🔷 یک غزل خوب از شاعر ارجمند
حسن حسین
زاده🔶 لالایی
بخواب قندُلَکِ نازِ مویخُرمایی
نترس جانم! از این لشکر مقوایی
صدای سرخی آتش که آید از پس کوه
ربوده خواب تو را؟ اُف بر این صفآرایی
بخواب شوخک قندم که میرود پس کوه
پدر شبیه عمویت، شبانه، تنهایی
چرا جلای زمین وزمان! نمیخوابی؟
در اضطراب کدامین غزال صحرایی؟
چقدر آهوی مستت خزیده در پستوی
تو نیز در غم دُردانههای فردایی؟
تو نیز میشنوی اسپ پای میکوبد
که ببر آمده از بیشههای بالایی؟
بیا ببند دو چشم مرا! بگیر دستم را!
مرا ببر به تماشای شهر رؤیایی
بده دوتار مرا تا بخوانم از فردا
ز کوههای پُر از دیو، جای لالایی
شنو حکایت کوه و کنار فردا را
که قصه است پلنگ و پری دریایی
تو ای عزیز دلم، بچهشیر هندوکُش!
تویی و ماندنِ این سرزمین آبایی
کمر ببند، که باید، خودِ تو، قندُلَکمَ!
به دستهای گلت، مُلک را بیارایی
🔺قندُلَک: دلچسب و شیرین
اصطلاحی رایج برای کودکان در افغانستان
#حسن_حسینزاده#غزل@zaynabbayat