داستان زندگی شهدا

#مشهد
Канал
Логотип телеграм канала داستان زندگی شهدا
@zendegishahidПродвигать
138
подписчиков
31,4 тыс.
фото
11 тыс.
видео
2,56 тыс.
ссылок
"﷽ " امروز فضیلت زنده نگہ داشتن یاد #شهدا کمتر از #شهادت نیست مقام معظم رهبرے❤️ به امیدِ روزی که بگویند؛خـادِمٌ الشٌـهدا به شــهدا پیوست تبادل و تبلیغ نداریم🚫 لینک ما درایتا👇 http://eitta.com/@zendegishahid
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
♡ در هیاهوے این #شهر آلوده
که نه دستت به #مشهد میرسد
نه به کربلا، نه #نجف و نه حتی #قم،
دنج ترین جا براے پر کردنِ خلاء #قلبت
همین جاست
جایے کنار #شهدا
آن هم از نوع #گمنام

□ وعده ما: سه شنبه تشییع و خاکسپاری شهدای گمنام همزمان با سالروز شهادت حضرت زهرا(س)

° مسیرها و برنامه های تشییع شهدای گمنام دفاع مقدس متعاقبا اطلاع رسانی خواهد شد
استان #البرز

#الّلهُـمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَـــ الْفَـــرَج🍃

@zendegishahid
داستان زندگی شهدا
۳۱ اردیبهشت سالروز شهادت اولین فرمانده تیپ ۲۱ امام‌رضا(؏) عملیات بیت المقدس(فتح خرمشهر ۱۳۶۱) شهیدی که هم‌رزمانش به خاطر نظم، تقوا و شجاعتش لقب «مصعب پیامبر» را به او دادند #اولین_سردار_خراسان #شهید_مهدی_خادم_الشریعه #الّلهُـمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَـــ…
‍ شهیدی که ساکن ایوان طلای امام رضاست:

عراقیها در یك حمله همه جانبه به تنگه چزابه با ایستادگی و مقاومت و پایمردی رزمندگان خراسان به عقب نشستند به طوری كه با ورود شخص صدام حسین به عنوان رئیس‌جمهور عراق و فرمانده كل ارتش بعث به صحنه درگیری باز هم نتوانستند راهی به گشودن تنگه چزابه بیابند آتش بازی توپخانه سنگین عراق در #چزابه پر حجم‌ترین تهاجم توپخانه دشمن تا آن روز بود و به عقیده كارشناسان نظامی مهمات به كار رفته در نبرد چزابه معادل كل مهماتی بود كه تا آن روز علیه مواضع ایران مصرف شده بود...

پدرش اهل همدان بود و بعد از مدتی به دلیل شدت علاقه ای که به امام رضا(ع) داشت به #مشهد نقل مکان کردند و از مشهد به سرخس رفتند تابستان ها به مشهد می آمدند و زمستان  ها را در سرخس می گذراندند
#محمدمهدی در روز جمعه  به دنیا آمد
در روز جمعه شهید و در شب جمعه هم به خاک سپرده شد...
محل دفن او در ایوان طلا در صحن انقلاب حرم مطهر رضوی است در این محل کتیبه ای وجود دارد که روی آن نوشته  شده است: "حق تعالی بهشت را بر او واجب گرداند" درست زیر همین کتیبه محل دفن محمد است

محمد متولد سال ۱۳۳۷ بود یک روز یکی از روحانیان برجسته مشهد به خانه شان آمد و به محض این که چشمش به محمد افتاد رو به به پدرش گفت: «هوای این پسر را داشته باش که از بندگان خوب خداست» شش سال بیشتر نداشت که به بیماری فلج اطفال دچار شد در آن زمان هر کس به این بیماری دچار می شد یا به طور کلی فلج می شد یا پاهایش به شدت معیوب می شد بعد از بیماری محمد پدرم دائم به حرم می رفت و نذر و نیاز می کرد تا این که شفا گرفت

فرمانده تیپ ۲۱ امام رضا بود نبرد چزابه ی او و یارانش برای همیشه در دل تاریخ ثبت شده است امام خمینی(ره) درباره دلاوری های رزمندگان چزابه گفته بودند:
"کار رزمندگان ما در چزابه در حد اعجاز بود"
و این اعجاز به حول و قوه الهی از بازوان رزمندگان به ویژه بچه‌های تیپ ۲۱ امام رضا(ع) به فرماندهی این سردار شهید نمایان شد آخرین باری که محمد به خانه زنگ زد مادرم از او پرسید: "محمد جان نمی خواهی برگردی؟ دلم خیلی برایت تنگ شده..."
محمد مهدی هم گفته بود: «بعد از فتح خرمشهر بر می گردم مامان»

روز ۳۱ اردیبهشت، سردار محمد مهدی خادم الشریعه در ۲۴ سالگی با زبان روزه سه روز مانده به #فتح_خرمشهر به شهادت رسید.

