داستان زندگی شهدا

#شهید_ناصر_کاظمی
Канал
Логотип телеграм канала داستان زندگی شهدا
@zendegishahidПродвигать
138
подписчиков
31,4 тыс.
фото
11 тыс.
видео
2,56 тыс.
ссылок
"﷽ " امروز فضیلت زنده نگہ داشتن یاد #شهدا کمتر از #شهادت نیست مقام معظم رهبرے❤️ به امیدِ روزی که بگویند؛خـادِمٌ الشٌـهدا به شــهدا پیوست تبادل و تبلیغ نداریم🚫 لینک ما درایتا👇 http://eitta.com/@zendegishahid
#خاطرات_شهید

●اولین سال بعد از شهادت شوهرم زمستان سرد شده بود و خلاصه اولین برف زمستان بر زمین نشست،یک شب پدر شوهرم آمد، خیلی ناآرام گفت: عروس گلم، ناصر به تو قول داده که چیزی بخره و نخریده؟

● گفتم: نه، هیچی،خیلی اصرار کرد آخرش دید که من کوتاه نمی‌آیم، گفت: بهت قول داده زمستون که میاد اولین برف که رو زمین می‌شینه چی برات بخره؟چشمهایم پر از اشک شد، گریه‌ام گرفت، گفت: دیدی یک چیزی هست، بگو ببینم چی بهت قول داده؟

●گفتم: شوخی می‌کرد و می‌گفت بذار زمستون بشه برات یک پالتو و یک نیم چکمه می‌خرم، این دفعه آقا جون گریه‌اش گرفت،
نشسته بود جلوی من بلند بلند گریه می‌کرد؛ گفت: دیشب ناصر اومد توی خوابم بهم پول داد گفت: به منیژه قول دادم زمستون که بشه براش یک چکمه و یک پالتو بخرم حالا که نیستم شما زحمتش رو بکش.

#شهید_ناصر_کاظمی🌷
#دفاع_مقدس


‎‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‎‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‎‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج🏴

@zendegishahid
#خاطرات_شهدا
@zendegishahid

شهدا زنده اند ونزد خداوند روزی می خورند وبر احوال ما واقفند 👇

خاطره ای از زبان همسر شهید

🔹 اولین سال بعد از #شهادت شوهرم زمستان سرد شده بود و خلاصه اولین برف زمستان بر زمین نشست. یک شب پدر شوهرم آمد، خیلی نا آرام گفت: عروس گلم، ناصر به تو قول داده که چیزی بخره و نخریده؟ گفتم: نه، هیچی

🔸خیلی اصرار کرد. آخرش دید که من کوتاه نمی‌آیم، گفت: بهت قول داده زمستون که میاد اولین برف که رو زمین می‌شینه چی برات بخره؟چشمهایم پر از اشک شد، گریه‌ام گرفت، گفت: دیدی یک چیزی هست، بگو ببینم چی بهت قول داده؟

🔹گفتم: شوخی می‌کرد و می‌گفت بذار زمستون بشه برات یک پالتو و یک نیم چکمه می‌خرم. این دفعه آقا جون گریه‌اش گرفت، نشسته بود جلوی من بلند بلند گریه می‌کرد؛ گفت: دیشب ناصر اومد توی خوابم بهم پول داد گفت: به خانومم قول دادم زمستون که بشه براش یک چکمه و یک پالتو بخرم. حالا که نیستم شما زحمتش رو بکش...

#شهید_ناصر_کاظمی🌷
#شهیدان_زنده‌_اند
@zendegishahid
#شهید_ناصر_کاظمی

تاریخ ولادت: 1335/3/12
محل ولادت: تهران
تاریخ شهادت: 1361/6/6
محل شهادت: محور پیرانشهر- سردشت

به پیشنهاد شهید« محمد بروجردی» فرمانده وقت سپاه کردستان، همراه چند نفر در 10 دی ماه 1358 به «پاوه » رفت.
پس از یک سال و نیم خدمات ارزشمند در پاوه به سنندج رفت و به عنوان « مسوول سپاه پاسداران کردستان» منصوب گردید.
پاکسازی مناطق حساسی همچون جاده «‌بانه - سردشت»، «کامیاران»، «‌مریوان»، « تکاب»،‌ این میداندار بزرگ جهاد سرانجام در تاریخ 6 شهریور1361، در حین پاکسازی محور« پیرانشهر- سردشت»‌ در یکی از روستاها به شهادت رسید و کردستان را در سوگ خود نشاند.
«‌بوکان» و « سد بوکان» از جمله اقدامات متهورانه او به شمار می‌رود.

#سالروز_شهادت

@zendegishahid
@zendegishahid
#یادی_از_شهدا

🌷🌷🌷 چهره ای که کمتر می شد لبخند بر لبانش نبینی این روزها به غم نشسته بود و گاه گاهی می توانستی لبخندی آن هم نه از جنس لبخندهای همیشگی بر آن ببینی.
کم و بیش همه علتش را می دانستند و حدس می زدند، آخر بعد از رفتن ناصر اینگونه شده بود.
بیشتر در فکر فرو می رفت و نگاهش به نقطه ای خیره.
یک روز که او را در این حال دیدم جلو رفتم تا به خودش آمد، گفت: خواب ناصر* را دیده ام. عملیات بود و آتش دشمن گسترده، داخل شیاری می دویدیم اما سرعت ناصر از من بیشتر بود تا جایی که به بلندی رسیدیم. او به راحتی گذشت و عبور کرد اما من هر چه سعی می کردم رد شوم باز هم لیز می خوردم. در حال سعی و تلاش بودم که ناصر دستش را به سمتم دراز کرد و مرا بالا کشید. انگار هیچ وزنی نداشتم. بالا که آمدم به پایین نگاهی کردم و از اینکه حالا میان آن تاریکی ها نیستم شاکر خدا شدم این یعنی ان شاءالله من هم شهید می شوم.
هنوز مدتی از این خواب نگذشته بود که محمد نیز بر بالای قله ای که ناصر رفته بود، جای گرفت.🌷🌷🌷

#شهید_ناصر_کاظمی
سالروز شهادت #شهید_محمد_بروجردی
@zendegishahid