کردستانم درد دارد
من کولبرم
کول من از برای نان است.
جدال جان برایِ لقمه ای نان...
.
سوز وسرمای کوهستان
درههای پیچدرپیچ گردنه
صدای افسانه هورامان
غم نان پیر و جوان...
.
زنی میانسال
در جمع مردانه کولبرهاست
با پاهای تاول زده
دیگر نای رفتن ندارد.
دستان پینهبستهاش،
تخممرغی آبپز و دو عدد گوجه
با دو قرص نان محلی
کوه و دره و راه
تفنگی در کمین کولبر
ناله کولبران به گلوله کشیده
ضجه زنان بیوه شده
مادران پسرمرده...
.
نگاه غمانگیز و پر از بیکسی
کودکان صدا را بايد در گلو خشكاند،
اینجا صدای گرگ ها
اینجا صدای گلوله ها ..
بلندتر است ....
«زینا .بیتا»
#کولبری_کودکان#نان_کار_آزادی @zan_j