#ساکن_ایوان_طلا
#مصعب_پیامبر

#الّلهُـمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَـــ الْفَـــرَج🍃

@zendegishahid
هــزار سَـر ...
به فدای غباری از خاڪم
#وطن نباشـد اگـر ،
تن چه ارزشـــــی دارد
به هشت سال دفاع مقدسم سوگند
هـوای خاڪ مـرا #ثامن_الحجج دارد

#اعزام_به_جبهه
#مشهد_مقدس
#الّلهُـمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَـــ الْفَـــرَج🍃

@zendegishahid
📸مراسم سالگرد شهادت روحانی مدافع حرم حجت الاسلام میرزا محمود تقی پور

🎙سخنران:حجت الاسلام والمسلمین محمدباقر حیدری کاشانی

🎤قرائت دعای توسل و مرثیه سرایی:مهدی رسولی

📆سه شنبه ۲۵ آبان ماه ۱۴۰۰

🗺#مشهد_حرم امام رضا(ع)_رواق امام خمینی(ه)

‎‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‎‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‎‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج🌸

@zendegishahid
#توئیت_نوشت

‏فرمانده تیپ ویژه شهدا بود
#کومله و ‎#دموکرات حتی از بردن نامش هم هراس داشتند
شجاعت و درایتش را شهید ‎#آبشناسان باید روایت کند
شاگرد ‎#مقام_معظم_رهبری در ‎#مشهد بود و درباره ایشان فرمودند: محمود موقع ‎#انقلاب شاگرد ما بود ولی حالا ‎#استاد ما شد...
#شهید_محمود_کاوه
#محمود_کاوه

‎‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‎‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‎‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج🏴

@zendegishahid
📣 اطلاع‌رسانی مراسم #عید_بیعت ٩۹
سالروز آغاز امامت امام زمان

ـ سخنران: استاد #رائفی_پور
ـ مداحان: حاج محمد طاهری، حاج احمد واعظی، کربلایی حسین طاهری

ـ شعرخوانی: صابر خراسانی
ـ مجری: سیدمهدی تحویلدار

🕌 مکان: #مشهد مقدس، چهارراه خیام، ورزشگاه امام رضا علیه‌السلام

📅 زمان : دوشنبه ۵ آبان ١٣٩۹
ساعت : ۱۴:۰۰
📡 پخش زنده مراسم از طریق سایت و شبکه های مجازی موسسه مصاف

@Masaf
کبوتر می‌گفت :
عاشق آسمان است !
اما همیشه روی گنبد تو می‌نشست
آسمانی‌ تر از شما مگر پیدا می‌شود
سلام آسمان هشتم ....

#السلام_‌علیک_یاعلی‌بن‌موسی‌الرضا
#شهید_ابراهیم_هادی
#مشهد_مقدس


#الّلهُـمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَـــ الْفَـــرَج🌸

@zendegishahid
دو تصویر متفاوت از #مشهد در یک روز

دین فقط ضامن زندگی اخروی نیست، شعور و کیفیت زندگی بهتر در همین دنیا را هم‌ تضمین می‌کند...


👤 امیرحسین ثابتی

#الّلهُـمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَـــ الْفَـــرَج🌸

@zendegishahid
اولین حضور #حسن_مغنیه فرزند رشید سردار بزرگ مقاومت، شهید حاج عماد مغنیه در یک همایش رسمی

پنج‌شنبه ۲۳ مرداد ماه
حرم مطهر امام رضا علیه السلام

همایش بین المللی فاطمیون

#مشهد

#الّلهُـمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَـــ الْفَـــرَج🌸

@zendegishahid
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
#امام_رضا


هم ولایتی‌های ما...
فصل گندم و خرمن و درو که می‌شود...
صبح‌ها نگاه می‌کنند...
ببینند نسیم....
از قبله می‌آید...
یا از #مشهد!

