داستان زندگی شهدا

#شهید_مجید_قربانخانی
Канал
Логотип телеграм канала داستان زندگی شهدا
@zendegishahidПродвигать
138
подписчиков
31,4 тыс.
фото
11 тыс.
видео
2,56 тыс.
ссылок
"﷽ " امروز فضیلت زنده نگہ داشتن یاد #شهدا کمتر از #شهادت نیست مقام معظم رهبرے❤️ به امیدِ روزی که بگویند؛خـادِمٌ الشٌـهدا به شــهدا پیوست تبادل و تبلیغ نداریم🚫 لینک ما درایتا👇 http://eitta.com/@zendegishahid
#خاطرات_شهید

●پیش از سال 93 که مجید به کربلا سفر کرد پسر خیلی شری بود. همیشه چاقو در جیبش بود. خالکوبی داشت. خیلی قلدر بود و همه کوچکترها باید به حرفش گوش می دادند. اما بعد از سفر کربلا تغییر کرد. شاید اهل نماز نبود اما شهادت روزی اش شد چون به بچه یتیم رسیدگی می کرد و دست فقرا را می گرفت و به پدر و مادر خیلی احترام می گذاشت.
.
●زمانی آمد و اصرار کرد می خواهد برود آلمان و کار کند. تصور می کرد اگر بگوید سوریه ما اجازه نمی دهیم و اگر بگوید آلمان ما مشکلی نداریم. من خیلی مخالفت کردم و گفتم نباید آلمان برود. مدتی بود شب ها خیلی دیر می آمد. شرایطش به گونه ای بود که حتی تصور می کردیم با دختری دوست شده و دیر می آید یا با رفقایش جایی می رود. اما بعدها فهمیدیم که برای آموزشی اعزام به سوریه می رفته است
.
● قبل از شروع عملیات، نیروها را جمع کردم و گفتم که چگونه عمل کنند. پس از اتمام سخنانم، متوجه شدم مجید با یکی دیگر از دوستان در حال کندن یک کانال است. بلند گفتم مجید چند بار گفتم خاکبازی نکن. لباس آستین کوتاه پوشیده بود. گفتم «چرا خالکوبی‌ات مشخصه. چند بار گفتم بپوشون». پاسخ داد «این خالکوبی یا فردا پاک می شود، یا خاک می شود». این آخرین شوخی مجید بود.
.
فردای همان روز مجید به وسیله موشک کورنت به شهادت رسید وتمام خالکوبی هایش پاک شد...

#شهید_مجید_قربانخانی
#سالروز_ولادت🌷


#محرم_الحرام_۱۴۰۱ ه ش

#الّلهُـمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَـــ الْفَـــرَج🏴

@zendegishahid
#خاطرات_شهید

💠اخلاق خوب

اعتقادات مذهبی قلبی اش خیلی زیاد بود، منیتی نداشت بدون اینکه در ظاهر بخواهد به مردم نشان دهد.
همش در نهانش بود نه آشکار
بلکه فقط بین خودش و خدایش بود.

● بدییی اگر در خانواده و دیگران می دید زود فراموش می کرد ولی خوبیشون را حسابی به خاطر می سپرد و قدر دانشان بود...
طاقت نداشت غم خانواده و یا کسی را ببیند همیشه سعی می کرد خانواده و اطرافیانش را از خود راضی نگه دارد.

بله! همین خوبی هایش بود که از آن یک شهید ساخت.

#شهید_مجید_قربانخانی🌷

‎‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‎‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‎‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج🌸

@zendegishahid
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🎥 #ڪلیپ

🔸 گفتم مجید حیف تو نیست با این اعتقادات و اخلاق و رفتار، خالکوبی رو دستته..
مجید گفت : تافردا این خالکوبی یا خاک میشه یا اینکه پاک میشه..
فردای اون روز برای همیشه رفت...

#شهید_مجید_قربانخانی🌷
#حرمدافعان_حرم

‎‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‎‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‎‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌
#اللهم عجل لولیک الفرج🌸

@zendegishahid
هَرگز
به تـو
دستم نرسَد!
ماهِ بلنـدم ..

اندوهِ بزرگی است
زمانی که نباشی . .

