زن و جامعه (زن کارگر)

#دهه_شصت
Канал
Запрещенный контент
Политика
Социальные сети
Образование
Персидский
Логотип телеграм канала زن و جامعه (زن کارگر)
@zan_jПродвигать
2,08 тыс.
подписчиков
17,1 тыс.
фото
14,3 тыс.
видео
5,21 тыс.
ссылок
تماس با ما : @Zan_jameh Women's emancipation
زنان سوسیالیست
زنان زندانی دهه شصت

با خبر شدیم اعظم قرایی زندانی سیاسی دهه خونین ۶۰ درگذشت.🥀
اعظم در تمام طول عمر کوتاه خود مبارزه کرد حتی با مرگ.
یکی از زندانیان هم بند ایشان نوشت :
«ما زندانیان سیاسی آن دهه خونین از رفتن رفیق مان غمگین هستیم اما با خاطراتی که از او داریم خود را تسکین می دهیم».‌


یادشان گرامی باد🌹


یادشان زمزمه نیمه شب مستان باد
تا نگویند که از یاد فراموشانند

#زن_زندگی_آزادی
#دهه_شصت
#zan_j
#زنان_مبارز
#دهه_شصت

مینو ستوده پیما
سن: ۲۱
فرزند اسماعیل و عذرا .متولد لاهیجان
تاریخ اعدام: ۲۰ دی ۱۳۶۰
محل: چالوس، 
نحوه اعدام: تيرباران.
ستوده‌پیما در خانواده ای متوسط در ۷ فروردین ۱۳۳۹ در لاهیجان بدنیا آمد. او دانشجو و مجرد بود و در تشکیلات دانشجویان و دانش‌آموزان سازمان پیکار و چاپخانه سازمان پیکار در رشت فعالیت می‌کرد. نامزد او، ولی الله رودگریان نیز اعدام شده است.

مینوستوده پیما روز اول یا دوم دی ماه ۱۳۶۰ به همراه دو تن از دوستانش در خانه‌ی خود در رشت، دستگیر شد. خانه باید تحت‌نظر بوده باشد. ساعت ۱۲ شب پاسداران از دیوار به حیاط خانه پریده و هر سه نفر را با خود بردند و اتاقشان از طرف دادستانی مهر و موم شد. اوابتدا چند روز در رشت و آخرین روزهای بازداشت را در زندان چالوس گذراند. او در مدت ۱۹ روزی که در بازداشت بسر برد، ملاقات نداشت.

مینو ستوده‌پیما در روز ۲۰ دی ماه ۱۳۶۰ به همراه سه تن از دوستان و همرزمانش در چالوس تیرباران شد. پاسداران در همان روز، اجساد آنها را به بیمارستان لاهیجان منتقل کردند. خانواده بعد از اخذ اجازه کتبی و دادن تعهد شفاهی مبنی بر برگزار نکردن مراسم، جسد او و  طاهره میراحسان را تحویل گرفتند و به گورستان آ سید محمد بردند. در آنجا دوستان مینو پیکر او را شستند. به سرهر چهار نفر یک تیر زده بودند. مسئولان به خانواده‌ی او اجازه ندادند جسد وی را به دلیل کمونیست بودن، در گورستان عمومی دفن کنند.  میراحسان به همراه  ستوده‌پیما که با هم نسبت فامیلی نیز داشتند، در یک باغ خانوادگی در ده چوشل لاهیجان دفن شده‌اند.
#طاهره_میر_احسان
#مینو_ستوده_پیما
#زن_زندگی_آزادی
#زنان_سوسیالیست
https://t.me/zan_j/38396
هیچ کجا ی جهان رسانه ها جنایتکاران و کسانی را که در زندانهای سیاسی زندانیان را شکنجه و کشتار کرده اند تطهیر نمی‌کنند .حافظه ی تاریخی مردم این اجازه را به آنها نمیدهد مثل آنچه در آلمان ،اسپانیا و شیلی رخ داد همه ی جنایتکارانی هم که محاکمه نشدند تا آخر عمر زندگی پنهانی و خفت بار خود را داشتند .
امثال ثابتی ها باید مثل حمید نوری در برابر مردم و جنبش دادخواهی پاسخگو باشند .خون‌هایی که ریختند نه شامل مرور زمان میشود و نه با هیچ رنگ و لعاب و بزکی پاک میشود.❗️

