شبنشینی باشکوهبرنامه را آقای شهردار افتتاح كردند. تا ايشان از جايگاه مخصوص پشت ميز خطابه برسند، مدير مدرسهی گنج دانش، ميكروفون را امتحان كردند، معاون ادارهی قند و شكر ليوانی آب روی ميز گذاشتند و آقای قدبلندی كه رديف اول نشسته بود، بلند شد و چراغ روی ميز را روشن كرد. ساعتی از شب رفته بود، ابر ضخيمی آسمان را گرفته بود، گاه به گاه آذرخش بدرنگی از پنجره به داخل تالار میريخت. حضار ترسيده و نگران بيرون را نگاه میكردند و باد آشفتهای خبر میداد كه باران به زودی شروع خواهد شد. سخنرانی آقای شهردار چنين شروع شد:
– حضار محترم، رؤسا، معاونين، كارمندان، خدمتگزاران واقعی و از جانگذشته! اولاً از اينكه افتتاح اين شبنشينی باشكوه به اين جانب واگذار شده، بینهايت مفتخر و خوشحالم. چرا كه در اين مجلس، علاوه بر بازنشستگان شهرداری، بازنشستگان محترم ادارۀ فرهنگ، اداره كل دخانيات و انحصارات، ادارهی قند و شكر، ادارهی پست و تلگراف، ادارهی متوفيات، ادارهی ثبت اسناد و املاك، ادارهی دارایی و ساير ادارهجات محترم كشوری نيز حضور دارند. و غرض از اين شبنشينی قدردانی و اظهار تشكر از تمام آنهایی است كه به افتخار بازنشستگی نائل آمدهاند هرچند كه عدهای هم، قبل از كسب افتخار و ابلاغ حكم، به سرای باقی شتافته مجلس ما را از حضور خود بیبهره گذاشتهاند. ثانياً بر همهی حضار محترم واضح و مبرهن است كه امروزه دنيا، دنيای علم است. علم و هنر همچون آفتاب تابان همهجا را گرفته، و مانند ابر بهاری از مشرق تا مغرب همهجا را سيراب كرده است. همه روزه اختراعات عجيب و اكتشافات غريب پا به عرصهی عالم میگذارد كه مايهی بهت و حيرت تمام ابناء بشر میشود. پيشرفتهای روزافزونی كه باعث شده بشر، در يك چشم بههم زدن، از اين سر عالم به آن سر عالم پرواز كند، اقيانوسها را بپيماید و قدرت خداوند را در همهجا مشاهده كرده، و به گفتهی دانشمند شهير آلمانی، گوستاولوبون فرانسوی، عمر نوح بكند.
حضار به شدت كف زدند، آقای شهردار كه سرش را به راست و چپ میچرخاند، چند لحظهای منتظر شد تا احساسات گرم مستمعين فروكش كند، در اين فاصله چيز سنگينی از آسمان گذشت و در افق تركيد و به دنبال آن ريزش باران روی شيروانی تالار شروع شد. آقای شهردار به سخنرانی ادامه دادند:
– بله حضار محترم. اگر با ديدهی بصيرت تمام اين پيشرفتهای محيرالعقول را از نظر بگذرانيم، بر همگان واضح خواهد شد كه عامل اصلی تمام اين تحولات مردان علم و عمل بودهاند كه شب و روز از تكاپو باز ننشسته و چرخهای اصلی مملكت را گرداندهاند. با اين حساب، در چنين دنيای پرجنبوجوش، و در ميان اين دريای بيكران، وظيفهی ماست كه از مردان عالم و دانشمند، يعنی از تمام بازنشستگان محترم كه آنی از فداكاری و تكاپو فروگذاری نكردهاند، قدردانی به عمل آوريم. آقايان محترم! برخلاف اكاذيب يك مشت سخنچين و منفیباف در بين طبقهی شريف كارمندان دولتی، چنين اشخاصی كم نيستند، آموزگارانی كه با حوصله و بردباری تمام، استخوان خرد كرده، بچههای ما را باسواد بار آوردهاند، از زمرهی اين دانشمندان بزرگ محسوب میشوند.
كارمندانی كه شب و روز در بايگانیها به كار تنظيم اسناد و مدارك مربوط به آبادی و عمران منطقهای و پيشرفتهای معنوی هستند، جزو اين دسته محسوب میشوند. ارزش معنوی كار يك رفتگر كمتر از دانشمندی نيست كه در آزمايشگاه مشغول قتلعام ميكروبهای مضر و خطرناك است. چرا كه اگر رفتگر كوچه و خيابان را تميز نكند، آشغالها را جمع نكند، تعداد ميكروبها آنچنان زياد خواهد شد كه خود دانشمند محترم را مورد تجاوز قرار داده، باعث صدمات جانی و مالی خواهد شد. من كارمندان و خدمتكارانی را ميشناسم كه آنچنان گرفتار خدمت به وطن عزيزشان بودهاند كه دچار اختلال حواس شده، و آخر سر در راه ميهن عزيز جان به جانآفرين تسليم كردهاند.
شهردار آب خورد و نفسی تازه كرد. صدای ريزش باران بيشتر شده بود و آذرخش لجوجی، گاهبهگاه از پشت شيشهها، چهرهی خوابآلود حضار را در داخل تالار روشن میكرد. شهردار ادامه دادند:
– ثالثاً اينجانب بنا به وظيفهای كه دارم هميشه كارم با سند و مدرك توأم بوده است. هيچوقت بدون مدرك ادعایی نكرده و نخواهم كرد. پيشرفتهای عظيمی كه در امر درختكاری و جدولبندی و لاروبی بعضی از فاضلآبها به عمل آمده، از چشم كسی پوشيده نيست. و همگی شاهد هستيد كه در سخنرانیهای هفتگی اينجانب برای رفتگران محترم شهر، هيچ نوع وقفهای حاصل نشده است. و ماشينهای آتشنشانی، تمام شب و روز آبگيری كرده، مشغول خدمت بودهاند. و متأسفانه هيچوقت آتشسوزی جالبی پيش نيامده تا همگان به فداكاری و جانبازی مأمورين پاكنيت ما صحه بگذارند.
كف زدن حضار با صدای باران درهم آميخت.
✍ برگرفته از مجموعه داستان «شبنشینی با شکوه» - اثر:
#غلامحسین_ساعدی - سال ۱۳۳۹
https://t.me/tajrobeneveshtan/3390ج