من واقعا دوست دارم وقتی دارم میرم سرکار لبه یقهام رو تو درست کنی. دوست دارم لباسم رو با کمک تو بپوشم. دوست دارم توی خونهام؛ تو باشی. نه برای اینکه کاری بکنی. برای بودنت. برای وجود داشتنت. عین یه گل. عین یه اثر هنری تو موزه. واسه وجود داشتنت میخوامت. تورو میخوامت برای بودنت. دوست دارم چاییم رو تو بریزی. برای اینکه از «دست تو» بگیرم. میخوام یه خونه با تو داشته باشم؛ توش فقط یه گلدون پشت پنجره داشته باشیم. چراغ خونهام اینجوری با تو روشن باشه. دلم میخواد گلهای خونهام رو تو آب بدی. دلم میخواست این خونه ی من و تو بود. همه جا تاریک و دلگیر. خونه ی من و تو روشن اما.