داستان زندگی شهدا

#شهیدی_که
Канал
Логотип телеграм канала داستان زندگی شهدا
@zendegishahidПродвигать
138
подписчиков
31,4 тыс.
фото
11 тыс.
видео
2,56 тыс.
ссылок
"﷽ " امروز فضیلت زنده نگہ داشتن یاد #شهدا کمتر از #شهادت نیست مقام معظم رهبرے❤️ به امیدِ روزی که بگویند؛خـادِمٌ الشٌـهدا به شــهدا پیوست تبادل و تبلیغ نداریم🚫 لینک ما درایتا👇 http://eitta.com/@zendegishahid
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
💠 #شهیدی که هیچ کس منتظرش نبود جز خدا...

سیف الله شیعه زاده از شهدای بهزیستی استان مازندارن که با یک زیر پیراهن راهی جبهه شد و هیچ کس در جبهه نفهمید که خانواده ای ندارد. کمتر سخن میگفت و با سن کمش، سخت ترین کار یعنی بیسیم چی بودن را انتخاب کرده بود!

هنگام اسارت برگه ی حاوی کدهای عملیات را خورد تا به دست منافقین نیفتد! اما منافقین کوردل برای بدست اوردن اسم رمز، سینه و شکمش را شکافته بودند...

📎آسایش امروز را مدیون فداکاری شهدا هستیم...


#رمضان_الکریم

#الّلهُـمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَـــ الْفَـــرَج🍃

@zendegishahid
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
💠 #شهیدی که هیچ کس منتظرش نبود جز خدا...

سیف الله شیعه زاده از شهدای بهزیستی استان مازندارن که با یک زیر پیراهن راهی جبهه شد و هیچ کس در جبهه نفهمید که خانواده ای ندارد. کمتر سخن میگفت و با سن کمش، سخت ترین کار یعنی بیسیم چی بودن را انتخاب کرده بود!

هنگام اسارت برگه ی حاوی کدهای عملیات را خورد تا به دست منافقین نیفتد! اما منافقین کوردل برای بدست اوردن اسم رمز، سینه و شکمش را شکافته بودند...

📎آسایش امروز را مدیون فداکاری شهدا هستیم...


#رمضان_الکریم

#الّلهُـمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَـــ الْفَـــرَج🍃

@zendegishahid
#شهیدی_که_مریدابراهیم_هادی_بود

● داوود عابدی که یکی از یلان گردان میثم بود، با صدای رسا و قشنگی روضه می‌خواند و با لهجه اصیل تهرانی و بسیار تو دلی دعا می‌کرد. بچه‌ها به داوود می‌گفتن: «داوود غزلی».

● او یک بار هم ابرام هادی را زیارت نکرده اما مریدش شده بود. هر وقت مرا می‌دید، از پهلوانی و مرام و مسلک ابرام می‌پرسید. می‌خواست مثل ابرام داش بشود. گیوه ی نوک تیز می‌پوشید. شلوار کردی تن می‌کرد و کلاه کف سری می‌گذاشت. این جوری، بسیار خوش رخ تر می‌شد.

●داوود، یک تسبیح سندلوس اعلا داشت که هر روز صبح، با یک تکه چوب مخصوص بهش روغن می‌زد تا شفاف و براق بماند. داوود از عملیات والفجر چهار به گردان میثم آمد و من هر وقت او را می‌دیدم، این تسبیح سندلوس دستش بود.

#شهید_داوود_عابدی
#سالروز_شهادت
#مرید_شهید_ابراهیم_هادی🌷


●ولادت : ۱۳۴۲/۱/۷ تهران
●شهادت : ۱۳۶۳/۱۲/۲۲ جزیرهٔ مجنون ، عملیات بدر


‎‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‎‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‎‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج🌸

@zendegishahid
#شهیدی_که_پرچم_آقارا_باخون_خودرنگ_کرد

#محمـدجـواد توی تبلیغـات بود و نقـاشی می ڪشید قـرار شد بـارگاه ملڪوتی امـام حسيـن(ع) رو روی دیــوار نقــاشی ڪنه....

نزدیڪای غـروب ڪارمون تقریبا تمـوم شد محمدجواد در حال رنــگ ڪردن پــرچــم حــرم امام حسين(ع) گفت: "حیفه این پرچم باید با #قـرمـز_خـونی رنـگ بشـه...
هنــوز جمله اش تمـوم نشده بود ڪه صـدای سوت خمپـاره پیچید...
بعد از انفجـار دیدم ترکش خمپاره به سر محمدجواد خـورده و خــون ســرش دقیقا به پــرچـم حــرم امام حسین (ع) پــاشیــده....

#طلبه_شهید_محمدجواد_روزی_طلب🌷



‎‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‎‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‎‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج🌸

@zendegishahid
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
#شهیدی_که:
قبل از شهادتش...
.

