چند روایت از مصایبی که زنان تحمل کردند، یکسال پس از جنبش مهسااصل بر ترس است. همه چیز بر پایه وحشت میچرخد. مردم هم از حکومت وحشت دارند و هم از یکدیگر. این خاصیت نظامهای توتالیتر است. هراس از این حکومتّها همانقدر که ریشه دارد، دنبالهدار هم میشود؛ هراس از سرکوب. ابزار سرکوب گاهی عیان و گاهی مستتر است. اگر مردم در خیابان باشند سرکوب عیان میشود. باتوم و اسلحه، حمله و بازداشت جزئی جداییناپذیر از هر ماجرایی است که به خیابان میرسد. اما این تمام سرکوب نیست، همانطور که تمام هراس یک ملت. زمانی که مردم از خیابان به خانه بازگشتهاند و در ظاهر همه چیز آرام است، وقت تغییر ابزار سرکوب فرا میرسد. اسلحهها به آدمها تغییر شکل میدهند و اینجا لحظه «انسان، گرگ انسان» تجلی مییابد.
در آستانه یک سالگی جنبش «زن، زندگی، آزادی»، زنان در نقطهای بیبدیل از پنج دهه زیستن در حکومتی ایستادهاند که سرکوبشان بخش جدایی ناپذیر ایدئولوژی آن بوده، از آن ارتزاق کرده و یوتوپیای زن محصور را پرورانده. حضور بدون حجاب در اماکن عمومی، زنان را با پوشش انتخابی از اندرونیها به خیابان آورده و تصویر زن در حکومت جمهوری اسلامی را دگرگون کردهاست. موضوعی که قطعا برای حاکمیت زنستیز مستوجب «مجازات» است.
اگر مجازات اعتراض در خیابان از بازداشت و آسیب جسمی تا گرفتن جان است، حالا که خیابان آرام شده هزینه اقدام امنیتی و نظامی بالا است پس مجازات که هرگز در نظامهای دیکتاتوری متوقف نمیشود باید شکل و شمایلی دیگر پیدا کند.
بازگرداندن گشتهای ارشاد به خیابانها بعد از کشته شدن مهسا ژینا امینی هم در این بازه زمانی هزینهای کمتر از برخوردهای نظامی با معترضان خیابانی ندارد. بنابراین راه جایگزین ساختن یا پرقدرت کردن ایده «مردم علیه مردم» است و استفاده از «مردم» در برابر یکدیگر و به عنوان بازوان سرکوب.
This web
here).
#زن_زندگی_آزادی #پوشش_اختیاری #رفاه_عدغلت_برابری#علیه_بازداشت#علیه_سرکوب@zan_j