طی این سالیان طولانی و رنج آور ، که چونان بختکی عظیم ! سراسر کالبدام را پوشانده است ؛ هر هفته بنا بر مسئولیتی انسانی و تعهدی اخلاقی که ، نسبت به آرمان هایم دارم ؛ به طور پیوسته با جمعی
از کودکان کار در فضاهایی غیر متعارف ( یعنی خارج
از استانداردهای آموزشی و پرورشی ) به مانند پارک شهر ها یا حتی گاهی در همان گوشه و کنار خیابان ها ، به تدریس الفبای زبان فارسی ، و همچنین ریاضیات پایه ی ابتدایی ، مبادرت به انجام وظیفه می نمایم ؛ اما نکته ی قابل تأمل و حیرت آور این است که :
از یک حیث با قیمان نامشروع
کودکان کار ( همانا گردانندگان باندهای مافیایی بر محوریت انحصار در خصوص مشاغل مرتبط با
کودکان کار ) مواجه گردیده و بعضی اوقات نیز ، واکنش فیزیکی آنان را نسبت به خویش تجربه کرده ام ، حتی به صورت مکرر همین عکس العمل ارتجاعی و مزبور را در حوادثی مشابه برای سایر حامیان و فعالین حوزه ی
کودکان کار ، دیده یا شنیده ام ؛ و
از جهت دیگر : گه گاه با والدین همین
کودکان قربانی ، رو به رو شده و در مظان اتهام در رابطه با ممانعت
از کسب معیشت برای مخارج خانواده شان ، مجبور به پاسخ گویی و حتی بارها مورد فحاشی و تهاجم شان ، قرار گرفته ام ؛ البته لازم یا واجب به ذکر است که : در سرکوب و خصوصاً پرونده سازی علیه حامیان و فعالین حوزه ی
کودکان کار ، ارگان فوریت های خدمات اجتماعی شهرداری پایتخت ( تهران ) با توسل و اتکا به قوای قهریه در ساختار حاکمیت ایران
از قبیل قوه ی قضائیه ، فراجا ( نیروی انتظامی ) و همینطور نهادهای گوناگون امنیتی جمهوری اسلامی ، پیشگام و پیشتاز بوده ، و کماکان این رویه ی بیمار گونه و نامطلوب ، تداوم و ادامه دارد ... !
#تصویب_لایحه_حمایت_از_حقوق_کودکان#یادداشت_های_فراموش_شده🖍#امید_آدینه ( دانشجوی اخراجی دانشگاه صنعتی شریف ، زندانی سابق سیاسی ، فعال و حامی
کودکان کار ، و ... )