چگونه راه برد این دل ،
به سوی دلبر پنهان؟

چگونه بوی برد این جان ،
که هست او جان فزای من؟

#شهید_جواد_بیات🌷

‎‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‎‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‎‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج🌸

@zendegishahid
#شهیدی_که_مریدابراهیم_هادی_بود

● داوود عابدی که یکی از یلان گردان میثم بود، با صدای رسا و قشنگی روضه می‌خواند و با لهجه اصیل تهرانی و بسیار تو دلی دعا می‌کرد. بچه‌ها به داوود می‌گفتن: «داوود غزلی».

● او یک بار هم ابرام هادی را زیارت نکرده اما مریدش شده بود. هر وقت مرا می‌دید، از پهلوانی و مرام و مسلک ابرام می‌پرسید. می‌خواست مثل ابرام داش بشود. گیوه ی نوک تیز می‌پوشید. شلوار کردی تن می‌کرد و کلاه کف سری می‌گذاشت. این جوری، بسیار خوش رخ تر می‌شد.

●داوود، یک تسبیح سندلوس اعلا داشت که هر روز صبح، با یک تکه چوب مخصوص بهش روغن می‌زد تا شفاف و براق بماند. داوود از عملیات والفجر چهار به گردان میثم آمد و من هر وقت او را می‌دیدم، این تسبیح سندلوس دستش بود.

#شهید_داوود_عابدی
#مرید_شهید_ابراهیم_هادی🌷


●ولادت : ۱۳۴۲/۱/۷ تهران
●شهادت : ۱۳۶۳/۱۲/۲۲ جزیرهٔ مجنون ، عملیات بدر


‎‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‎‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‎‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج🏴

@zendegishahid
#شهیدی_که_پرچم_آقارا_باخون_خودرنگ_کرد

#محمـدجـواد توی تبلیغـات بود و نقـاشی می ڪشید قـرار شد بـارگاه ملڪوتی امـام حسيـن(ع) رو روی دیــوار نقــاشی ڪنه....

نزدیڪای غـروب ڪارمون تقریبا تمـوم شد محمدجواد در حال رنــگ ڪردن پــرچــم حــرم امام حسين(ع) گفت: "حیفه این پرچم باید با #قـرمـز_خـونی رنـگ بشـه...
هنــوز جمله اش تمـوم نشده بود ڪه صـدای سوت خمپـاره پیچید...
بعد از انفجـار دیدم ترکش خمپاره به سر محمدجواد خـورده و خــون ســرش دقیقا به پــرچـم حــرم امام حسین (ع) پــاشیــده....

#طلبه_شهید_محمدجواد_روزی_طلب



‎‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‎‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‎‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج🏴

@zendegishahid
#شهیدی_که_مریدابراهیم_هادی_بود

● داوود عابدی که یکی از یلان گردان میثم بود، با صدای رسا و قشنگی روضه می‌خواند و با لهجه اصیل تهرانی و بسیار تو دلی دعا می‌کرد. بچه‌ها به داوود می‌گفتن: «داوود غزلی».

● او یک بار هم ابرام هادی را زیارت نکرده اما مریدش شده بود. هر وقت مرا می‌دید، از پهلوانی و مرام و مسلک ابرام می‌پرسید. می‌خواست مثل ابرام داش بشود. گیوه ی نوک تیز می‌پوشید. شلوار کردی تن می‌کرد و کلاه کف سری می‌گذاشت. این جوری، بسیار خوش رخ تر می‌شد.

●داوود، یک تسبیح سندلوس اعلا داشت که هر روز صبح، با یک تکه چوب مخصوص بهش روغن می‌زد تا شفاف و براق بماند. داوود از عملیات والفجر چهار به گردان میثم آمد و من هر وقت او را می‌دیدم، این تسبیح سندلوس دستش بود.

#شهید_داوود_عابدی
#سالروز_شهادت
#مرید_شهید_ابراهیم_هادی🌷


●ولادت : ۱۳۴۲/۱/۷ تهران
●شهادت : ۱۳۶۳/۱۲/۲۲ جزیرهٔ مجنون ، عملیات بدر


‎‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‎‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‎‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌
#اللهم عجل لولیک الفرج🌸

@zendegishahid
#شهیدی_که_مریدابراهیم_هادی_بود

● داوود عابدی که یکی از یلان گردان میثم بود، با صدای رسا و قشنگی روضه می‌خواند و با لهجه اصیل تهرانی و بسیار تو دلی دعا می‌کرد. بچه‌ها به داوود می‌گفتن: «داوود غزلی».

