زن و جامعه (زن کارگر)

#غلامحسین_ساعدی
Канал
Запрещенный контент
Политика
Социальные сети
Образование
Персидский
Логотип телеграм канала زن و جامعه (زن کارگر)
@zan_jПродвигать
2,08 тыс.
подписчиков
17,1 тыс.
фото
14,3 тыс.
видео
5,21 тыс.
ссылок
تماس با ما : @Zan_jameh Women's emancipation
شب‌نشینی باشکوه

برنامه را آقای شهردار افتتاح كردند. تا ايشان از جايگاه مخصوص پشت ميز خطابه برسند، مدير مدرسه‌‌ی گنج دانش، ميكروفون را امتحان كردند، معاون اداره‌ی قند و شكر ليوانی آب روی ميز گذاشتند و آقای قدبلندی كه رديف اول نشسته بود، بلند شد و چراغ روی ميز را روشن كرد. ساعتی از شب رفته بود، ابر ضخيمی آسمان را گرفته بود، گاه به گاه آذرخش بدرنگی از پنجره به داخل تالار می‌ريخت. حضار ترسيده و نگران بيرون را نگاه می‌كردند و باد آشفته‌ای خبر می‌داد كه باران به زودی شروع خواهد شد. سخن‌رانی آقای شهردار چنين شروع شد:
– حضار محترم، رؤسا، معاونين، كارمندان، خدمتگزاران واقعی و از جان‌گذشته!‌ اولاً از اين‌كه افتتاح اين شب‌نشينی باشكوه به اين جانب واگذار شده، بی‌نهايت مفتخر و خوش‌حالم. چرا كه در اين مجلس، علاوه بر بازنشستگان شهرداری، بازنشستگان محترم ادارۀ فرهنگ، اداره كل دخانيات و انحصارات، اداره‌ی قند و شكر، اداره‌ی پست و تلگراف، اداره‌ی متوفيات، اداره‌ی ثبت اسناد و املاك، اداره‌ی دارایی و ساير اداره‌جات محترم كشوری نيز حضور دارند. و غرض از اين شب‌نشينی قدردانی و اظهار تشكر از تمام آنهایی است كه به افتخار بازنشستگی نائل آمده‌اند هرچند كه عده‌ای هم، قبل از كسب افتخار و ابلاغ حكم، به سرای باقی شتافته مجلس ما را از حضور خود بی‌بهره گذاشته‌اند. ثانياً بر همه‌ی حضار محترم واضح و مبرهن است كه امروزه دنيا، دنيای علم است. علم و هنر هم‌چون آفتاب تابان همه‌جا را گرفته، و مانند ابر بهاری از مشرق تا مغرب همه‌جا را سيراب كرده است. همه روزه اختراعات عجيب و اكتشافات غريب پا به عرصه‌ی عالم می‌گذارد كه مايه‌ی بهت و حيرت تمام ابناء بشر می‌شود. پيشرفت‌های روزافزونی كه باعث شده بشر، در يك چشم به‌هم زدن، از اين سر عالم به آن سر عالم پرواز كند، اقيانوس‌ها را بپيماید و قدرت خداوند را در همه‌جا مشاهده كرده، و به گفته‌ی دانشمند شهير آلمانی، گوستاولوبون فرانسوی، عمر نوح بكند.

