زن و جامعه (زن کارگر)

#قیمت_بی_هویتی
Канал
Запрещенный контент
Политика
Социальные сети
Образование
Персидский
Логотип телеграм канала زن و جامعه (زن کارگر)
@zan_jПродвигать
2,08 тыс.
подписчиков
17,1 тыс.
фото
14,3 тыс.
видео
5,21 тыс.
ссылок
تماس با ما : @Zan_jameh Women's emancipation
ترس #هویت

روایت‌های فرزندان مادران ایرانی در #روزنامه_شرق

🔹 ترس اینکه کسی بداند او افغانستانی است و او را افغانستانی صدا کند، همیشه با مسعود بود. از ظاهرش مشخص نبود و به همین دلیل هم او می‌توانست پنهان کند. به ایرانی‌ها این مساله را نمی‌گفت و با فامیل‌های مادر و همسرش که می‌دانستند هم قطع رابطه کرده بود. می‌گفت: نمی‌خواهم کسی بداند. این ترس همیشه در وجودم هست که بگویند: افغانی!

🔸 اسامی استفاده شده در متن واقعی نیستند و برای فاش نشدن نام افراد از اسامی مستعار استفاده شده است.


مسعود فرزند مادر ایرانی ۳۰ ساله‌ای بود که خودش را ایرانی می‌دانست. مادرش خرم‌آبادی و پدرش افغانستانی بود. پدر و مادرش بعد از ازدواج در قم ساکن شده بودند. او و دو برادرش در قم بزرگ شده بودند. دیپلم گرفته و راهی بازار کار شده بود. پدر و مادرش ازدواج‌شان را ثبت نکرده بودند و مسعود تمام مشکلات‌شان را از چشم پدرش می‌دید. می‌گفت: تقصیر توست که ما بی‌شناسنامه‌ایم. ۲۵ سالش که شده بود، پدر را از خانه بیرون کرده بود. حالا پشیمان بود. می‌گفت: پدرم مرد خوبی بود. خیلی زحمت‌کش بود اما من آن زمان نمی‌دانستم و فکر می‌کردم کوتاهی کرده که وضعیت ما این است. پدر دیگر بازنگشته بود. بعد از رفتن پدر وضعیت بدتر شده بود. تا سه سال کارت آمایش‌شان را تمدید نکرده بودند. راه‌حل را در طلاق دیده بودند. مادر مسعود درخواست طلاق داده بود و در غیاب همسر طلاق گرفته بود تا بلکه فرزندانش بتوانند مدرکی داشته باشند. از مسعود و مجتبی که گذشته بود اما هادی الان با مدرک طلاق مادرش درخواست شناسنامه داده بود. در این میان مسعود با دخترخاله مادرش ازدواج کرده بود. ازدواجی که تداوم مشکلات بود. حالا او دختری سه ساله داشت به نام معصومه. تنها مدرک معصومه گواهی تولدش بود که آینده‌ای نامعلوم را برایش نوید می‌داد.

↗️ متن کامل را در اینجا ببینید.

http://yon.ir/LJOPs
@zan_j
#️⃣ #مادرم_ايرانى_است_من_كجايى_ام | #لایحه_اعطای_تابعیت_به_فرزندان_مادر_ایرانی | #قیمت_بی_هویتی