شغلش باعث شد تا خاطرهی جالبی در مراسم عروسی ما اتفاق بیافتد...
خب
عبدالله محافظ بود و عادت کرده بود به دلیل حفاظت از شخصیتها که همراهش هستند در عقب را باز کند طرف که نشست خودش برود و جلو بنشیند روز عروسی وقتی خواست مرا از آرایشگاه به سالن ببرد در عقب را باز کرد من سوار شدم بعد خودش تا رفت جلو بنشیند فیلمبردار گفت «داری چکار می کنی؟!»
خندید و گفت: «ببخشید حواسم نبود»
#شهید_مدافع_حرم#عبدالله_باقری#بادیگارد@zendegishahid