می‌شنوید باصدای
#حاج_محمود_کریمی

#الّلهُـمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَـــ الْفَـــرَج🌸

@zendegishahid
هــزار سَـر ...
به فدای غباری از خاڪم
#وطن نباشـد اگـر ،
تن چه ارزشـــــی دارد
به هشت سال دفاع مقدسم سوگند
هـوای خاڪ مـرا #ثامن_الحجج دارد

#اعزام_به_جبهه
#مشهد_مقدس
#روزتون_شهدایی 🌷


#الّلهُـمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَـــ الْفَـــرَج🌸

@zendegishahid
یک گنبد طلایی و یک آسمان امید
اینجا هوا برای پریدن
مناسب است ...

#شهید_‌مهران_بلورچی
#مشهد_مقدس

#الّلهُـمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَـــ الْفَـــرَج🌸

@zendegishahid
💠 #امام_رضا_ع_او_را_طلبید

●مادر شهید: روز تولد امام رضا(ع) توی کرمانشاه به دنیا آمده بود. از بچگی علاقه شدیدی به آقا داشت. هر موقع می خواست کاری بکنه که ما دوست نداشتیم انجام بده و منعش می کردیم، ما را به امام رضا(ع) قسم می داد و ما هم مات و مبهوت نگاهش می کردیم. هر روز که می خواست مدرسه برود، همراهش مهری بود که پشتش عکس امام رضا(ع) درج شده بود، آن هم توی خفقان قبل از انقلاب. بچه ها می گفتند: موقع نماز که همه می رفتند توی حیاط مدرسه، محمد مهرش را درمی آورد و نماز می خواند.

●پدر شهید: همیشه بعد از نماز می آمد کنار من و ازم می خواست از امام رضا(ع) براش بگم، از غریبی امام رضا(ع) از کرامت آقا، از رئوف بودن آقا. من هم با حالتی متعجبانه از رفتار محمد از کتابی که داشتم براش می خوندم. تا اینکه محمد دیپلم گرفت و عازم سربازی شد. حدود سه ماه از سربازی محمد می گذشت که جنگ شروع شد. یکی از جاهایی که عراق خیلی روی اونا مانور هوایی می داد، از بین بردن تأسیسات نفتی ما بود. رفیقای محمد تعریف می کردند که شب ها دست ما را می گرفت. حدود بیست نفر از ما را می برد برای حفاظت از آن تأسیسات نفتی. چون حفاظت از اون ها خیلی مهم بود و نیروی کافی هم برای دفاع وجود نداشت و سطح حملات دشمن هم خیلی بالا بود.

● یک روز که محمد آمده بود برای مرخصی، گفت: بابا خیلی دلم می خواد برم مشهد، پابوسی آقا امام رضا(ع). گفتم: خُب، بابا چند روز دیرتر برو جبهه، برو #مشهد زیارت آقا. گفت: همه بچه ها تو جبهه دلشون می خواد برن زیارت امام رضا(ع) و نمی تونن برن. من هم مثل اون ها. از طرفی دیگه دفاع از کشور واجب تره. آقا هم بیشتر راضی است. و مشهد نرفت. رفت سنندج و حدود یک ماه بعد شهید شد. روزی که محمد به شهادت رسید، مادر شهید خیلی بی تابی می کرد. عجیب بی قرار بود. انگار یه چیزهایی رو می دونست. وقتی در منزل را زدند، مادر شهید در را باز کرد و من هم بعد از او آمدم دم در. بچه های سپاه بودند. از حالاتشون و طرز صحبت کردنشون و بغضشون فهمیدم قضیه چیه. دیگه نفهمیدم چی شد.

●به ما گفتند: بیاین توی معراج شهدا و جنازه شهیدتان را تحویل بگیرین. وقتی رفتیم، دیدیم جنازه اون نیست. تحقیق کردند، گفتند جنازه شهدا را #اشتباهی بردند مشهد برای تشییع. وصیت نامه محمد را که خوندیم، نوشته بود: پدرم و مادرم، اگر برای تان ممکن است مرا کنار #امام_رضا_ع_دفن کنید. ما هم حسب علاقه و وصیت محمد، گفتیم همان مشهد کنار مرادش امام رضا(ع) به خاک بسپاریمش. از آن موقع هم ما از کرمانشاه آمدیم مشهد، کنار محمد.

●محمد توی کرمانشاه که بود علاقه شدیدی به یکی از دوستاش به نام «شهید سیدهاشم رضوان مدنی» داشت. آن ها سه تا برادر بودند و هر سه به شهادت رسیدند و سیدهاشم مفقودالاثر شد. عشق و علاقه عجیبی به او داشت.