پرویز ثابتی ،حمید نوری ،لاجوردی خلخالی ... همه باید در برابر تاریخ پاسخگو باشند برای جنایت علیه بشریت.

#کشتار_زندانیان__سیاسی
#نه_سلطنت_نه_رهبری
#دهه_پنجاه
#دهه_شصت
@zan_j
زن و جامعه (زن کارگر)
Sticker
مادر دادخواه دیگری از مادران خاوران، جهان ما را گذاشت و گذشت🥀.

مادر یوسفی (مادر سلطنت دوج)پس از تحمل بیش از چهار دهه درد و رنج، به فرزندانش پیوست. #فریده_یوسفی، دختر مادر یوسفی، در ۲۷ سالگی به اتفاق همسرش #علی_عجم در سال ١٣٦٢ در زندان اوین تیرباران شد. جمهوری اسلامی، حسن عجم، برادر علی را نیز در همان سال اعدام کرد. هردو، پسران
مادر عجم بودند. فریده یوسفی دانشجوی مهندسی دانشکده نفت آبادان بود و به‌طور موقت در مدارس آموزش و پرورش زبان انگلیسی تدریس می‌کرد. فریده یوسفی از فعالان سازمان پیکار در راه آزادی طبقه کارگر بود.

درگذشت مادر یوسفی را به خانواده‌‌اش، بویژه نوه‌‌اش مریم عجم تسلیت می‌گوییم.
یاد این مادر رنج‌دیده گرامی باد!

#خاوران_خاستگاه_خورشید
#جنبش_دادخواهی
#مادران_خاوران
#کشتار_زندانیان_سیاسی
#دهه_شصت
@zan_j
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
🌺 خاوران هنوز سرخ است

روز گذشته جمعی از خانواده‌های جان‌باختگان دهه‌ی سیاه شصت در گلزار #خاوران گرد آمدند و یاد و نام‌ عزیزانشان را گرامی داشتند.
#دهه_شصت

@zan_j
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
🚩 سلام خاوران

آنان چگونه گل را کشتند
اقیانوس چطور خفه شد
درخت چگونه جان داد
و ما چه‌سان ساکت گشتیم...

زیر ستاره‌های سوزان ؟...

