق) .۲
۲المستظهری/ فضائح الباطنيه، ۹۳.
@ruzegaran
این میتواند کہ توصیف دقیقی از بیشینه جهادگرانی باشد که برخی از تاریخ نگاران بی انصاف و ناآگاه ما ادعا میکنند کہ آمدند و ایرانیان را با عدالت و انسانیت و آزادی آشنا کردند. چنین مردمی بودند که از زمان عمر تا کنون بر ایرانیان حکومت می کردند و با خشونت بیمانندی بہ نسلکشی و نابودگری در ایران ادامه میدادند. همین مردماند که برخی از تاریخ نگاران کہ بہ پارسی می نویسند خودشان را وقف تمجید از آنها کردهاند و میگویند کہ جهادگران مسلمان برای ایرانیان آزادی و انسانیت و عدالت و دین رحمت و رأفت را به ارمغان آوردند و راه سعادت را بر روی ایرانیان گشودند. ولی حقیقت آن است کہ آن چہ کہ عربها برای ایرانیان آوردند رنج و درد و بردگی و پامال کردن حیثیت انسانی بود. جهادهای عربها در ایران جنایت عظیم ضد بشری بود؛ و اکنون یک نمونه بسیار کوچک آن را در ارتباط با خاندان پیامبر خودشان در اینجا میبینیم.
جهادگران کوفه با کسانی آن رفتارهای خشن را کردند که اهل بهترین و مقدس ترین خاندانهای خودشان بودند و آنها را به خوبی می شناختند. رفتارشان با ایرانیان مغلوب شده که «مجوس كافر و دشمن الله» شمرده میشدند البته صدها برابر بدتر از اینها بود.
اینک فاطمه دختر حسین خویشتن را در چنگال جهادگرانی میدید کہ می پنداشتند او را برده و کنیز همخوابه توانند کرد یا در بازار کنیز فروشان توانند فروخت و تبدیل به پول توانند کرد.