حضار به شدت كف زدند، آقای شهردار كه سرش را به راست و چپ می‌چرخاند، چند لحظه‌ای منتظر شد تا احساسات گرم مستمعين فروكش كند، در اين فاصله چيز سنگينی از آسمان گذشت و در افق تركيد و به دنبال آن ريزش باران روی شيروانی تالار شروع شد. آقای شهردار به سخنرانی ادامه دادند:
– بله حضار محترم. اگر با ديده‌ی بصيرت تمام اين پيشرفت‌های محيرالعقول را از نظر بگذرانيم، بر همگان واضح خواهد شد كه عامل اصلی تمام اين تحولات مردان علم و عمل بوده‌اند كه شب و روز از تكاپو باز ننشسته و چرخ‌های اصلی مملكت را گردانده‌اند. با اين حساب، در چنين دنيای پرجنب‌وجوش، و در ميان اين دريای بيكران، وظيفه‌ی ماست كه از مردان عالم و دانشمند، يعنی از تمام بازنشستگان محترم كه آنی از فداكاری و تكاپو فروگذاری نكرده‌اند، قدردانی به عمل آوريم. آقايان محترم! برخلاف اكاذيب يك مشت سخن‌چين و منفی‌باف در بين طبقه‌ی شريف كارمندان دولتی، چنين اشخاصی كم نيستند، آموزگارانی كه با حوصله و بردباری تمام، استخوان خرد كرده، بچه‌های ما را باسواد بار آورده‌اند، از زمره‌ی اين دانشمندان بزرگ محسوب می‌شوند.
كارمندانی كه شب و روز در بايگانی‌ها به كار تنظيم اسناد و مدارك مربوط به آبادی و عمران منطقه‌ای و پيش‌رفت‌های معنوی هستند، جزو اين دسته محسوب می‌شوند. ارزش معنوی كار يك رفتگر كمتر از دانشمندی نيست كه در آزمايشگاه مشغول قتل‌عام ميكروب‌های مضر و خطرناك است. چرا كه اگر رفتگر كوچه و خيابان را تميز نكند، آشغال‌ها را جمع نكند، تعداد ميكروب‌ها آن‌چنان زياد خواهد شد كه خود دانشمند محترم را مورد تجاوز قرار داده، باعث صدمات جانی و مالی خواهد شد. من كارمندان و خدمتكارانی را مي‌شناسم كه آن‌چنان گرفتار خدمت به وطن عزيزشان بوده‌اند كه دچار اختلال حواس شده، و آخر سر در راه ميهن عزيز جان به جان‌آفرين تسليم كرده‌اند.

شهردار آب خورد و نفسی تازه كرد. صدای ريزش باران بيش‌تر شده بود و آذرخش لجوجی، گاه‌به‌گاه از پشت شيشه‌ها، چهره‌ی خواب‌آلود حضار را در داخل تالار روشن می‌كرد. شهردار ادامه دادند:
– ثالثاً اين‌جانب بنا به وظيفه‌ای كه دارم هميشه كارم با سند و مدرك توأم بوده است. هيچ‌وقت بدون مدرك ادعایی نكرده و نخواهم كرد. پيش‌رفت‌های عظيمی كه در امر درختكاری و جدول‌بندی و لاروبی بعضی از فاضل‌آب‌ها به عمل آمده، از چشم كسی پوشيده نيست. و همگی شاهد هستيد كه در سخن‌رانی‌های هفتگی اين‌جانب برای رفتگران محترم شهر، هيچ نوع وقفه‌ای حاصل نشده است. و ماشين‌های آتش‌نشانی، تمام شب و روز آب‌گيری كرده، مشغول خدمت بوده‌اند. و متأسفانه هيچ‌وقت آتش‌سوزی جالبی پيش نيامده تا همگان به فداكاری و جانبازی مأمورين پاك‌نيت ما صحه بگذارند.

كف زدن حضار با صدای باران درهم آميخت.
 
برگرفته از مجموعه داستان «شب‌نشینی با شکوه» - اثر: #غلام‌حسین_ساعدی - سال ۱۳۳۹

https://t.me/tajrobeneveshtan/3390ج
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
#در_چنین‌_روزی ۲۴ دی ۱۳۱۴، #غلامحسین_ساعدی پزشک و نویسنده که با نام مستعار گوهر مراد می‌نوشت، در تبریز متولد شد.

«[در ۵۷] همه می‌خواستند جلد یک ماری را بکنند، نمی‌دانستند که مار مدام پوست می‌اندازه»❗️

غلامحسین ساعدی از نوجوانی داستان می‌نوشت.

ساعدی تحصیلات خود را با دریافت دکترای تخصصی روان پزشکی در تهران به پایان رساند و غیر از کار در بیمارستان روزبه، مطبی در خیابان دلگشای تهران داشت که بیشتر اوقات بدون گرفتن حق ویزیت بیماران را معاینه می کرد.
وی از نخستین کسانی بود که در زمان تشکیل کانون نویسندگان به عضویت آن درآمد. در خرداد ماه ۵۳ توسط ساواک بازداشت میشود...

