داستان زندگی شهدا

#شهید_محمدحسین_بشیری
Канал
Логотип телеграм канала داستان زندگی شهدا
@zendegishahidПродвигать
138
подписчиков
31,4 тыс.
фото
11 тыс.
видео
2,56 тыс.
ссылок
"﷽ " امروز فضیلت زنده نگہ داشتن یاد #شهدا کمتر از #شهادت نیست مقام معظم رهبرے❤️ به امیدِ روزی که بگویند؛خـادِمٌ الشٌـهدا به شــهدا پیوست تبادل و تبلیغ نداریم🚫 لینک ما درایتا👇 http://eitta.com/@zendegishahid
داستان زندگی شهدا
#خاطرات_شهید یک روز جمعمان،جمع بود وهر کس سخنی میگفت وتعریفها بسمت ایران وخانواده والدین کشیده شد هرکس مطلبی ونکته ای گفت،تا رسید به محمد حسین،محمدحسین مکثی کردوبه صورت سئوال وجواب ازجمع ماکه همگی چشم بدهان او‌دوخته بودیم پرسید؟بچه ها شماکدامتان تابحال دست…
#ادامه_خاطرات_شهید

○گفت:«یادعلیرضا افتادم ،دلم برایش تنگ شده و ادامه داد،دیشب زنگ زدم ایران واحوال علیرضا را بپرسم ومادر علیرضا گفت علیرضا عکست راگذاشته کنارش وخوابیده.

○یکی دور روز بعد ماموریت پیش آمد ،وقتی داشتیم به منطقه می رفتیم جیره غذایی جنگی واگر آماده بود ناهار ویا شام را هم با خودمان می بردیم.

○توی مسیری داشتیم می رفتیم که باز بچه های سوری را دیدیم که با حرکات دستهای خودشان از ما تشکر می کردند وبعضی هم دنبال خوردنی بودند،محمد حسین به راننده گفت بایست،راننده ایستاد ومحمد حسین اول سهم خود را داد به آنها، وباز دلش نیامد وسهم ما راهم داد،یکی از بچه ها گفت داری  چکار می کنی خودمان گرسنه می مانیم.

○محمد حسین گفت :«طاقت ندارم ،اینها رااینطوری گرسنه ببینم،یاد علیرضا پسرم افتادم».

○این روزهای آخر که ما نمی دانستیم محمد حسین می خواهد پرواز کند محبتش به یاد والدین و خانواده ، همه اش درس اخلاقی و زندگی ، در کنار رزم بود و اینطوری شد که محمد حسین بشیری حسینی شد.

راوی:همراهان مدافع شهید حرم محمد حسین بشیری

#شهید_محمدحسین_بشیری
#سالروز_ولادت🌷
#الّلهُـمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَـــ الْفَـــرَج🍃

@zendegishahid
#خاطرات_شهید
یک روز جمعمان،جمع بود وهر کس سخنی میگفت وتعریفها بسمت ایران وخانواده والدین کشیده شد هرکس مطلبی ونکته ای گفت،تا رسید به محمد حسین،محمدحسین مکثی کردوبه صورت سئوال وجواب ازجمع ماکه همگی چشم بدهان او‌دوخته بودیم پرسید؟بچه ها شماکدامتان تابحال دست وپای پدر ومادرتان رابوسیده اید؟
جمع ماعده ای جوابشان سکوت و عده ای مثبت بود
باافتخار فرمودندمن دست وپای والدینم رابوسیده ام،ونگاهی با آه وحسرتی که از عمق وجودش درمیآمد،رو کرد به جمع وگفت:«بچه ها تا وقتی پدرومادرتان زنده و در قیدحیات هستند قدرشان را بدانید،من پدرم رااز دست دادم ای کاش زنده بودپاهایش رابوسه باران میکردم.»
یکروز توی مسیری ازمنطقه داشتیم بر میگشتیم که تعدادی دختر وپسر سوری آواره،از تهاجم حرامیان به کشورشان،داشتند برای مادست تکان میدادندودنبال خودروی مادویدند،محمد حسین به راننده گفت:بایست
وقتی خودرو ایستاد هر آنچه خوردنی وتنقلات داشتیم دادبه آنها وحرکت کردیم وموقع حرکت گفت بچه نگاه کنید این دختروپسرهای چقدر زیبا و قشنگ ومثل عروسک هستند، آهی کشید ازش پرسیدم چی شده؟

📎ادامه👇
#شهید_محمدحسین_بشیری
@zendegishahid
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🔰 فیلم آخرین وصیت شهید محمدحسین بشیری در مسیر اعزام به آخرین مأموریت که منجر به شهادت وی شد.

بچه های گردان تخریب مراسم تشییع مرا برگزار کنند و پیکر مرا در کنار شهید الوانی به خاک بسپارید.