#شهید_مجید_قربانخانی

‎‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‎‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‎‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌
#اللهم عجل لولیک الفرج🌸

@zendegishahid
#خاطرات_شهید

●پیش از سال 93 که مجید به کربلا سفر کرد پسر خیلی شری بود. همیشه چاقو در جیبش بود. خالکوبی داشت. خیلی قلدر بود و همه کوچکترها باید به حرفش گوش می دادند. اما بعد از سفر کربلا تغییر کرد. شاید اهل نماز نبود اما شهادت روزی اش شد چون به بچه یتیم رسیدگی می کرد و دست فقرا را می گرفت و به پدر و مادر خیلی احترام می گذاشت.
.
●زمانی آمد و اصرار کرد می خواهد برود آلمان و کار کند. تصور می کرد اگر بگوید سوریه ما اجازه نمی دهیم و اگر بگوید آلمان ما مشکلی نداریم. من خیلی مخالفت کردم و گفتم نباید آلمان برود. مدتی بود شب ها خیلی دیر می آمد. شرایطش به گونه ای بود که حتی تصور می کردیم با دختری دوست شده و دیر می آید یا با رفقایش جایی می رود. اما بعدها فهمیدیم که برای آموزشی اعزام به سوریه می رفته است
.
● قبل از شروع عملیات، نیروها را جمع کردم و گفتم که چگونه عمل کنند. پس از اتمام سخنانم، متوجه شدم مجید با یکی دیگر از دوستان در حال کندن یک کانال است. بلند گفتم مجید چند بار گفتم خاکبازی نکن. لباس آستین کوتاه پوشیده بود. گفتم «چرا خالکوبی‌ات مشخصه. چند بار گفتم بپوشون». پاسخ داد «این خالکوبی یا فردا پاک می شود، یا خاک می شود». این آخرین شوخی مجید بود.
.
فردای همان روز مجید به وسیله موشک کورنت به شهادت رسید وتمام خالکوبی هایش پاک شد...

#شهید_مجید_قربانخانی
#سالروز_ولادت🌷


#الّلهُـمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَـــ الْفَـــرَج🌸

@zendegishahid
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
شنیده بودم درباره حرِّ سپاه یزید که
یک شبه حرِّ سپاه حسین(ع) شد ...
و در لا به لای روایت های جنگ خوانده بودم نام شاهرخ ضرغام و روایت عاقبتِ خیری که برایش
رقم خورد با عشق آقا روح الله؛
اما هنوز برایم قابل لمس نبود
یک شبه آسمانی شدن کسی که اصلا
در مسیر آسمان نیست!
تا وقتی که در #معراج نگاهم به تابوت
داش مجید افتاد؛ آنجا تمام آنچه
قبلا شنیده بودم، از تغییر حرّ تا شاهرخ
را به چشم دیدم وقتی آقا مجید
شده بود مرکز توجه همه آنهایی که
شاید اگر چند سال پیش او را در خیابان می‌دیدند، هزار جور سرزنشش می‌کردند، برای خالکوبی بدنش
یا لحن حرف زدنش و..
آخر سر هم سری تکان می‌دادند برای افسوس به حال و روزش،
اما حالا همان داش مجید شده آقا مجید و یک جماعت با حسرت
نگاهش می‌کنند، وقتی روی دست بالا می‌رود
آری من به چشم دیدم، می‌شود
یک شبه آسمانی شد، حتی اگر تمام
عمر را درگیر زمین بوده باشی!
من به چشم دیدم حساب و کتاب خدا را که زمین تا آسمان با
حساب و کتاب ما فرق می‌کند؛
انگار خدا چند سال منتظر داش مجید نشسته بود و آغوش باز کرده بود برایش..
انگار خدا منتظر یک بهانه بود تا بغلش کند..
#شهید_مجید_قربانخانی

#دل_نوا
@zendegishahid
"دل من تنگ‌ همین یک لبخند...
و تو در خنده مستانہ خود میگذرے!

"نوش جانت اما...
گاه گاهے به دل خستہ ما هم‌ نظرے!!


#شهید_مجید_قربانخانی
#سالروز_ولادت🌷



@zendegishahid
تو نظر کن به دلم
حال دلم خوب شود
حال و احوال من اینجا
بخدا جالب نیست💔😭

#شهید_مجید_قربانخانی

از قهوه خانه های یافت آباد
تا جاماندن پیکر در خاک خانطومان.