از میان آثار بسیار ساعدی می‌توان به نمایشنامه‌های «چوب به دست‌های ورزیل» و «دیکته و زاویه»، مجموعه داستان‌های «شب نشینی باشکوه»، «آشفته حالان بیدار بخت» و «گور و گهواره» اشاره کرد. حاصل برخی از تجربیات تک نگاری او هم در آثاری چون «ایلخچی» و «اهل هوا» منتشر شده است.

#نویسندگان_مبارز
#زن_زندگی_آزادی
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
گرامی باد هشتاد و ششمین سالروز تولد #غلامحسین_ساعدی

در زندان اوین پاسبانی بود آذربایجانی که نصف وقت کار می‌کرد. روزی که 
غلامحسین ساعدی را شلاق زده بودند، برای این‌که پاهایش ورم نکند، این پاسبان آن‌ها را ماساژ می‌داد. غلامحسین را نمی‌شناخت و فقط می‌دانست که دکتر است.از او می‌پرسد: تو چه کار کرده‌ای که این‌طور تو را زده‌اند؟ صمد بهرنگی یا ساعدی را خوانده‌ای؟

از کتاب خاطرات زندان مصطفی خلجی از
زندان خود در دوران پهلوی

متن از صفحه: صدای ماهی سیاه

🍃🖍شعر و صدای : احمد شاملو برای گوهر مراد(غلامحسین ساعدی)

#نان_کار_آزادی
#هنر_آگاهی
@zan_j
قابل تأمل

از خاطرات دکتر علی‌اکبر ساعدی برادر زنده‌یاد غلامحسین ساعدی

مادرمان به خاطر زندان رفتن های غلامحسین خیلی عذاب کشید اما هیچ وقت خودش را نباخت و به زانو نیفتاد در جریان زندان آخر اوین سال ۱۳۵۳ که ساواک به انواع حیله ها می خواست از غلامحسین توبه نامه بگیرد یکی از ابزارشان همین رابطه مادر فرزندی بود مثلا دکتر صمیم از ساواک زنگ می زد که ما الان پیش غلامحسین‌ایم، حالش خوب است و احتیاج به نصیحت شما دارد مادر می‌گفت: اگر آن جا هست گوشی را بدهید دستش، اما اگر نیست و می‌خواهید کلک بزنید من به شما می گویم به پسرم بگویید اگر مقاله ای، مصاحبه ای به نفع شما بکند شیرم را حلالش نمی کنم.
به مادرمان می‌گفتند: نصیحتش بکن تا او را پیش تو بیاوریم.
مادر می‌گفت‌: هیچ حرفی نمی زنم، اگر ملاقات هم ندادید مهم نیست.

#مادر
#زنان
#یاد_آر
#غلامحسین_ساعدی

📚 کانال صنفی معلمان ایران

🆔 @Kasenfi
۲ آذر۱۳۶۴ سالروز درگذشت دکتر #غلامحسین_ساعدی (گوهر مراد) بود


...هیچ امرِ اجتماعی برایش مطرح نیست. هیچ جریانی او را تکان نمی‌دهد؛ به تمام مسائلِ مملکتی بی‌اعتناست. دنیا را آب ببرد او را خواب برده است.– «شبه‌هنرمند» دلال و معامله‌گرِ خوبی‌ست. تنها منافعِ شخصِ خودش مطرح است. مثلِ هر دلالی چانه می‌زند، همیشه دستِ پیش می‌گیرد که پس نیفتد. در مقابلِ زورمندانْ چاپلوس و متملق و خاکسار و عبد و ذلیل است، در مقابلِ مردمْ گردن‌کش و زورگو و ازخودراضی و مغرور دائم رنگ عوض می‌کند و دائم این بتِ عیار به شکلِ دگر آید. مدام راهیِ جشن‌ها و جشنواره‌هاست. اصلاً جشن‌ها را این شبهِ هنرمندان ترتیب می‌دهند و راه می‌اندازند و بیت‌المالِ ملّت را بر باد می‌دهند. در هر مجلسی و هر محفلی باید حضور داشته باشند. اگر کاری انجام می‌دهند به هزار بند و بست دست می‌زنند؛ جایزه‌بگیرِ حرفه‌ای هستند. افتخاراتِ تفویض‌شده را همیشه و همه‌جا یدک‌کشِ خود می‌کنند، عکس‌هایی که در موقعیت‌های مختلف گرفته‌اند زینت‌بخشِ خانه و کاشانه‌شان است. با وسایلِ به‌اصطلاح روابط جمعی، از روزنامه بگیر تا رادیو و تلویزیون روابطِ بسیار حسنه دارند. بدین ترتیب است که همیشه با قیافه‌های مختلف عکسِ مبارکشان زینت‌بخشِ صفحاتِ مطبوعات است. و با حالت‌های بزرگوارانه در صفحاتِ تلویزیون ظاهر می‌شوند، صدایشان از برنامه‌های متعددِ رادیو پخش می‌شود. دست به مصاحبه‌شان بسیار عالی‌ست. کاری بکنند، کاری نکنند، دائم مصاحبه می‌کنند!

