داستان زندگی شهدا

بعدشما #اخلاصمان بہ اختلاس رفت!
ایمانمان رنگ باخت!
محبت هاو بردبارے هاتمام شد!
صفاوسادگے در رنگ دنیا رنگ
باخت!
وقتی از رنگ #جبهہ فاصلہ گرفتیم!
حنایمان رنگے ندارد

#مردان_بی_ادّعا


‎‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‎‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‎‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج🌸

@zendegishahid

کاش می شد بچہ ها را جمع کرد ..
سنگر آن روزها را گرم کرد ...
کاش می شد بار دیگر #جبهہ رفت ...
جنگ عشقی کردو تیرے خوردو رفت ...

‎‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‎‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‎‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج🌸

@zendegishahid

بعدشما #اخلاصمان بہ اختلاس رفت!
ایمانمان رنگ باخت!
محبت هاو بردبارے هاتمام شد!
صفاوسادگے در رنگ دنیا رنگ
باخت!
وقتی از رنگ #جبهہ فاصلہ گرفتیم!
حنایمان رنگے ندارد

#مردان_بی_ادّعا

#الّلهُـمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَـــ الْفَـــرَج🌸

@zendegishahid

ڪاش مے شد
بچہ ها را جمع ڪرد ..
سنگر آن روزها را گرم ڪرد ..

ڪاش مے شد بار دیگر #جبهہ رفت ...
جنگ عشقے ڪردو تیرے خورد و رفت ...

@zendegishahid

ڪاش مے شد بچہ ها را جمع ڪرد..
سنگر آن روزها را گـــرم ڪرد..
ڪاش مے شد بار دیــگر #جبهہ رفت..
جنگ عشقے ڪردو تیــــرے خورد و رفــت..

#شهید_محمدابراهیم_همت
#صبحتون_شهدایی🌷


@zendegishahid

کاش می شد بچہ ها را جمع کرد ..
سنگر آن روزها را گرم کرد ...
کاش می شد بار دیگر #جبهہ رفت ...
جنگ عشقی کردو تیرے خوردو رفت ...

#روزتون_شهدایی 🌷


@zendegishahid

در محضر #شـــهید یڪ روز در حیاط خانہ نشسته بودیم ڪه یڪی از همڪلاسیهاے حیدر دم در خانہ آمد و گفت: پسر شما مے خواهد برود جبهہ و همہ پرونده هایش تڪمیل اسٺ و مے خواهد برود...
گفتم: برو به سلامت
خودش هم آمد و گفت: پدر مڹ مي خواهم بروم #جبهہ و الآن تنها چیزی ڪه مانده رضایٺ پدر و مادر اسٺ؛ مڹ گفتم: از مڹ ڪه راضے هستم وقتے ایڹ جملہ را گفتم #حیدر عیڹ گل شکفته شد و شوق و شادی در چهره او نمایان شد، وقتی رضایت را از مڹ گرفت نزد مادرش رفٺ و مادرش گفت: مے روی شهید مے شوی، او هم در جواب گفت: اســـلام بہ خوڹ ما نیاز دارد مرگ با عزٺ اگر خونیڹ بهتر از زندگے ننگین...

#شهید_سیدحیدر_حمیدی

@zendegishahid