#شهید_محمدحسین_بشیری🌷
شهادت: ۱۳۹۵/۸/۲۲


‎‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‎‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‎‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج🌸

@zendegishahid
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🔰 فیلم آخرین وصیت شهید محمدحسین بشیری در مسیر اعزام به آخرین مأموریت که منجر به شهادت وی شد.

بچه های گردان تخریب مراسم تشییع مرا برگزار کنند و پیکر مرا در کنار شهید الوانی به خاک بسپارید.


#شهید_محمدحسین_بشیری🌷
شهادت: ۱۳۹۵/۸/۲۲


#الّلهُـمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَـــ الْفَـــرَج🌸

@zendegishahid
اقتدارتان
بہ صلابت ڪوه
ڪہ #تخریب می‌ڪند
آنچه ڪفر و تڪفیر...

اما امان از آن
لبخند زیبایتان
ڪہ #تخریب می‌کند
دلِ تنـگ ما را..

#شهید_محمدحسین_بشیری
#شهید_حسین_هریری
#سالروز_شهادت🌷
#الّلهُـمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَـــ الْفَـــرَج🌸

@zendegishahid
#ادامه_خاطرات_شهید

○گفت:«یادعلیرضا افتادم ،دلم برایش تنگ شده و ادامه داد،دیشب زنگ زدم ایران واحوال علیرضا را بپرسم ومادر علیرضا گفت علیرضا عکست راگذاشته کنارش وخوابیده.

○یکی دور روز بعد ماموریت پیش آمد ،وقتی داشتیم به منطقه می رفتیم جیره غذایی جنگی واگر آماده بود ناهار ویا شام را هم با خودمان می بردیم.

○توی مسیری داشتیم می رفتیم که باز بچه های سوری را دیدیم که با حرکات دستهای خودشان از ما تشکر می کردند وبعضی هم دنبال خوردنی بودند،محمد حسین به راننده گفت بایست،راننده ایستاد ومحمد حسین اول سهم خود را داد به آنها، وباز دلش نیامد وسهم ما راهم داد،یکی از بچه ها گفت داری  چکار می کنی خودمان گرسنه می مانیم.

○محمد حسین گفت :«طاقت ندارم ،اینها رااینطوری گرسنه ببینم،یاد علیرضا پسرم افتادم».

○این روزهای آخر که ما نمی دانستیم محمد حسین می خواهد پرواز کند محبتش به یاد والدین و خانواده ، همه اش درس اخلاقی و زندگی ، در کنار رزم بود و اینطوری شد که محمد حسین بشیری حسینی شد.

راوی:همراهان مدافع شهید حرم محمد حسین بشیری

#شهید_محمدحسین_بشیری
#سالروز_ولادت🌷

#الّلهُـمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَـــ الْفَـــرَج🌸

@zendegishahid
#خاطرات_شهید
○یک روز جمعمان ،جمع بود وهر کس سخنی می گفت وتعریفها به سمت ایران وخانواده والدین کشیده شد هرکس مطلبی ونکته ای گفت،تا رسید به محمد حسین، محمد حسین مکثی کرد وبه صورت سئوال وجواب از جمع ما که همگی چشم به دهان او‌دوخته بودیم پرسید،؟بچه ها شما کدامتان تا بحال دست وپای پدر ومادرتان را بوسیده اید؟
○جمع ما عده ای جوابشان سکوت و عده ای مثبت بود
باافتخار فرمودند من دست وپای والدینم را بوسیده ام،ونگاهی با آه وحسرتی که از عمق وجودش در می آمد،رو کرد به جمع وگفت :«بچه ها تا وقتی پدر ومادرتان زنده و در قید حیات هستند قدرشان را بدانید،من پدرم را از دست دادم ای کاش زنده بود پاهایش را بوسه باران میکردم.»
○یک روز توی مسیر ی از منطقه داشتیم بر می گشتیم که تعدادی دختروپسرسوری آواره، از تهاجم حرامیان به کشورشان،داشتند برای ما دست تکان می دادندودنبال خودروی ما دویدند،محمد حسین به راننده گفت:بایست
○وقتی خودر ایستاد هر آنچه خوردنی وتنقلات داشتیم داد به آنها وحرکت کردیم وموقع حرکت گفت بچه نگاه کنید این دختروپسرهای چقدر زیبا و قشنگ ومثل عروسک هستند، آهی کشید ازش پرسیدم چی شده؟
📎ادامه👇
#شهید_محمدحسین_بشیری
@zendegishahid
اقتدارتان
بہ صلابت ڪوه
ڪہ #تخریب می‌ڪند
آنچه ڪفر و تڪفیر...

اما امان از آن
لبخند زیبایتان
ڪہ #تخریب می‌کند
دلِ تنـگ ما را..

#شهید_محمدحسین_بشیری
#شهید_حسین_هریری
#سالروز_شهادت🌷

@zendegishahid