#غلام‌حسین_ساعدی

#ادبیات_کارگری
#ادبیات_اعتراض
@zan_j
Audio
‍ ‍ 🎧 داستان: #خاکستر_نشین_ها از مجموعه ی (واهمه های بی نام و نشان)
📝 نویسنده: #غلامحسین_ساعدی
🎙 با صدای: حمزه خوشبخت
#ساعدی، از او و درباره او
#باقر_مرتضوی

این متن را ساعدی به خواهش مترجمان انگلیسی آثارش در شرح حال خود نوشته است و در اینجا به نقل از چشم انداز شماره دو به طبع می رسد. هم چنانکه از لحن این نوشته برمی آید این متن پیش از دستگیری ساعدی (خرداد ۱۳۵۳)نوشته شده باشد.

من در ماه اول زمستان ۱۳۱۴ روی خشت افتادم. بچه دوم پدر و مادرم بودم. بچه اولی که دختر بود در یازده ماهگی مرده بود و از همان روزی که دست در دست پدر، راه قبرستان را شناختم، همیشه سرخاک خواهر می رفتم که قبر کوچکی داشت، پوشیده با آجرهای ظریف و مرتب. و من در خیال همیشه او را داخل گور، توی گهواره ای در حال تاب خوردن می دیدم. هرچند که نه من، نه برادرم که بعد از من آمد و نه خواهرم که آخرین بچه خانواده بود گهواره نداشتیم. گهواره ما پاهای مادربزرگ بود.
در منزلِ درندشت و گل وگشادی، زندگی فقیرانه ای داشتیم. پدرم کارمند ساده دولت بود با مختصر حقوق بخور نمیر. هرچند که خود از خانواده اسم و رسم‌دار "ساعد الممالک" بیرون آمده بود که منشیگری گردن کلفتهای دوره قاجار را می‌کردند، اما پدرش که زنباره‌ی غریبی بود، و در تجدید فراش مهارت کافی و وافی داشت، او را از خانه رانده بود تا خود شکم خود را سیر کند و پدرم از شاگرد خیاطی شروع کرده بود و بعد دکه‌ای ترتیب داده بود و آخر سر شریک پدربزرگ مادری‌ام شده بود، بالاخره تنها بچه او را که دختر جوان و خوشگلی بود به زنی گرفته بود و شده بود داماد سرخانه. مدتها بعد دری به تخته خورده بود و با چندرغاز، تن به کارمندی دولت داده بود....
ادامه دارد

https://t.me/zan_j/19085
زادروز
دکتر #غلامحسین_ساعدی
(گوهرمراد)تبریز ۱۳۱۴


نقاشی : هانیبال الخاص
@zan_j
۲ آذر۱۳۶۴ سالروز درگذشت دکتر #غلامحسین_ساعدی (گوهر مراد) بود


