🔹 بیگانه نیستی
در پاسخ به سوال نرگس کاظمی که پرسیده بود: «آیا من در این شهر
بیگانهام؟»
از طرف تعداد زیادی از دوستان همدل و همزبان ایرانی، پیام های پر از مهر دریافت کردیم. عزیرانی که صمیمانه گفتند: «نرگس تو
بیگانه نیستی تو از خودی.»
تعدادی از پاسخ های مهرآمیز دوستان همدل را به اشتراک می گذارم.
🔸 سیدعلی میرافضلی
بیگانه نیستی
جانهای آفتابی، با هم یگانهاند
آسوده از تفاوت این رخت و پَختها.
بیگانه آن کسی است
که دیوار میکشد
بین درختها.
🔸 محمدحسن حسینی
بیگانه نیستی
غمگین مباش
غربت فضیلتی است در این شهر
از چند کوچه، چند خیابان که بگذری
آقای مهربانی
چشمانتظار توست
با آن همه غریب که میآیند
هر گوشهای نشسته کنار تو روبهرو
از هر دری تمام دلت را به او بگو
او گوش میکند
او هم غریب بوده زمانی
حالا ولی تمام غریبان
با نامش آشنایند
🔸 علی دهقان
به دختر خانم گل تون هم سلام ما رو برسونید و بفرماید که اون واژۀ
بیگانه فقط در کاغذ و قانونه.
در دل مردم، به خصوص من و خانوادم، همه انساناند و برابر و از اون گذشته افغانستانیهای عزیز و تاجیکستانیها رو، جزو خانوادۀ خودمون میدونیم.
🔸 مریم فرجزاده
دختر گلم، گل نرگسم، مطمئن هستم در آینده جزو افراد موثر در تاریخ کشورت ایران هستی. من و تو ما و شما همه از یک خاکیم. کسانی که تو رو اینجا و منو جای دیگه
بیگانه خطاب میکنن، خودشون بیریشه ان، بیاصالتن، بیهویتن، وگرنه مرزی بین خاک نمیکشیدن. ایکاش هیچ دولتی نبود که در اون حالت ملتها با هم هیچ مشکلی نداشتن.
ناراحت نباش دخترم. قوی باش. اینجا هیچ
بیگانهای نداریم. ان شاالله همه چیز درست خواهد شد.
دوستدارت: مریم
🔸 خانم نورایی
سلام عزیزم! پارهای سیاستگذاری های نادرست را نمیپسندم. حتی خدا هم نمیخواهد. در شهر امام رضا کسی غریب نیست. از نظرمن کسی در زمین غریب نیست.
خدا شاهد است وبه جان آقا امام رضا که دارم گریه میکنم. غریب آناناند که ما را با یک زبان و فرهنگ، ملیت، دین و حتی خصوصیات فیزیکی و فراتر از یک پدر و مادر و طبق گفتۀ قرآن، غریب بدانند.
🔸 مهرانه
ما، در زمین
بیگانهایم
اینجا میان مرزها
دور از خدا، رنجیدهایم.
چشمها ناشستهاند
عقلها در جهل آدم ماندهاند.
عشقها را در تعصب سوزاندهاند.
آدمی را از آدمی ترساندهاند.
ما در زمین
بیگانهایم.
از اصل خود، واماندهایم.
🔸 فائزه حمزهای
آخ نرگس عزیزم...
کاش هیچ وقت روزهای دهۀ هفتاد برای تو پیش نیاید... یعنی هیچکس اجازه ندارد به تو گل دختر افغان نازک تر از گل بگوید. کاش پدرت، مادرت و همۀ ما با هم همین کلمۀ تلخ «
بیگانه» را هم بتوانیم حذف کنیم. کاش بفهمند ما نزدیکتر از خودشان به خودشانیم. لعنت به سیاست که رفاقتها را به زیر میکشد. با واژهها دورت میکنند، خیلی دور.
بیگانهات میکنند. نرگس جانم، کاش هیچوقت از تلخیها برایت نگویند.
🔸 صادق ایزدی
آری تو
بیگانهای
پدرت نیز
بیگانه است
بیگانه با دروغ
با تزویر
اما یگانهاید
با نسیم
با گلها
🔸 لیلا باقری
نرگس خانم زیبای کاظمی از مادرش پرسیده: مامان، من توی این شهر
بیگانهام؟
بغضم گرفت. دلم خواست بنویسم نرگس جان کی توی این شهر آشناست؟ شهری که استاد
بیگانه کردن خودت با خودت است، چه برسد با دیگری. جایی که باید نگران سلامهایی باشی که دادهای؛ نگران سلامهایی که ندادهای و از همه بدتر نگران سلامی که صبحها به خودت میدهی که مبادا غریبهای از درونت با صدای دلهرهآور غریبی جوابت را بدهد. بعد دلت از ترس هری بریزد و بگویی: این غریبه توی آیینه منم؟
دخترک شاعرپیشۀ فلوتزن! کم کم سواد خواندنت بیشتر میشود و سؤالاتت بیشتر. اما به خدا که در این شهر همه فراموش کردند،
آشنا یعنی لبخند مهربانی از صدق دل؛ حتی اگر روی لب غریبهترین آدم دنیا باشد.
اینجا آنقدر خطومرز و حدوحدود ساختهاند که من خودم را صد تکه میبینم. روی صد حس متفاوت و نقطۀ نامعلوم و هر بار با بخشی از خودم مواجه میشوم، ناشناختهتر از بخش قبلی...
آنقدر که از وقتی مثل تو خواندن یاد گرفتم، بیشتر و بیشتر دور شدم از منی که قرار بوده مال من باشد.
پ. ن.
برای نرگس کاظمی دختر کوچک آقای محمدکاظم کاظمی بزرگوار و خانم زینب بیات که البته شکر خدا هنوز خیلی در این حال و هوا نیست و این چند خط برایش نامفهوم. و البته از خدا میخواهم چرخ روزگار طوری بچرخد که وقتِ بالیدنِ او، شهر پر از
آشنا باشد و او از همه آشناتر.
راستی تو برای هر کسی که اولین بار تو را ببیند آشناترین دخترک شیرینزبان این پهنۀ پارسیگو هستی.
#بیگانه_آشنا#همدلی@zaynabbayat