● او یک بار هم ابرام هادی را زیارت نکرده اما مریدش شده بود. هر وقت مرا می‌دید، از پهلوانی و مرام و مسلک ابرام می‌پرسید. می‌خواست مثل ابرام داش بشود. گیوه ی نوک تیز می‌پوشید. شلوار کردی تن می‌کرد و کلاه کف سری می‌گذاشت. این جوری، بسیار خوش رخ تر می‌شد.

●داوود، یک تسبیح سندلوس اعلا داشت که هر روز صبح، با یک تکه چوب مخصوص بهش روغن می‌زد تا شفاف و براق بماند. داوود از عملیات والفجر چهار به گردان میثم آمد و من هر وقت او را می‌دیدم، این تسبیح سندلوس دستش بود.

#شهید_داوود_عابدی
#سالروز_شهادت
#مرید_شهید_ابراهیم_هادی🌷


●ولادت : ۱۳۴۲/۱/۷ تهران
●شهادت : ۱۳۶۳/۱۲/۲۲ جزیرهٔ مجنون ، عملیات بدر


#الّلهُـمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَـــ الْفَـــرَج

@zendegishahid
گنجینه صوتی تبیان
حاج یونس زنگی
روایت بسیار شنیدنی از #شهیدی که با نویسنده کتابش صحبت می کرد...

#شهید_حاج_یونس_زنگی_آبادی

@zendegishahid
#شهیدی_که_بی_دست_به_شهادت_رسید

#شهید_احمد_صداقتی، متولد اول آذر ۱۳۳۹ است که در #عملیات_فرمانده_کل‌قوا_خمینی_روح‌خدا دست راستش را از دست داد؛ این مجروحیت او را از ادامه حضور در جبهه بازنداشت و بارها به جبهه اعزام شد تا اینکه در عملیات محرم در حالیکه #بیسیم‌چی_لشکر_۱۴_امام_حسین(ع) بود، دست دیگرش قطع شد و در این هنگام شاسی گوشی را با پا فشار داده و گفت:

« سلام من را به حضرت امام برسانید و بگویید رزمندگان در اجرای اوامر شما کوتاهی نکردند؛ وضع ما خوب است؛ مهمات،غذا، همه چیز داریم، منظورم را که می‌فهمید؟ » پس از چند لحظه صدای او قطع شد و هرچه او را صدا زدند جواب نداد بعد خبر آمد آن عزیز بزرگوار در همان لحظه به #شهادت رسیده بود.

#شادی_ارواح_طیبه_شهداصلوات🌹🍃
@zendegishahid
#شهیدی_که_پرچم_آقارا_باخون_خودرنگ_کرد

#محمـدجـواد توی تبلیغـات بود و نقـاشی می ڪشید قـرار شد بـارگاه ملڪوتی امـام حسيـن(ع) رو روی دیــوار نقــاشی ڪنه....

نزدیڪای غـروب ڪارمون تقریبا تمـوم شد محمدجواد در حال رنــگ ڪردن پــرچــم حــرم امام حسين(ع) گفت: "حیفه این پرچم باید با #قـرمـز_خـونی رنـگ بشـه...
هنــوز جمله اش تمـوم نشده بود ڪه صـدای سوت خمپـاره پیچید...
بعد از انفجـار دیدم ترکش خمپاره به سر محمدجواد خـورده و خــون ســرش دقیقا به پــرچـم حــرم امام حسین (ع) پــاشیــده....

#طلبه_شهید
#شهیدمحمدجواد_روزی_طلب🌷


@zendegishahid
پشت هر #شهیدی که به میدان می‌رود،
یک #شهیده پابرجاست؛
آمار شهدا همیشه غلط بوده است...

#شهدای_زاهدان
#خانواده_شهدا
@zendegishahid
#شهیدی_که_پرچم_آقارا_باخون_خودرنگ_کرد

#محمـدجـواد توی تبلیغـات بود و نقـاشی می ڪشید قـرار شد بـارگاه ملڪوتی امـام حسيـن(ع) رو روی دیــوار نقــاشی ڪنه....

نزدیڪای غـروب ڪارمون تقریبا تمـوم شد محمدجواد در حال رنــگ ڪردن پــرچــم حــرم امام حسين(ع) گفت: "حیفه این پرچم باید با #قـرمـز_خـونی رنـگ بشـه...
هنــوز جمله اش تمـوم نشده بود ڪه صـدای سوت خمپـاره پیچید...
بعد از انفجـار دیدم ترکش خمپاره به سر محمدجواد خـورده و خــون ســرش دقیقا به پــرچـم حــرم امام حسین (ع) پــاشیــده....