...هیچ امرِ اجتماعی برایش مطرح نیست. هیچ جریانی او را تکان نمی‌دهد؛ به تمام مسائلِ مملکتی بی‌اعتناست. دنیا را آب ببرد او را خواب برده است.– «شبه‌هنرمند» دلال و معامله‌گرِ خوبی‌ست. تنها منافعِ شخصِ خودش مطرح است. مثلِ هر دلالی چانه می‌زند، همیشه دستِ پیش می‌گیرد که پس نیفتد. در مقابلِ زورمندانْ چاپلوس و متملق و خاکسار و عبد و ذلیل است، در مقابلِ مردمْ گردن‌کش و زورگو و ازخودراضی و مغرور دائم رنگ عوض می‌کند و دائم این بتِ عیار به شکلِ دگر آید. مدام راهیِ جشن‌ها و جشنواره‌هاست. اصلاً جشن‌ها را این شبهِ هنرمندان ترتیب می‌دهند و راه می‌اندازند و بیت‌المالِ ملّت را بر باد می‌دهند. در هر مجلسی و هر محفلی باید حضور داشته باشند. اگر کاری انجام می‌دهند به هزار بند و بست دست می‌زنند؛ جایزه‌بگیرِ حرفه‌ای هستند. افتخاراتِ تفویض‌شده را همیشه و همه‌جا یدک‌کشِ خود می‌کنند، عکس‌هایی که در موقعیت‌های مختلف گرفته‌اند زینت‌بخشِ خانه و کاشانه‌شان است. با وسایلِ به‌اصطلاح روابط جمعی، از روزنامه بگیر تا رادیو و تلویزیون روابطِ بسیار حسنه دارند. بدین ترتیب است که همیشه با قیافه‌های مختلف عکسِ مبارکشان زینت‌بخشِ صفحاتِ مطبوعات است. و با حالت‌های بزرگوارانه در صفحاتِ تلویزیون ظاهر می‌شوند، صدایشان از برنامه‌های متعددِ رادیو پخش می‌شود. دست به مصاحبه‌شان بسیار عالی‌ست. کاری بکنند، کاری نکنند، دائم مصاحبه می‌کنند!

#غلام‌حسین_ساعدی

#ادبیات_کارگری
#ادبیات_اعتراض
@zan_j
۲ آذر۱۳۶۴ سالروز درگذشت دکتر #غلامحسین_ساعدی (گوهر مراد) بود

پیرامونِ شبه‌هنرمند»
سخنرانی غلامحسین ساعدی در شب‌های شعر گوته

...هیچ امرِ اجتماعی برایش مطرح نیست. هیچ جریانی او را تکان نمی‌دهد؛ به تمام مسائلِ مملکتی بی‌اعتناست. دنیا را آب ببرد او را خواب برده است.– «شبه‌هنرمند» دلال و معامله‌گرِ خوبی‌ست. تنها منافعِ شخصِ خودش مطرح است. مثلِ هر دلالی چانه می‌زند، همیشه دستِ پیش می‌گیرد که پس نیفتد. در مقابلِ زورمندانْ چاپلوس و متملق و خاکسار و عبد و ذلیل است، در مقابلِ مردمْ گردن‌کش و زورگو و ازخودراضی و مغرور دائم رنگ عوض می‌کند و دائم این بتِ عیار به شکلِ دگر آید. مدام راهیِ جشن‌ها و جشنواره‌هاست. اصلاً جشن‌ها را این شبهِ هنرمندان ترتیب می‌دهند و راه می‌اندازند و بیت‌المالِ ملّت را بر باد می‌دهند. در هر مجلسی و هر محفلی باید حضور داشته باشند. اگر کاری انجام می‌دهند به هزار بند و بست دست می‌زنند؛ جایزه‌بگیرِ حرفه‌ای هستند. افتخاراتِ تفویض‌شده را همیشه و همه‌جا یدک‌کشِ خود می‌کنند، عکس‌هایی که در موقعیت‌های مختلف گرفته‌اند زینت‌بخشِ خانه و کاشانه‌شان است. با وسایلِ به‌اصطلاح روابط جمعی، از روزنامه بگیر تا رادیو و تلویزیون روابطِ بسیار حسنه دارند. بدین ترتیب است که همیشه با قیافه‌های مختلف عکسِ مبارکشان زینت‌بخشِ صفحاتِ مطبوعات است. و با حالت‌های بزرگوارانه در صفحاتِ تلویزیون ظاهر می‌شوند، صدایشان از برنامه‌های متعددِ رادیو پخش می‌شود. دست به مصاحبه‌شان بسیار عالی‌ست. کاری بکنند، کاری نکنند، دائم مصاحبه می‌کنند!

#غلام‌حسین_ساعدی

#ادبیات_کارگری
#ادبیات_اعتراض
@zan_j