"حسین" تو را #حر" میخواسته
@zendegishahid
@zendegishahid

📝دست نوشته دختر شهید منصور عباسی هفشجانی برای شهید مجید قربانخانی

وقتی قصه مجید بربری رو سه سال پیش میخوندم، خب اون موقع پدر من شهید نشده بود، یاد منصور فِری خودمون میافتادم. جوانی که مثل داش مجید اصلا حال و هوای مذهبی نداشت اما لوتی بود و غیرتی ... پدر من با خاطر داشتن موهای فر معروف بود به منصور فِری...
منصور فری در جوانی دائم به کویت و بندر عباس میرفت و خوراک و پوشاک و سیگار برای فروش می آورد تا اینکه برادرش آیت الله در آزاد سازی خرمشهر شهید شد و منصور فری متحول شد...طبق وصیت برادر شهیدش وارد جبهه ها و سپس ملحق به سپاه پاسداران می شود.
منصور فری بعد از بازنشستگی مدتی سوپر مارکت و سالها بنگاه املاک داشت.
مجید بربری ما از قهوه خانه و منصور فری از بنگاه املاک راهی سوریه شدن...
شاید خیلیا دید خوبی نسبت به مشاورین املاک نداشته باشن، شغلیست بسیار خطرناک که ممکن است با کمترین بی توجهی دچار خسران در دنیا و آخرت شوی، حجم پولی که در این شغل جابجا میشه بسیار زیاد هست، کلاه برداری، کلک، قسم دروغ و ... سخت میشه از این شغل پاک و سالم بیرون اومد.
هنر این هست که در بستر گناه باشی و آلود نشی...
منصور عباسی در بنگاه املاک فقط با مردم معامله نمی کرد با خدا معامله میکرد، فقط در حال خرید و فروش خانه در دنیا نبود، به دنبال خرید سکنی در بهشت بود... اگر کسی به خاطر قرض و بدهی قصد فروش خانه رو داشت تمام تلاشش رو میکرد تا کمک کند بدهی پرداخت بشود و خانه به دوش نشود، اگر کسی خونه میخرید از طرفین معامله کمیسیون رو طبق قانون دریافت نمیکرد طبق رضایت طرفین دریافت میکرد، امین اموال مردم بود.
فقط بنگاه املاک نبود، به گفته مردم بنگاه خیریه بود. جهزیه عروس آماده میکرد، گرفتاری های خانوادگی رو حل و فصل میکرد، قرض مردم رو ادا میکرد، بعد از شهادت، خیلی ها آمدند و گفتند آقای عباسی تا دو سال، سه سال ... کرایه ی منزل ما را پرداخت می کرد یا به تعبیر آقا مقام معظم رهبری شهید عباسی حقیقتا معامله گر خوبی بوده...
وقتی سوریه بود، خیلی از مقدس نماها باور نمیکردند عباسی به سوریه رفته باشد و گفته بودند عباسی دائم به دنبال دنیا و کسب درامد است، سوریه نمی رود...بعد از بار اول که بابا از سوریه مجروح برگشت به او گفته بودند مگه درامد سوریه بیشتر از املاک بود که به سوریه می روی...
وقتی مجید بربری هم به سوریه رفته بود خیلی ها باور نمیکردند، تا اینکه خبر شهادت منصور فری و مجید بربری، در همه جای شهر پیچید...
او شد حبیب بن مظاهر شهدای مدافع حرم و آن شد حر شهیدان مدافع حرم
آری مقدمات شهادت، با پوشیدن لباس سپاه و رفتن به سوریه فراهم نمی شود، مقدمات شهادت با غیرت وانصاف و مهربانی و دست گیری از ضعیف و خدمت به پدر و مادر و خانواده مهیا می شود...
به ریش نیست برادر، به ریشه است...
به قول شاعر ؛
ما سینه زدیم بی صدا باریدند
از هر چه که دم زدیم آنها دیدند
مامدعیان صف اول بودیم
از آخر مجلس شهدا را چیدند

#شهید_منصور_عباسی
#شهید_مجید_قربانخانی

@zendegishahid
ناله را
هر چند
میخواهم که
پنهان سازمش

سینه می گوید که
من تنگ آمدم
فریاد کن....



#پدر
#آرامش_دل_خانواده_شهید_صلوات
#شهید_مجید_قربانخانی
@zendegishahid
هَرگز
به تـو
دستم نرسَد!
ماهِ بلنـدم ..

اندوهِ بزرگی است
زمانی که نباشی . .

#شهید_مجید_قربانخانی🌷


@zendegishahid