#کشتار_زندانیان_سیاسی
#دهه_شصت
@zan_j
Forwarded from عکس نگار
#زنان_مبارز


#خاطراتی از زنان چپ زندانی در #دهه_شصت

...برای یك زندانی، چنان كه شهرنوش پارسی‌پور گفته است، دسترسی به كتاب، به خودی خود یك واقعه است : "نوبتِ بند ما بود كه به نمایشگاه برویم. دختران شتابزده چادر به سر كردند و راه افتادیم. میزهایی در راهرو قرار داده بودند و كتاب‌هایی روی آن‌ها بود. زندانیان همانند زمانی كه گران‌ترین فروشگاه شهر حراج بسیار ارزان قیمتی را آگهی می‌كند به سوی كتاب‌ها حمله بردند. غلغلۀ شگفت‌انگیزی به راه افتاده بود.
"... روز بعد سكوت همه جا را فرا گرفته بود. خریداران كتاب هر یك بر سر كتاب‌های خود نشسته بودند و با عشق و شیفتگی به آن‌ها نگاه می‌كردند. بعد خبر دادند كه مسئول فرهنگی به بند خواهد آمد. افراد طبق معمول چادر پوشیدند و به راهروی بند رفتند. مسئول فرهنگی در برابر آن‌ها قرار گرفت. گفت خواهرها، شما دیروز ما را حیرت زده كردید. به راستی چرا این همه كتاب خریدید؟ آیا همه آن ها را خواهید خواند؟ من هرچه فكر می‌كنم علت این كار شما را درك نمی‌کنم.
خوشبختانه كتاب خریدن دخترها منجر به تنبیهی نشد، و در عوض حالت قبضِ دایمی زندانی‌ها اندكی فروكش كرد."
مقامات رژیم قادر به فهمیدنِ شور و علاقۀ زندانیان به كتاب‌خواندن نیستند و نمی‌توانند كتاب‌خوانی جمعی آنان را تحمل كنند. زندانی با كتاب‌خواندش می‌خواهد بگوید هستم! می‌خواهم بیاموزم، بیندیشم و عمل كنم، با تحملِ روزها، ماه‌ها و سال‌ها سركوب و شكنجه‌های هولناك. آری این خواست همواره وجود دارد و هر لحظه كه امكانی باشد، خود را نشان می‌دهد. كتاب در آن فضای تنگ و بستۀ زندان اسلامی، آنجا كه زندگی در زیر فشار سركوب و حلقۀ خفقان‌آور اسلام اید‌ئولوژیك رنگ ‌می‌بازد، افق‌های نوینی در برابر زندانی می‌گشاید؛ امید درنَوردیدنِ زمان و مكان، رهاشدن از سلول مرگ‌آور زندان و سفر بر مركب كلمات در جهانی آزاد را نوید می‌دهد.
زندانیان سیاسی از این امكانِ شگفتی‌زا سخن گفته‌اند. در سیاه‌ترین موقعیت‌ها، كتاب یاور است. حتا زمانی كه زندانبان با یك تصمیم، كتاب‌ها را جمع‌آوری می‌كند، هنوز دست‌نوشته‌هایی از آن كتاب‌ها باقی‌ست كه با دقت و ظرافت، به دست زندانیانی كه هیچ اعتمادی به رژیم ندارند بازنویسی شده‌است. منیره برادران از زندانیانی می‌گوید كه روزها و شب‌ها صرف این بازنویسی‌ها كرده‌اند. برخی از كتاب‌ها به همت آنان حفظ شده‌است.
اما این دست‌نوشته‌ها همواره از دستبرد پاسداران كه هر از گاه به طور سرزده سلول‌ها را زیر و رو می‌كنند در امان نمی‌ماند. در چنین مواقعی هر چه یافته شد، از كتاب و كاردستی و ... به تاراج می‌رود. اما هنوز برخی از كتاب‌ها در ذهن زندانیانی كه به حافظه‌شان سپرده‌اند باقی می‌ماند. ناصر مهاجر كه در مقاله‌ای دربارۀ كتاب‌خوانی در زندان زنان، این حافظانِ كتاب را "شهرزادان زندان" نامیده است. در لحظات هولناك سركوب، روایت كتاب‌های ضبط شده در حافظه در جمع زندانیان، به بالا بردن روحیۀ مقاومت كمك می‌كند:
"در آن روزها كتاب بینوایان تنها رمان موجود بود. یادآوری از دوران "زنگ تفریح" قزل‌حصار. ماه‌ها در قفسه خاك می‌خورد چون همه حداقل یك بار آن را خوانده بودند. آن روزها دوباره در بورس افتاده و دست به دست می‌چرخید. شب‌ها كه دیگر تلویزیونی هم در كار نبود، در یكی از اتاق‌ها جمع می‌شدیم. برنامه رمان‌خوانی بود. قرار شد هر کسی داستانی را كه در ذهن خود دارد برای دیگران تعریف كند. كارِ ساده‌ای نبود. سال‌های زیادی از خواندنشان گذشته بود. اما لاله این قدرت بی‌نظیر را داشت كه نه تنها رمان‌هایی را كه قبلاً خوانده بود با جزئیاتش به خاطر داشت، بلكه قادر بود به جذاب‌ترین شكل هم ک كند. رمان "گذر از رنج‌ها" را در شب‌های متوالی خواند. زمان حوادث را پس و پیش نمی‌كرد، امانت در اثر را مراعات می‌كرد و شخصیت‌ها را آن طور كه نویسنده پرورده بود، شرح می داد. لاله یك هنرمند بود. موسیقی را هم می‌شناخت و صدای گرمی داشت. پس از آن رفت سراغ رمان بلند "ژان كریستف". با چه لذتی سراپا گوش می‌شدیم. ... در این لحظه‌ها آرامش می‌یافتیم، از حال بیرون می‌آمدیم و واقعیت موجود را موقتاً فراموش می‌كردیم."
#جانیاختگان_دهه_شصت
@Zane_karegar
Forwarded from عکس نگار
#زنان_مبارز
#دهه_شصت