●مادر شهید: یک شب بعد #شهادت محمد خوابشو دیدم. گفتم مامان، تو هم رفتی پیش سیدهاشم. گفت: مامان، سید مفقودالاثره. خیلی مقامش ازمن بالاتره.

زیر لب گفتم: السلام علیک یا امام الغریب!

●روز تولد امام رضا(ع) توی کرمانشاه به دنیا آمده بود. از بچگی علاقه شدیدی به آقا داشت. هر موقع می خواست کاری بکنه که ما دوست نداشتیم انجام بده و منعش می کردیم، ما را به امام رضا(ع) قسم می داد و ما هم مات و مبهوت نگاهش می کردیم. هر روز که می خواست مدرسه برود، همراهش مهری بود که پشتش عکس امام رضا(ع) درج شده بود.

#شهید_امام_رضایی
#شهید_محمد_مردانی🌷


#الّلهُـمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَـــ الْفَـــرَج🌸

@zendegishahid
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
💌
#قرارهشت
.
.‌
‌توئی جان و جانان ..
توئی شاه ایران ..
دلم و شیدا کن ..
مددی یا سلطان ..
آقام آقام آقام ..
سلطان قلبم ..
یاد حرم هوائیم میکنه ..
هر روز هفته ..
خدا امام رضائیم میکنه ..
عطر ضریحت ..
دوباره کربلائیم میکنه ..
ضامن آهو ..
‌‌‌‌‌.‌
.‌
🔴به #قرارهشت بپیوندید..
.
.
🗓 هشتم هرماه
شبکه های اجتماعی
به عشق هشتمین امام
امام رضایی می‌شود...
.
⬇️⬇️
با هشتگ های #امام_رضا و #قرارهشت
.

#قرارهشت
#امام_رضا
#خیال_کن_که_غزالم_بیا_و_ضامن_من_شو
#امام_رضایی_ام
#سلطان
#حضرت_خورشید
#مشهد
#امام_رئوف
#یا_امام_رضا
#یا_ضامن_آهو
#یا_انیس_النفوس
#یا_شمس_الشموس
#یا_غریب_الغربا
#یا_معین_الضعفا
#یا_رفیق_من_لا_رفیق_له

#الّلهُـمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَـــ الْفَـــرَج🌸

@zendegishahid
🔸:️ فرمانده جدید #سپاه_قدس، سخنران مراسم مشهد مقدس

🔹 #سردار_قاآنی فرمانده جدید سپاه قدس، سخنران مراسم تشییع پیکر مطهر سردار شهید سپهبد #قاسم_سلیمانی و همرزمانشان در #مشهد خواهد بود.

@zendegishahid
@zendegishahid

نوجوانی که نذر امام رضا(ع) بود:

«وضعیت وحید هر روز داشت بدتر می شد. حتی آزمایشات و مداوا روی او تاثیری نداشت و تمام دکترها از او قطع امید کرده بودند.

تمام اقوام و آشنایان به ما دلداری می‌دادند که خواست خداست و کاری نمی‌توان کرد.

دیگر کاملا ناامید شده بودیم، تا این که یک روز به علی آقا (پدر وحید) گفتم: بیا دو نفری دست وحید رو بگیریم و به #مشهد پابوس امام رضا(ع) بریم، پدر وحید آهی از ته دل کشید و گفت: من حرفی ندارم اما با این وضعیت پسرمون؛ این همه راه نکنه حالش از اینی که هست…!
.
پریدم وسط حرفش و گفتم: هر چی خدا بخواد، امروز ماشین رو آماده کن، فردا حرکت کنیم.
فردا!؟
چند روز صبر کن از دکترش سوال کنم ببینم چی میگه؟ امروز هم می‌تونی سوال کنی، پس تا دیر نشده تو رو خدا برو.
فردای اون روز، صبح زود حرکت کردیم و دم دمای ظهر روز بعد بود که به مشهد رسیدیم. از همون دور دست که گنبد طلای #امام_رضا(ع) رو دیدم، بغضم ترکید و با هر چه غم و غصه که در دلم داشتم از امامم خواستم که شفای وحیدم رو از خدا بگیره. وحید هم با چهره ای مبهوت به من نگاه می کرد.

