داستان زندگی شهدا

پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: پای مادر و پیشانی پدرت را ببوس، (یعنی اگر چنین کنی، به آرزوی خود در مورد بوسیدن آستانه ی در بهشت می رسی.)

#جانباز_شهید_علی_خاوری
#شهید_سید_میلاد_مصطفوی

‎‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‎‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‎‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌
#اللهم عجل لولیک الفرج🌸

@zendegishahid

مراسم تشییع پیکر #جانباز_شهید_یونس_حبیبی



#الّلهُـمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَـــ الْفَـــرَج🌸

@zendegishahid

زخم بال و پرم آقا به فدای پر تو
چشم های تر من قاصد چشم تر تو

شرم‌دارم که‌بگویم که چه بامن‌کردند
هرچه آمد به سرم باز #فدای_سر_تو

#اسماعیل_رضایی

#جانباز_شهید

#الّلهُـمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَـــ الْفَـــرَج

@zendegishahid

دوستان و برادرانم!
کاری نکنیم صدای غربت فرزند فاطمه (س)، مقام معظم رهبری که همان ناله غریبانه فاطمه(س) خواهد بود، به گوش برسد....

#جانباز_شهید_سیدمجتبی_علمدار
ولادت: ۱۳۴۵/۱۰/۱۱
شهادت: ۱۳۷۵/۱۰/۱۱


@zendegishahid

شهیدی که به آرزوی خود که #شهادت بعد از سفر مکه بود رسید...

همرزم شهید تعریف می کرد در عملیات والفجر ۱۰ سید از بغل تیر خورد، اول من خوردم بعد سید یک ساعت بعد از من، مجروح شد و تیر خورد به بازویش و از بازویش تیر به پهلویش اصابت کرد درست مثل مادرش حضرت زهرا(س).... همانطور که در به پهلویش زدند سید هم از پهلو تیر خورد در آن حال و در آن درد شدیدی که داشت به جای آخ گفتن می گفت: یازهرا(س)، یامهدی(عج)، یاحسین (ع)؛ عاشق ائمه بود این نشان دهنده ی این است که سراسر زندگی سید با ائمه(ع) بود....

آقا مجتبی یک آرزو داشت این آرزو را وقتی تو #شلمچه بودیم یک بار من توی مداحی اش شنیده بودم وقتی زیارت عاشورا می خواند می گفت: "خدایا تو را به سر بریده ی امام حسین(ع) قسمت می دهم من یک بار بروم توی مدینه زیارت عاشورا بخوانم بعد جان مرا بگیر...."
همسر شهید هم می گفت: "خودش همیشه می گفت دوست دارم بعد از سفر حج یک سال نشده شهید بشوم"
همین طور هم شد...

#جانباز_شهید_سیدمجتبی_علمدار

@zendegishahid

@zendegishahid

‍ یـہ روز داشتیم با ماشیـن تـو خیابون مےرفتیـم سر یـہ چراغ قرمز پیرمـرد گل فروشـے با یـہ ڪالسڪه ایستاده بود #منوچـہر داشت از برنامـہ ها و ڪارایـے ڪـہ داشتیم مےگفت ولـے مـن حواسـم بـہ پیرمرده بود منوچـہر وقتے دید حواسم به حرفاش نیست؛ نگاهـمو دنبال ڪرد و فڪر ڪرده بود دارم به گلا نگاه میکنم توے افڪـار خـودم بودم ڪہ احسـاس ڪـردم پاهام داره خیس مے شہ نـگاه ڪردم دیـدم منوچـہر داره گلا رو دستہ دستہ میریزه رو پاهام همـہ گلاے پیرمرد و یہ جا خریده بود...
بغل ماشین ما یـہ خانوم و آقا تو ماشین بودن خانومـہ خیلـے بد حجاب بود بـہ شوهرش گفت: ایـݧ حزب اللہـیـا رو ببین همه چیزشون درستـہ...
منوچہر یـہ شاخـہ گل برداشت و پرسیـد اجازه هسـت؟ گفتـم آره! داد به اون آقاهـہ و گفت: اینو بدید به اون خواهرمون اولیـݧ ڪاری ڪہ اون خانومہ کرد ایـن بود که رژ لبشو پـاڪــ ڪـرد و روسریشو ڪـشـید جلو...

راوی: همسر شهید
#جانباز_شهید_سیدمنوچهر_مدق


@zendegishahid

#در_محضر_سید

... احتیاط ڪن!
تو ذهنت باشد ڪه یڪی دارد مرا می بیند،
یڪ آقایی دارد مرا می بیند،
دست از پا  خطا نڪنم؛
مهدی فاطمه(س) خجالت بڪشد
وقتی می رود خدمت مادرش ڪه گزارش بدهد شرمنده شود و سرش را پایین بیندازد؛
بگوید: مادر! فلانی خلاف ڪرده،
گناه ڪرده است .
بد نیست ؟!!!
فردای قیامت جلوی حضرت زهرا (س) چہ جوابی می خواهیم بدهیم؟؟!!

#جانباز_شهید_سید_مجتبی_علمدار

موقع اذان صبح به دنیا آمد
موقع اذان مغرب به شهادت رسید
و موقع اذان ظهر به خاک سپرده شد...

ولادت: ۱۳۴۵/۱۰/۱۱
جانبازی: ۱۳۶۴/۱۰/۱۱
شهادت: ۱۳۷۵/۱۰/۱۱

@zendegishahid

#تویی_که_نمی‌شناختمت

در جوانی در جنگ روحش زخمی می شود اسمش را گذاشتند: #جانباز_اعصاب_و_روان...
سی سال بیماری را همچون #صلیبی؛ خودش و خانواده اش به دوش می کشند...
آخر سر توی پارک به جای افغانی اشتباهش می گیرند، همراه بقیه می فرستندش افغانستان و در آنجا از سرما و گرسنگی جان می سپارد و او که برای خاکش جنگیده و هر چه داشته در این راه داده بود؛ سهمش یک وجب خاک هم‌نمی شود و در خاک غربت گمنام دفن می شود و حالا خواسته همسرش این است که لااقل پیکر مطهرش را برگردانید...

#جانباز_شهید
#قاسم_رضایی

@zendegishahid

‍ #سلام_شهید
@zendegishahid

نیمه ی بیشترِ بودنت در دنیا،
نگاهت فقط به سقف اتاق بود؛
و چشمانت، زبانی برای سخن گفتن
اما، آن‌روز که آقا‌ی‌مان در گوشَت زمزمه کردند: «محمدتقی می‌شنوی آقاجون؟ می‌شنوی عزیز؟ می‌شنوی؟ در آستانه ی بهشت، دم در بهشت، بین دنیا و بهشت قرار داری شما؛ خوشا به حالت…» دریافتم در لذت‌بخش‌ترین ایستگاه این دنیا بودی...

رزق «روز بیست و هفتم» رمضان ‌المبارک در محضر جانبازان شهید و در آستانه ی شهادت

#جانباز_شهید_محمدتقی_طاهرزاده

@zendegishahid

@zendegishahid

‍ بعضیا نه فقط زندگیشون که حتی مردنشون هم قشنگه...

عکسی از لحظه اهدا سه عضو حیاتی بزرگمردی که 16 سالگی اش به جبهه رفت، مجروح و اسیر شد و حالا با مرگش جان سه نفر رو نجات داد...

شغل #جانباز، ایثار است...

#جانباز_شهید_زلفعلی_زمهریر


@zendegishahid