❇️ غزلی تازه از
علی عطایی🔺به بهانه قتل عام عزیزان دانشآموزمان در مکاتب کابل
🔷 دستور
دستههای پرنده میآیند، بروی باید و شکار کنی
آسمان را به شوک فرو ببری، بر زمین هم جسد قطار کنی
دستههای پرنده میآیند، من از آوازشان در آشوبم
از گلوشان ترانه را بکنی، محو در موج انفجار کنی
غچ غچی میکنند وقتی که از بر و بام شهر میگذرند
تو نباید امانشان بدهی، بزنیشان و تار و مار کنی
محو در سِحر آن صدا نشوی، و در آوازشان رها نشوی
از خود اصلیات جدا نشوی، باید احساس اقتدار کنی!
نشود بین شهر لانه کنند، همه را غرق در ترانه کنند
در دل خانههاش، خانه کنند، هوش تو هست که چه کار کنی؟
شهر را از پرنده خالی کن، خالی از گفتمان پرواز و
به درختان بگو نمیباید لانهای روی خود تیار کنی
کسی از بال و پر زدن، از اوج، کسی از جنس آسمان، از ابر
با اهالی حکایتی نکند، باید این قصه را مهار کنی
خانهها نی پرنده حق دارند، نی درخت و نسیم، نی خورشید
هر که از این قبیل چیزی گفت، کار تو چیست؟ انتحار کنی...
#علی_عطایی#غزل#شهدای_دانش_آموز#دشت_برچی@zaynabbayat