بالاخره به نزدیکی های حرم رسیدیم، اما صحنه‌ای رو دیدیم که تمام امیدهای ما رو ناامید کرد. اون روز راهپیمایی شده بود و رژیم ظالم شاهنشاهی با تانک هاش دور تا دور حرم رو بسته بود، آهی از ته دل کشیدم، اما همین طور بی هوا در حالی که دست وحید رو گرفته بودم به سمت جمعیت رفتم.

علی آقا سریع از ماشین پیاده شد و دست منو گرفت و گفت: کجا؟ مگه نمی‌بینی نامردها #حرم رو بسته‌اند؟

تو رو به خدا بذار برم، من این همه راه رو به امید امام رضا(ع) اومدم، باید برم...

در میان گفت وگوی من و علی آقا ناگهان خانمی با چهره ای که غم از اون می بارید- اومد کنارم و گفت: چی شده خواهر؟
مگه نمی‌بینی؟ از شمال این همه راه رو کوبوندیم اومدیم شفای پسرم رو از طرف آقا امام رضا(ع) از خدا بخوایم اما…!
اما چی خواهر! این همه نگران نباش، همین که تا این جا اومدی خدا بچه‌ات رو شفا می‌ده. مهم نیست که حتما #ضریح رو بغل بگیری؛ از هر کجا که امام رضا(ع) رو صدا بزنی صدات رو می شنوه، حالا هم امیدت به خدا باشه، ان شاءالله که این آقا پسر گل هر چه زودتر خوب بشه، خلاصه از آن سفر برگشتیم. چند روزی گذشت، اما چیزی که همه را متعجب کرده بود این بود که وحید دیگر مثل سابق درد نداشت.
.
سریع وحید رو نزد «دکتر وارما» بردیم. او هم تعجب کرد و هر آزمایشی نیاز بود انجام داد، روزی که رفتیم جواب آزمایش رو بگیریم، آقای «وارما» دستی بر سر وحید کشید و گفت: #معجزه …!»
راوی: مادر شهید

#شهید_وحید_رزاقی #شهید_امام_رضایی

@zendegishahid
در حرم سهل است
حتی در دلِ میدان مین؛
هر زمان که «یارضا» گفتیم
معبـر باز شـد . . .

#مشهد_مقدس
#عزاداری_رزمندگان
#مداح_شهید_مسعود_ملا


@zendegishahid
می گویم از کنار زیارت نرفته ها
بالا گرفته کار زیارت نرفته ها

اشک و نگاه حسرت و تصویر کربلا
این است روزگار زیارت نرفته ها

در روز #اربعین همه ما را شناختند
با نام مستعار «زیارت نرفته ها»

اما هزارمرتبه شکر خدا که هست
#مشهد در اختیار زیارت نرفته ها

باب الحسین قسمت آنان که رفته اند
باب الرضا قرار زیارت نرفته ها

گفتند شاعران همه ازحال زائران
این هم به افتخار زیارت نرفته ها

@zendegishahid
@zendegishahid

ماه عسل با استخوان های همسر:

دلنوشته‌ای که همسر شهید علی آقایی امروز در حرم مطهر رضوی در مراسم تشییع همسر شهیدش نوشت:

"علی یادت هست می‌گفتی شهناز تو رو از  حضرت معصومه گرفتم؟
یادت هست گفتی قول می‌دم یه بار ببرمت حرمش ازش تشکر کنم؟
یادت هست علی!
بخدا من یادم هست...
قول ماه عسل دادی برای مشهد اون هم نه یک بار چندبار اسم نوشتیم آماده شدیم داشتی به قولت عمل می کردی اما هر بار ماموریت، دوره و در آخر هم اعزام به  #سوریه...
رفتی آن هم تنها تنهای تنها...
گفتی خواهی آمد
گفتی تدارک ببینم
دیدم نیامدی دیر شد خیلی دیر
چهار سال تنها ماندم تنهای تنها
چقدر سخت بود برایم و حالا خبرت رسیده که می‌آیی...
میگویند فقط چند تکه استخوانی یا یک تکه لباس یا یک پلاک نمی‌دانم اما همین را می دانم که من خواستم بد قول نشوی صدای آمدنت چنان زنگی به گوشم زد که دیوانه وار آمدم به همه جا سر زدم و درخواست سفرمان را به #مشهد کردم
در خواست ماه عسل...
رفتم سپاه
دست به دامان امام مهربانی‌ها شدم سپردم به خودت تا کارها رو ردیف کنی  تا به آرزوی دیرینه‌ام  بودن در کنار تو  دست در دست تو، توی حرم باشم  
امروز بهترین روز زندگیم‌ام هست 
علی ببین آمده ام آوُردیم به سمت آرزویم
می دانستم تو بدقول نبودی
قول ماه عسل داده بودی
نگاه کن علی کنارت هستم منم معشوقه‌ات دنیایت همسرت ببین...
برایت لباس سفید آورده‌ام بیا بپوش سفارش خودت بود وقتی به خواب یکی از دوستانم آمدی پیام فرستادی و گفتی همسرم مرا از  امام رضا(ع) بخواهد
خواستمت با اشک چشم
با قلب شکسته و رنجورم
با غصه‌های تنهایی‌ام
گفتی برایم لباس سفید بخر خریدم
گفتی لباسم را تبرک کن آن را هم با جان و دل کردم بلکه بازگردی
علی ببین امام رئوف رویم را زمین نینداخته بپوش لباس سفیدت را ببینم به اندازه دامادیت؛ به تنت می آید؟
لباس سیاه نپوش سفید برازنده توست
خودم سیاهت را می پوشم
سفید و سیاه بهم می آیند حتی اگر  عروس و  داماد برعکس تنشان کنن...



