داستان زندگی شهدا

#خواستگاری
Канал
Логотип телеграм канала داستان زندگی شهدا
@zendegishahidПродвигать
138
подписчиков
31,4 тыс.
фото
11 тыс.
видео
2,56 тыс.
ссылок
"﷽ " امروز فضیلت زنده نگہ داشتن یاد #شهدا کمتر از #شهادت نیست مقام معظم رهبرے❤️ به امیدِ روزی که بگویند؛خـادِمٌ الشٌـهدا به شــهدا پیوست تبادل و تبلیغ نداریم🚫 لینک ما درایتا👇 http://eitta.com/@zendegishahid
💠 مادرم تو #خواستگاری شرط کرد که دخترم، صبح‌ها باید #شیر و #قهوه جلوش بذاری و... خلاصه زندگی با این دختر سخته. اما مصطفی همیشه با اینکه قهوه نمی‌خورد برایم قهوه درست می‌کرد. می‌گفتم: «واسه چی این کارو می کنی؟...». می‌گفت: «من به مادرت #قول دادم که این کارها رو انجام بدم». محبت‌هاش رو که می‌دیدم احساس می‌کردم رنگ #خدایی به زندگیمون داده.

#شهید_چمران

📙افلاکیان، ج۴، ص۷


@zendegishahid
@zendegishahid

" عاشـقانه همسـر شهیـد "


❉ همه جلسات خواستگاری با تلاوت قرآن شروع شد.
جلسه اول سوره مبارک کوثر و جلسه دوم ایات آخر سوره فجر رو تلاوت کردند
پرسیدم دلیل انتخاب این سوره ها و آیات چی بود
فکر میکردم به خاطر اسمم این انتخاب رو کردند
بعدها دیدم اصلا ایشون تا جلسات آخر از شرم و حیا نتونسته بود اسمم رو بپرسه

❉ بعد از اینکه عقد جاری شد جریان رو براشون گفتم که پدرم اسمم رو از همین آیات سوره فجر انتخاب کرده
ذوق زده شدند
از اون روز عاشقانه اسمم رو صدا میزد و همیشه میگفت اسمت از صفات حضرت زهراست.

🌟 بایـد راضـی باشـی به رضـای خـــــدا

❉ حتی جلسه مهربرون رو که خیلی جمعیت زیاد بود با تلاوت قرآن شروع کرد..

❉ از همون جلسات اول خواستگاری پافشاری میکرد برای اینکه شرایط خاص کاریش رو کاملا درک کنم
اگه شهید بشم
اگه اسیر بشم
اگه زخمی بشم
قبل از اینکه خطبه عقد خونده بشه تو هر جلسه ای حتما حرفش به اینجا میرسید.

❉ یادمه دفعه آخر بهشون گفتم مرگ دست خداست گاهی ادم داره خیلی عادی آب میخوره میپره ته گلوش و خفه میشه میمره
حسابی رو عمر ادم ها نیست
حالا خوشحالم که نمرد و شهید شد و برای همیشه زنده است.

خاطره ای از همسر شهید مدافع حرم
🌷 #کمیل_قربانی

※✫※✫※✫※✫※

#امام_جواد_علیه_السلام:

هرگاه #خواستگاری آمد،
و از #دین و امانت او راضی بودید؛
او را #رد نکنید و گرنه فتنه و فساد بزرگی بپا می شود.

📒التهذیب، 7:369

@zendegishahid
@zendegishahid

🔵خواستگاری🔵

خانه خواهرش بود. آمد خيلی مرتب و مؤدب نشست روبروی من، گفت: "می خواهم از شما درخواست ازدواج کنم".

من نتوانستم جلوی خودم را بگيرم، زدم زير خنده.
او آرام، ساده، بی زبان؛ آن وقت من حاضرجواب، شلوغ، پررو....

مادرم که ماجرا را فهميد گفت: "وای فاطمه! حميد خيلی پسر خوبيه!"

يک هفته ای گذشت. با خودم فکر کردم به او می گويم من با بعضی نظرات سياسی تو مخالفم و تمام!

رفتم و همين را گفتم.
گفت: "ببين فاطمه! مهم اين است که جفتمان اسلام را قبول کنيم و با آن زندگی کنيم. بقيه مسايل سياسی نظرند. نظرها هم بر اساس واقعياتند نه حقيقت ها. واقعيت هم که هر روز عوض می شود. پس اگر حقيقت را قبول کنيم با واقعيت ها می شود يک جوری کنار آمد."

با خودم گفتم "براي رد کردن حميد باکری بايد يک اشکال شرعی پيدا کنم که اگر آن دنيا از من پرسيدند حميد را چرا رد کردی،جواب داشته باشم..."
اما آن اشکال شرعی را پيدا نکردم.

🌷شهيد حميد باکری🌷
📚 نيمه پنهان ماه ص۱۶

#سبک_زندگی_خانوادگی_شهدا
#ازدواج #خواستگاری

@zendegishahid
@zendegishahid

🔵با وضو وارد شوید🔵

اول حسن خودش را معرفی کرد. بعد مسائل کلی مطرح شد و ایشان در همه حرف ها، تاکیدش روی مسائل اخلاقی بود. 
یادم نمی رود؛ قبل از اینکه وارد این جلسه شوم، وضو گرفتم و دو رکعت نماز خواندم و گفتم: «خدایا خودت از نیت من باخبری؛ هر طور صلاح می دانی این کار را به سرانجام برسان.»
بعدها در دست نوشته های او هم خواندم که نوشته بود: برای جلسه خواستگاری با وضو وارد شدم و همه کارها را به خدا واگذار کردم.

👈 شهید حسن باقری
📚فلش کارت دو نیمه سیب، موسسه مطاف عشق

#سبک_زندگی_خانوادگی_شهدا
#ازدواج
#خواستگاری

@zendegishahid
@zendegishahid

🔵خواستگاری🔵

خانه خواهرش بود. آمد خيلی مرتب و مؤدب نشست روبروی من، گفت: "می خواهم از شما درخواست ازدواج کنم".

من نتوانستم جلوی خودم را بگيرم، زدم زير خنده.
او آرام، ساده، بی زبان؛ آن وقت من حاضرجواب، شلوغ، پررو....

مادرم که ماجرا را فهميد گفت: "وای فاطمه! حميد خيلی پسر خوبيه!"

يک هفته ای گذشت. با خودم فکر کردم به او می گويم من با بعضی نظرات سياسی تو مخالفم و تمام!

رفتم و همين را گفتم.
گفت: "ببين فاطمه! مهم اين است که جفتمان اسلام را قبول کنيم و با آن زندگی کنيم. بقيه مسايل سياسی نظرند. نظرها هم بر اساس واقعياتند نه حقيقت ها. واقعيت هم که هر روز عوض می شود. پس اگر حقيقت را قبول کنيم با واقعيت ها می شود يک جوری کنار آمد."

با خودم گفتم "براي رد کردن حميد باکری بايد يک اشکال شرعی پيدا کنم که اگر آن دنيا از من پرسيدند حميد را چرا رد کردی،جواب داشته باشم..."
اما آن اشکال شرعی را پيدا نکردم.

🌷شهيد حميد باکری🌷
📚 نيمه پنهان ماه ص۱۶

#سبک_زندگی_خانوادگی_شهدا
#ازدواج #خواستگاری

@zendegishahid