مینو ستوده پیما
سن: ۲۱
فرزند اسماعیل و عذرا .متولد لاهیجان
تاریخ اعدام: ۲۰ دی ۱۳۶۰
محل: چالوس،
نحوه اعدام: تيرباران.
ستوده‌پیما در خانواده ای متوسط در ۷ فروردین ۱۳۳۹ در لاهیجان بدنیا آمد. او دانشجو و مجرد بود و در تشکیلات دانشجویان و دانش‌آموزان سازمان پیکار و چاپخانه سازمان پیکار در رشت فعالیت می‌کرد. نامزد او، ولی الله رودگریان نیز اعدام شده است.

مینوستوده پیما روز اول یا دوم دی ماه ۱۳۶۰ به همراه دو تن از دوستانش در خانه‌ی خود در رشت، دستگیر شد. خانه باید تحت‌نظر بوده باشد. ساعت ۱۲ شب پاسداران از دیوار به حیاط خانه پریده و هر سه نفر را با خود بردند و اتاقشان از طرف دادستانی مهر و موم شد. اوابتدا چند روز در رشت و آخرین روزهای بازداشت را در زندان چالوس گذراند. او در مدت ۱۹ روزی که در بازداشت بسر برد، ملاقات نداشت.

مینو ستوده‌پیما در روز ۲۰ دی ماه ۱۳۶۰ به همراه سه تن از دوستان و همرزمانش در چالوس تیرباران شد. پاسداران در همان روز، اجساد آنها را به بیمارستان لاهیجان منتقل کردند. خانواده بعد از اخذ اجازه کتبی و دادن تعهد شفاهی مبنی بر برگزار نکردن مراسم، جسد او و طاهره میراحسان را تحویل گرفتند و به گورستان آ سید محمد بردند. در آنجا دوستان مینو پیکر او را شستند. به سرهر چهار نفر یک تیر زده بودند. مسئولان به خانواده‌ی او اجازه ندادند جسد وی را به دلیل کمونیست بودن، در گورستان عمومی دفن کنند. میراحسان به همراه ستوده‌پیما که با هم نسبت فامیلی نیز داشتند، در یک باغ خانوادگی در ده چوشل لاهیجان دفن شده‌اند.

از صفحه محمود مهرنژاد
@Zane_karegar
Forwarded from اتچ بات
🌺🌺
‍ خانم #عاصمه_جهانگیر گزارشگر ویژه سازمان ملل در امور حقوق بشر ایران به دلیل سکته قلبی درگذشت.
او طی سالهای اخیر بارها از #نقض_ حقوق_بشر، بازداشتها و شکنجه و اعدام در ایران انتقاد کرد.
وی اولین گزارشگری بود که توجه ویژه ای نشان داد به جنایات #دهه_شصت در ایران و عدم رسیدگی و نقض حقوق بشر و ازار و اذیت خانواده های قربانیان .😰⭐️⭐️⭐️

@Zane_Karegar