@zendegishahid
@zendegishahid

شهیدی که چیزی از پیکرش باقی نماند جز دست...

قبرها را حفر می کند و اشک میریزد جوانانی که دورش حلقه زدند، با اشکهای او اشک میریزند در این جوان چه میگذرد که اینطور اشک ریزان قبرهایی را می کند که قرار است پنج #شهید_گمنام در آن به امانت سپرده شوند؟!
اینجا فرهنگسرای ولا، میدان نماز است روضه عباس(ع)میخواند و یکی یکی شهدا را داخل قبر میگذارد...
این جوان غوغایی به پاکرده است
که نگو و نپرس...

چند سال بعد هر جمعه موکتهایی بر دوشش میگذارد و کنار مقبره این شهدا پهن میکند بلندگوها را در محوطه میگذارد نجوای آل یاسین خواندنش که همه جا پر میشود، گریه مادران را امان نمیدهد، دیگر میدانند حال و هوای صبح های جمعه ی میدان نماز دیدنی است...

یک روز صدایش میکند و میپرسد: داستان این صبح های جمعه و بی قراری های تو چیست مادر؟
چشم در چشم مادر میدوزد و میگوید: میخواهم این پنج شهید گمنام را از غربت روزگار دربیاورم تا اگر روزی #شهید شدم، در شهر خودم غریب نباشم...

فراز هایی از وصیت نامه
#شهید_علی_امرایی:

"اهل بيت فرمودند: هركس را خدا دوست بدارد، ابتدا عاشق حسينش ميكند بعد به كربلا ميبردش بعد ديوانه حسينش ميكند بعد جانش را می ستاند و بعد خود خدا خون ‌بهايش ميشود آيا مرگ بهتر از اين سراغ داريد؟؟ پس جای نگرانی نيست بزرگ‌ترين آرزويم شهادت و ديگری خاك كردن بدنم در يكي از حرمين ائمه بود و اكنون به يكی از آنها رسيدم ولی دومی دست شماست...
خواب دیدم؛ خواب کربلا را حضرت از ضریح مبارک بیرون آمد و فرمودند: تو هم مال این دنیا نیستی، خودت را صاف کن، اعمالت را صاف کن، بیا پیش ما اگر به زیارت کربلا رفتید؛ سلام مرا به آقا برسانید و بگویید ارباب غریبم، دلم برایتان تنگ شده بود ولی دیدم پاسبانی از حریم خواهر و دخترتان بر من واجب تر است راستی به جای من سفر #مشهد بروید که خیلی دلم تنگ است بدانید هرچه داریم و میخواهید به دست آورید، از روضه ها و گریه بر مصیبت های اهل بیت است من تمام زندگی ام را از امام حسین دارم..."

پ.ن: شهید علی امرایی در سوریه نام جهادی حسین ذاکر را انتخاب کرده بود، در تاریخ اول تیرماه سال ۱۳۹۴ بر اثر اصابت موشک به خودرو در شهر درعا همانند مقتدایش حضرت علی اکبر(ع) و با زبان روزه در سن ۳۰ سالگی به شهادت رسید پیکر پاکش را در بهشت زهرا(س) قطعه ۲۶ ردیف ۷۹ شماره ۱۷ به خاک سپردند.

خوشا زبانی که شهدا را یاد کند با ذکر صلوات
#اللهم_عجل_لوليك_الفرج

@zendegishahid
Ещё