#طلبه_شهید_محمدجواد_روزی_طلب

@zendegishahid
@zendegishahid
#شهیدی_که_دو_تکه_شد

شهید سرلشگر خلبان علی اقبالی دوگاهه او اهل رودبار استان گیلان بود وی در ۲۵ سالگی استاد خلبان جنگندهf_5 و در ۲۷ سالگی با درجه سرگردی جزو افسران ارشد نیروی هوایی ارتش ایران شد سرلشگر خلبان «عباس بابایی» و سرلشگر خلبان «مصطفی اردستانی» از شاگردان تحت آموزش ایشان بودند.

#آموزش_در_آمریکا  
وی تکمیل دوره خلبانی را به مدت ۲۲۰ ساعت در سال ۱۳۴۷ در پایگاه هوایی ویلیامز شهر فنیکس ایالت آریزونای آمریکا را به پایان رساند و کسب رتبه نخست در بین بیش از ۴۰۰ دانشجوی خلبانی از کشورهای مختلف به عنوان خلبان نمونه این پایگاه را از آن خود نمود دریافت بیش از سه هزار ساعت پرواز عملیاتی و آموزش خلبانی به ده ها دانشجوی جوان که تعدادی از آنها همچون شهیدان سرافراز سرلشگر خلبان عباس بابایی و سرلشگر خلبان مصطفی اردستانی به مقام والای #شهادت نایل شده اند و یا به رده های ارشد فرماندهی نیروی هوایی رسیده اند کارنامه درخشان #شهید_سیدعلی_اقبالی است.
این هموطن دلیر اکثر تلمبه خانه ها و نیروگاه های برق عراق از کار انداخته بود و طرح های عملیاتی وی باعث گردیده بود صادرات͐ ۳۵۰ میلیون تنی نفت عراق به صفر برسد از این رو صدام جنایتکار به خون این شهید تشنه بود از این رو به دستور صدام پس از دستگیری بدنش به دو نیمه تبدیل شد و نیمی از پیکر مطهرش در #نینوا و نیمی در موصل عراق مدفون شد بدستور صدام ملعون، دو ماشین جیپ از دو طرف با طناب هایی که به بدن این خلبان پر افتخار بسته بودند بدنش را دو نیم کردند به طوری که نیمی از پیکر مطهرش در نینوا و نیمی در موصل عراق مدفون شد این جنایت به حدی وحشیانه بود که رژیم بعثی در تلاشی بیشرمانه برای سرپوش گذاشتن بر این جنایت هولناک، تا سالها از اعلام سرنوشت آن شهید مظلوم خودداری می کرد و طی ۲۲ سال هیچگونه اطلاعی از سرنوشت وی موجود نبود...

@zendegishahid
@zendegishahid

#شهیدی_که_هیچکس_منتظرش_نبود جز خدا...

#شهید_سیف‌الله_شیعه‌زاده از شهدای #بهزیستی استان مازندران، که با یک زیر پیراهن راهی جبهه شد و هیچ کس در جبهه نفهمید خانواده ای ندارد کم سخن میگفت و با سن کم سخت ترین کار جبهه بیسیم چی بودن را قبول کرده بود سرانجام توسط منافقین اسیر شد، برگه و کدهای عملیات رو قبل از اسارت خورده بود و منافقین پس از شهادتش برای بدست آوردن رمز؛ سینه و شکمش را شکافته بودند...

حقا که شیعه زاده بود...
#سیف‌الله_شیعه‌زاده

@zendegishahid
@zendegishahid
#شهیدی_که_چیزی_از_پیکرش_باقۍنماند_جز_دست

قبرها را حفر می کند واشک میریزد.
جوانانی که دورش حلقه زدند،با اشکهای او اشک میریزند.
در این جوان چه میگذرد که اینطور اشک ریزان قبرهایی را می کند که قرار است پنج شهید گمنام در آن به امانت سپرده بشوند؟؟
اینجا فرهنگسرای #ولا ، #میدان_نماز است.
روضه #عباس_علیه_السلام میخواند ویکی یکی شهدا را داخل قبر میگذارد...
این جوان غوغایی به پاکرده است که نگو و نپرس!
چند سال بعد هر جمعه موکتهایی بر دوشش میگذارد و کنار مقبره این شهدا پهن میکند. بلندگوها را در محوطه میگذارد.
نجوای #آل_یاسین خواندنش که همه جا پر میشود، گریه مادران را امان نمیدهد، دیگر میدانند حال وهوای صبح های جمعه ی #میدان_نماز دیدنی است...

یک روز صدایش میکنند و میپرسد؛"داستان این صبح های جمعه و بی قراری های تو چیست مادر؟!"
چشم در چشم مادر میدوزد و میگوید؛ میخواهم این پنج شهید گمنام را از غربت روزگار دربیاورم تا اگر روزی #شهید شدم،در شهر خودم غریب نباشم....

🌺 شهید #مدافع_حرم علی امرایی
📚 مدافعان حرم
@zendegishahid